جواهراتی از گنجینه فرهنگی باقرالعلوم
پنجمین امام شیعه، محمد فرزند امام سجاد است که درود خدا بر او و خاندان پاکش باد. تولّد ایشان را در سال 57 ق ذكر کرده اند[1] که این تاریخ با روایتی که از آن حضرت رسیده هماهنگ است. یعقوبی از آن حضرت نقل میكند: «قُتِلَ جَدِّی الْحُسَینُ وَ لِی اَرْبَعُ سِنینَ وَ اِنّی لَاَذْكُرُ مَقْتَلَهُ وَ ما نالَنا فی ذلِكَ الْوَقْتِ»؛ هنگامی كه جدّم حسین علیه السلام به شهادت رسید من چهارساله بودم و جریان شهادت آن حضرت و آنچه در آن روز بر ما گذشت همه را به یاد دارم
یعقوبی سال شهادت امام را سال 117 ق ذكر كرده؛ اما سال 114 بیشتر روایت شده است. امام باقر علیه السلام به وسیله ابراهیم بن ولید بن عبدالملك مسموم شد و به شهادت رسید و بدن مطهرش در بقیع به خاک سپرده شد.[3]
آنچه در ادامه می آید جواهراتی از گنجینه فرهنگی آن امام همام است که به ما ارث رسیده است.
تلاش برای معاش
محمد بن مُنْكَدِر یكی از حفّاظ قرآن عصر امام باقر علیه السلام، دیدار خود با آن حضرت را اینگونه روایت می کند:
روزی از مدینه بیرون آمدم و در صحرا محمد بن علی بن الحسین را دیدم که در كنار دو غلام سیاه مشغول كار کردن بود. پیش خود گفتم:
سبحان الله! پیرمردی از قریش در چنین ساعتی با این وضعیت برای به دست آوردن دنیا در تلاش است؛ باید بروم او را موعظه كنم. نزد او رفته و به وی گفتم:
خداوند تو را حفظ كند آیا فكر كردهای كه اگر در این حالی كه هستی اجلت برسد چه خواهی كرد؟ فرمود:
«لَوْ جَاءَنِی الْمَوْتُ وَ أَنَا عَلَى هَذِهِ الْحَالِ جَاءَنِی وَ أَنَا فِی [طَاعَةٍ مِنْ] طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»؛
اگر در این حالی كه من هستم اجلم سر رسد ، در حالی كه در اطاعت خدا بودهام از دنیا رفتهام. من با كار كردنم خودم و عیالم را از محتاج بودن به تو و به مردم حفظ میكنم.
«وَ إِنَّمَا كُنْتُ أَخَافُ أَنْ لَوْ جَاءَنِی الْمَوْتُ وَ أَنَا عَلَى مَعْصِیَةٍ مِنْ مَعَاصِی اللَّهِ»؛
وقتی از سر رسیدن اجل هراسناك خواهم بود كه اجل مرا در حال نافرمانی خدا دریابد. گفتم: یابن رسول الله! حق با شماست. من خواستم شما را موعظه كنم خود موعظه شدم. [4]
خدا به وسیله ما خانواده پیشینیان شما را هدایت كرد و پسینیان شما هم از بركت ما (هدایتشان) پایان یابد (یعنى در زمان ظهور امام قائم علیه السلام) اگر شما حکومتی شتابان و زود گذر دارید، ما حکومتی دیررس ولی جاودان داریم كه بعد از حکومت ما دیگر حکومتی نیست ؛ زیرا ما اهل پایان و انجامیم
نوید به حکومت عدل، در برابر دشمن
روایت شده: زمانی که امام باقر علیه السلام را نزد هشام بن عبد الملك در شام بردند هشام قبل از ورود حضرت به اصحاب خود و حضار مجلس كه از بنى امیه بودند گفت: همین که دیدید من محمد بن على را توبیخ كردم و ساكت شدم شما هم یك به یك او را سرزنش كنید. سپس به حضرت اجازه ورود داد.
وقتی امام باقر علیه السلام وارد مجلس شد، با دست به همگان اشاره كرد و فرمود: السلام علیكم و با این کار همگان را مشمول سلام خود ساخت و نشست. چون به هشام با عنوان خلیفه و امیرالمۆمنین سلام نكرد و بى آنکه از او اجازه بگیرد نشست؛ كینه و خشم هشام بیشتر شد. پس به امام رو کرد و زبان به توبیخ و سرزنش گشود. از جمله سخنانش این بود:
اى محمد بن على! همیشه مردى از شما خاندان میان مسلمین اختلاف انداخته و آنها را به سوى خود دعوت كرده و از روى بی خردى و نادانی گمان كرده كه او امام مردم است.
به این ترتیب هشام هر چه دلش خواست آن حضرت را توبیخ كرد. وقتی او ساکت شد، حاضران یكى پس از دیگرى تا نفر آخر به حضرت رو کردند و زبان به سرزنش گشودند. وقتی ماموریتشان تمام شد و همگى ساكت شدند، حضرت برخاست و فرمود:
«أَیُّهَا النَّاسُ أَیْنَ تَذْهَبُونَ وَ أَیْنَ یُرَادُ بِكُمْ»؛
اى مردم! كجا می روید و شیطان شما را به کجا می برد؟! (یعنى حقیقت كجا هست و شما كجایید؟ خدا براى سعادت خود شما، پیروى كردن از ما را از شما خواسته و شما با ما مخالفت و دشمنى مىكنید؟!)
آنگاه فرمود:
«بِنَا هَدَى اللَّهُ أَوَّلَكُمْ وَ بِنَا یَخْتِمُ آخِرَكُمْ فَإِنْ یَكُنْ لَكُمْ مُلْكٌ مُعَجَّلٌ فَإِنَّ لَنَا مُلْكاً مُۆَجَّلًا وَ لَیْسَ بَعْدَ مُلْكِنَا مُلْكٌ لِأَنَّا أَهْلُ الْعَاقِبَةِ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ».
خدا به وسیله ما خانواده پیشینیان شما را هدایت كرد و پسینیان شما هم از بركت ما (هدایتشان) پایان یابد (یعنى در زمان ظهور امام قائم علیه السلام) اگر شما حکومتی شتابان و زود گذر دارید، ما حکومتی دیررس ولی جاودان داریم كه بعد از حکومت ما دیگر حکومتی نیست؛ زیرا ما اهل پایان و انجامیم و خداى متعال میفرماید: «سرانجام کار از آن پرهیزگاران است». [5]
نتیجه بی توجهی به قرآن
امام باقر علیه السلام در نامه ای به سعد بن عبد الملك معروف به سعد الخیر درباره پیامدهای بی توجهی مردم به قرآن کریم می نویسند:
«وَ كُلُّ أمَّة قَد رَفَعَ اللَّهُ عَنهُم عِلمَ الكِتابِ حِینَ نَبَذُوهُ و وَلّاهُمْ عَدُوَّهُم حِینَ تَوَلَّوه»؛
هر امتی که کتاب (قرآن) را پشت سر انداخت (به معارف آن بی توجهی کرد) خداوند دانش (فهم) آن را از ایشان گرفت و هنگامی که از آن کتاب روی برگرداندند دشمنانشان را بر آنها مسلط کرد.
آنگاه امام به مواردی اشاره می کنند که هر یک مصداقی از بی توجهی به کتاب خدا به شمار می رود. حضرت فرمودند:
«یكى از نشانههاى دور افكندن كتاب خدا این است كه حروف (الفاظ) آن را پاس می دارند؛ اما حدود (احكام و قوانین) آن را به سود خود دگرگون می کنند. آن را بازگو مىكنند؛ ولی به كارش نمى بندند و نادانان از حفظ و خواندن آن برای دیگران، دلشادند و علما از به کار نبستن آن، اندوهگین ...». [6]
سفارشی به شیعیان
امام باقر علیه السلام در نامه ای خطاب به شیعیان اینگونه آنها را سفارش می کند:
«یا مَعشَرَ شیعَتِنا! اسمَعوا وَ افهَموا وَصایانا و عَهدَنا إلى أولِیائِنَا ؛
اى شیعیان ما! توصیهها و سفارش ما به دوستانمان را بشنوید و نیك دریابید. بعد فرمودند:
اصدُقوا فی قَولِكُم و بَرّوا فی أیمانِكُم لِأَولِیائِكُم و أعدائِكُم ...
راست گفتار باشید.
به سوگندتان با دوستان و دشمنانتان وفادار باشید.
با اموالتان به مدد یكدیگر بشتابید.
قلباً یكدیگر را دوست بدارید.
به مستمندانتان صدقه دهید.
در كار خود متحد باشید.
به هیچ كس دغل و خیانتی روا مدارید.
بعد از یقین [در عقیده به حقّانیت ما] دچار شكّ و تردید نشوید.
بعد از پیشروى، از ترس، گام واپس ننهید.
هیچ یك از شما به دوستدار خود پشت نكند.
مبادا به دوستى با غیر خود میل كنید.
به بیگانگان دست دوستی و همدلی ندهید.
كارتان جز براى پروردگارتان و ایمان و عقیده تان به كسى جز پیامبرتان نباشد.
از خدا یارى بطلبید و شكیبا باشید كه «زمین از آنِ خداست و آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد به ارث مىدهد و فرجام کار از آن پرهیزگاران است». زمین از آنِ خداوند است و او آن را به بندگان شایستهاش، به ارث مىدهد».[7]
یكى از نشانههاى دور افكندن كتاب خدا این است كه حروف (الفاظ) آن را پاس می دارند؛ اما حدود (احكام و قوانین) آن را به سود خود دگرگون می کنند. آن را بازگو مىكنند؛ ولی به كارش نمى بندند و نادانان از حفظ و خواندن آن برای دیگران، دلشادند و علما از به کار نبستن آن، اندوهگین ...
توضیح اینکه:
1. سند وفاداری به پیمانها و قراردادهایی که با بیگانگان منعقد می گردد و لزوم وفاداری به آن که در این روایت شریف آمده است آیه هشتم از سوره مبارکه ممتنحه است که می فرماید:
«خدا شما را از نیكى كردن و عدالت نسبت به كسانى كه در كار دین با شما نجنگیدند و شما را از دیارتان بیرون نكردند باز نمىدارد زیرا خدا عدالت پیشگان را دوست دارد.»
2. منظور از بیگانه ای که در این روایت شریف از دوستی و ارتباط صمیمی با او نهی شده است کسانی هستند که آشکارا یا در نهان کمر به نابودی اسلام و مسلمین بسته اند و اهل پایبندی به تفاهم نامه ها نیستند. آیات زیر بیانگر این گروه است:
الف. آیه نهم سوره ممتحنه: خدا شما را از دوستى با كسانى نهى مىكند كه در كار دین با شما جنگیدند و از دیارتان بیرون راندند، و در بیرون راندنتان به یكدیگر كمك كردند. و كسانى كه با آنان دوستى كنند، پس دوستى كنندگان همان ستمكارانند.
ب. آیه دوازدهم سوره توبه: و اگر پیمانهایشان را پس از تعهدشان شكستند و در دین شما زبان به طعنه و عیب جویى گشودند، در این صورت با پیشوایان كفر بجنگید كه آنان را [نسبت به پیمانهایشان] هیچ تعهدى نیست، باشد كه [از طعنه زدن و پیمان شكنى] باز ایستند.
3. آیه 118 سوره آل عمران به روشنی اوصاف این بیگانگان نامحرم که نباید دست دوستی به آنها داد را بیان می کند:
اى اهل ایمان! از غیر خودتان براى خود محرم راز نگیرید آنان از هیچ توطئه و فسادى درباره شما كوتاهى نمىكنند شدت گرفتارى و رنج و زیان شما را دوست دارند تحقیقاً دشمنى [با اسلام و مسلمانان] از لابلاى سخنانشان پدیدار است و آنچه سینههایشان [از كینه و نفرت] پنهان مىدارد بزرگتر است. ما نشانهها [ىِ دشمنى و كینه آنان] را اگر مىاندیشید براى شما روشن ساختیم.
پی نوشت:
1. كشف الغمّة، 2/118 ؛ بحارالانوار، 46/217 .
2. تاریخ یعقوبی، 2/320.
3. الفصول المهمة، ص 221.
4. کافی، 5/73.
5. کافی، 1/471.
6. کافی، 8/52.
7. دعائم الإسلام، 1/ 64.
امید پیشگر
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان