تبیان، دستیار زندگی
هنوز کوچه های همه شهر های ایران به نام شهدایی است که ما آنها را نمیشناسیم اینبار به معرفی و بخشی از زندگی نامه شهید بسیجی جواد عنایتی بیدگلی پرداختیم باشد که کمی معرف و شناخت ما به شهدا بیشتر شود و کمتر شرمنده ی آنان باشیم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مزد جهاد، شهادت است

کوچه جواد عنایتی بیدگلی(قسمت دوم)


مطلب حاضر، بخش دوم معرفی شهید جواد عنایتی بیدگلی و بخش کوتاهی از وصیت ایشان است. روحش شاد و یادش گرامی.

 جواد عنایتی بیدگلی

قسمت قبل

جواد عنایتی بیدگلی رفته بود تا در دیار پاکی ها و پاکیزگی ها با پلیدی ها و پلشتی ها بجنگد. او فرزند نبرد و پیکار بود و صلابت و استواری اش سرمشقی برای دیگر دلاوران بسیجی بود. با اینکه تجربه 6 سال و بیست و سه روز نبرد و حضور مداوم در جبهه و رنج و درد دهها بار مجروح شدن را با خود داشت اما آثار خستگی و ناامیدی را هرگز در چهره اش مشاهده نمی کردی. او معتقد بود که تا جنگ هست باید در جبهه بود و تا آخرین نفس، آخرین نفر و آخرین منزل در برابر هجوم ناجوانمردان تاریخ مقاومت کرد.

تجربه سالها حضور مداوم در میادین رزم و پیکار از او انسانی مجرب و کارآزموده ساخته بود. فرماندهی را در سه ماهه اول جنگ از دسته شروع کرد و پس از نشان دادن لیاقت ها و ابتکارات فراوان مسئولیت خطیر اطلاعات و عملیات را بر عهده گرفت و به عنوان یکی از همراهان و یاران سردار رشید اسلام حسین خرازی بار گوشه ای از مشکلات جنگ را به دوش کشید. مهارت وی در غواصی و عملیات های چریکی باعث انهدام وسیعی از تجهیزات و نفرات دشمن بعثی شده بود و با تسلط کاملی که به زبان عربی داشت در شناسایی داخل خاک عراق به موفقیت های شایان توجه ای دست یافته بود و حتی یک بار در پی انجام وظایف اطلاعاتی خویش به زیارت سید الشهداء (ع) نائل گشته بود. علی رغم تمامی این مسئولیت ها با تواضع و فروتنی فوق العاده ای در جمع بسیجیان صف شکن حاضر می شد و افتخار می کرد که به عنوان یک بسیجی شناخته شود. اهتمام وی به مستحبات مخصوصا نماز شب و روزه های مستحبی  و کمک های مالی به بچه های محروم سپاه و بسیج از محل حقوق ناچیز خود از او مجاهدی وارسته و عاشقی دلسوخته ساخته بود و با اخلاصی که در اعمالش بود محبوب دل همسنگران و همرزمانش شده بود.

امت قهرمان ،قافله سالار سرخ حسینیان در حرکت است. بیدار باشید و با گوش جان بانگ جلیل قافله یا نوای مظلومانه هل من ناصر ینصرنی حسین (ع) را بشنوید و به آن لبیک گویید. ما با کشته شدن خود حقانیت نظام جمهوری اسلامی را به جهانیان ثابت می کنیم و تا زنده ایم دست از ایده و آرمان بر حقمان بر نمی داریم و سراپا گوش به فرمایشات پیامبرگونه امام عزیزتر از جانمان خمینی کبیر هستیم.

یکی از خصوصیات مهم مومن حفظ اسرار است و جواد این خصیصه را در نهاد پاکش به خوبی پرورش داده بود. با آنکه مسئولیت اطلاعات و عملیات را به عهده داشت اما سخنی از جنگ و مسائل نظامی در میان جمع نمی گفت و همواره مراعات مسائل نظامی و نکات امنیتی را به بسیجیان عزیز یادآور می شد و سهم بزرگی از پیروزی های رزمندگان را در گرو تحفیظ شدید رزمندگان و مسئولان نظامی می دانست. و سرانجام پس از سالها مبارزه قهرمانانه و پیکارهای دلیرانه و شرکت در تمام عملیات ایذائی و تهاجمی در حالی که از داغ فراق یاران خون می گریست و سینه اش از فراق یار شرحه شرحه شده بود و انتظار فیض عظیم شهادت را می کشید در یک غروب خونین با موت احمد خود مصداقی از مصادیق بارز «و سقیهم ربّهم شراباً طهوراً» گردید و روح بلند پروازش از دامگه خاک بر افلاک پرید و داغ هجرش را بر سینه یاران بر جای گذاشت.

 جواد عنایتی بیدگلی

در آخرین بیانات آن شهید فرزانه می خوانیم:

امت قهرمان ، قافله سالار سرخ حسینیان در حرکت است. بیدار باشید و با گوش جان بانگ جلیل قافله یا نوای مظلومانه هل من ناصر ینصرنی حسین (ع) را بشنوید و به آن لبیک گویید. ما با کشته شدن خود حقانیت نظام جمهوری اسلامی را به جهانیان ثابت می کنیم و تا زنده ایم دست از ایده و آرمان بر حقمان بر نمی داریم و سراپا گوش به فرمایشات پیامبرگونه امام عزیزتر از جانمان خمینی کبیر هستیم.

دختر مورد علاقه جواد

همشیره هایش دورش را گرفتند و گفتند: دیگه وقتشه جواد. ما می خوایم زنت بدیم. نه نیاری که دل آیجی ها می شکنه؟ بگو چشمت دنبال کیه تا بریم پاشنه ی در خونه شو دربیاریم.  جواد خیلی با حیا بود. خواهرها که دیدند قفل زبان برادر باز نمی شود ، اصرار کردند که باید روی کاغذ اسمشو بنویسی .

جواد برگه را برداشت و نوشت. خواهر ها کلی ذوق کردند و ورق را قاپ زدند .....حسابی دمق شدند. نوشته بود:

"مزد جهاد، شهادت است”.‌

فرآوری: عاطفه مژده

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع : وبلاگ شهید جواد عنایتی بیدگلی