جنگ بر سر تنزیل یا تأویل ؟!
تفاوت جنگهاى پیامبر با جنگهاى امیر مومنان !

امیر مومنان علی علیه السلام در نهج البلاغه در توصیف جنگهاى زمان پیامبر صلى الله علیه وآله مىفرماید:
در زمان پیغمبر اكرم صلى الله علیه وآله شرایطى پیش مىآمد كه ما باید با پدران، فرزندان، برادران و سایر خویشانمان بجنگیم و راهى نمىماند جز این كه به كشتن آنها اقدام كنیم. آرى، در جنگهاى صدر اسلام بسیار مىشد كه كار به آن جا مىكشید كه پدر و پسر مقابل هم قرار مىگرفتند و یكى باید دیگرى را مىكشت.
حضرت مىفرماید، این مصیبتها و امتحانهاى سخت موجب نمىشد كه ما دست از ایمانمان برداشته و در راه و روشمان سست شده و از جنگ فرار كنیم، بلكه این مسایل بر ایمان، پایدارى و مقاومت ما مىافزود.(1)
لیكن با این همه، خصوصیت جنگهاى زمان پیغمبر صلى الله علیه وآله این بود كه جبهه حق و باطل كاملا روشن بود و یك طرف ایمان و طرف دیگر كفر قرار داشت. در یك طرف مسلمانها و پیامبر صلى الله علیه وآله و طرف دیگر كفار و مشركان بودند. از این رو اگر كسى اسلام را پذیرفته بود كاملا برایش روشن بود كه باید براى جنگیدن با كفار آماده باشد و خلاصه، دغدغه، اضطراب و ابهامى در كار نبود.
اما در زمان امیرالمۆمنین علیه السلام كار بسیار سخت تر از زمان پیامبر صلى الله علیه وآله بود. روزگارى شده بود كه باید مسلمان با مسلمانى دیگر بجنگد. امیرالمۆمنین علیه السلام در این باره مىفرماید:
پس از پیامبر صلى الله علیه وآله روزگارى آمده كه باید با هم كیشان و برادران مسلمان خود كه دچار كج روى و انحراف شدهاند و احكام خدا را تأویل مىكنند، بجنگیم. (2)
این همان چیزى بود كه پیغمبر اكرم درباره آن به امیرالمۆمنین علیه السلام خبر داده بود.
جنگ بر اساس تنزیل و تأویل
از امام زین العابدین علیه السلام نقل شده كه فرمودند: روزى بند كفش پیغمبر صلى الله علیه وآله كنده شده بود. حضرت آن را به امیرالمۆمنین علیه السلام دادند تا تعمیر كند. سپس خودشان در حالى كه به یك پایشان كفش و پاى دیگرشان برهنه بود در جمع اصحاب حاضر شدند.
درست است كه طلحه و زبیر روزگارى از اصحاب خاص پیامبر صلى الله علیه وآله بودند و زبیر كسى بود كه سالها در جهاد شركت كرده بود و پیغمبر صلى الله علیه وآله براى او و شمشیرش دعا كرده بود، اما روزگارى نیز در مقابل جانشین آن حضرت ایستادند و لقب «امامان كفر» گرفتند
آن روز در مسجد افراد زیادى، از جمله، ابوبكر و عمر و بسیارى دیگر از اصحاب حضور داشتند. پیامبر صلى الله علیه وآله رو به آنان كرده و فرمودند:
اِنَّ مِنْكُمْ مَنْ یُقاتِلُ عَلَى التَّأْویلِ كَما قاتَلَ مَعى عَلَى التَّنْزیلِ؛ در میان شما كسى هست كه بعد از من «قتال على التأویل» خواهد كرد همانگونه كه همراه من «قتال على التنزیل» كرده است.
ابوبكر سۆال كرد: اَنَا ذاكَ، آیا آن كسى كه بر تأویل جنگ خواهد كرد من هستم؟
پیامبر صلى الله علیه وآله فرمودند: نه، تو نیستى.
عمر سۆال كرد: آیا آن شخص من هستم؟
پیامبر صلى الله علیه وآله باز هم فرمودند: نه، تو نیستى.
اصحاب ساكت شدند و به یكدیگر نگاه كردند.
پیامبر صلى الله علیه وآله فرمودند:
وَ لكِنَّهُ خاصَفَ النَّعْلَ وَ اَوْمَأَ بِیَدِهِ اِلى عَلىٍّ علیه السلام ؛ كسى كه بر «تأویل» خواهد جنگید همانى است كه الآن كفش مرا پینه مىزند؛ و اشاره به امام على علیه السلام كردند، در حالى كه آن حضرت مشغول پینه زدن كفش پیامبر صلى الله علیه وآله بود.(3)

بدین ترتیب پیامبر صلى الله علیه وآله از همان زمان حیات خودش زمینه سازى مىكرد كه بگوید على علیه السلام بعد از من خواهد جنگید و جنگش بر حق و بر اساس قرآن است؛ پس به او اعتراض نكنید كه آیه قرآن را درست تطبیق نمىكند.
و عجیب این است كه حضرت على علیه السلام هنگامى كه براى جنگ با اصحاب جمل مهیا مىشد این آیه را خواند:
«وَ إِنْ نَكَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِی دِینِكُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ»(4)
مضمون آیه این است كه مشركان با شما پیمان و قرارداد ترك مخاصمه مىبندند و متعهد مىشوند در چهار ماه حرام یا اوقات دیگر با شما نجنگند؛ مادامى كه آنها به قراردادشان عمل مىكنند شما نیز به پیمان خود وفادار باشید، اما اگر آنان پیمان را شكستند، با پیشوایان كفر بجنگید.
امیرالمۆمنین علیه السلام آن روز پس از تلاوت این آیه فرمود، «أَئِمَّةَ الْكُفْر» زبیر، طلحه و عایشه هستند و از روزى كه این آیه نازل شده، به آن عمل نشده بود و ما با جنگ جمل به آن عمل مىكنیم.(5)
این در واقع تأویل آیه و از همان مواردى بود كه پیامبر صلى الله علیه وآله فرموده بود: على علیه السلام بر اساس تأویل جنگ خواهد كرد.
آرى، درست است كه طلحه و زبیر روزگارى از اصحاب خاص پیامبر صلى الله علیه وآله بودند و زبیر كسى بود كه سالها در جهاد شركت كرده بود و پیغمبر صلى الله علیه وآله براى او و شمشیرش دعا كرده بود، اما روزگارى نیز در مقابل جانشین آن حضرت ایستادند و لقب «امامان كفر» گرفتند.

در روایت مذكور، پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله پس از آن، به ابوبكر و عمر و دیگرانى كه در آن جا بودند، فرمودند:
وَ اِنَّهُ یُقاتِلُ عَلى التَّأویلِ اِذا تُرِكَتْ سُنَّتِى وَ نُبِذَتْ وَ حُرِّفَ كِتابُ اللّهِ وَ تَكَلَّمَ فِى الدّینِ مَنْ لَیسَ لَهُ فِى ذلِكَ فَیُقاتِلُهُمْ عَلِىٌّ عَلى اِحْیاءِ دِینِ اللّهِ تعالى.
روزى بیاید كه مردم سنّتهاى مرا كنار گذاشته و به دنبال آراى خودشان بروند ـ به قول امروزىها «دموكراتیك» عمل كنند! ـ در آن روز كتاب خدا تحریف مى شود و آیات خدا را طورى دیگر تفسیر مىكنند.
امیرالمۆمنین علیه السلام در این باره در نهج البلاغه مىفرمایند:
زمانى بیاید كه در آن روزگار اگر قرآن درست قرائت شود، هیچ كالایى بازارش بى رونق تر و كسادتر از قرآن نخواهد بود، اما اگر قرآن تحریف شده و بر غیر معناى صحیحش حمل گردد رونق بسیار خواهد داشت و هیچ كالایى پرخریدارتر از قرآن نخواهد بود!(6)
در زمان حضرت على علیه السلام طورى شده بود كه قرائت پیغمبر صلى الله علیه وآله متروك و قرائتهاى جدید مطرح شده بود. حُرِّفَ كِتابُ اللّهِ وَ تَكَلَّمَ فِى الدّینِ مَنْ لَیْسَ لَهُ فِى ذلِكَ؛ كسانى درباره دین سخن مىگفتند كه صلاحیت آن را نداشتند.
لیكن با این همه، خصوصیت جنگهاى زمان پیغمبر صلى الله علیه وآله این بود كه جبهه حق و باطل كاملا روشن بود و یك طرف ایمان و طرف دیگر كفر قرار داشت. در یك طرف مسلمانها و پیامبر صلى الله علیه وآله و طرف دیگر كفار و مشركان بودند
آیا این امر در زمان ما چگونه است؟ آیا فقط علما و مراجع و اسلام شناسان در باره دین صحبت مىكنند و دیگران در حوزه مسایل تخصصى دین نظرى نمىدهند؟ آیا غیر متخصصان، از بیم این كه مبادا سخنى خلاف واقع و احتیاط بگویند، در عرصه مسایل دینى وارد نمىشوند؟ پیغمبر اكرم صلى الله علیه وآله فرمود:
روزگارى مىآید كه كسانى در حوزه مسایل مربوط به دین اظهار نظر مىكنند كه صلاحیت آن را ندارند: تَكَلَّمَ فِى الدّینِ مَنْ لَیسَ لَهُ فِى ذلِكَ فَیُقاتِلُهُمْ عَلِىٌّ عَلى اِحْیاءِ دِینِ اللّهِ تعالى؛ این جا است كه على علیه السلام باید با آنان بجنگد تا دین خدا زنده مانده و سنّت متروك من دوباره احیا شود: عَلى اِحْیاءِ دِینِ اللّهِ تعالى. (7)
اكنون ما باید از آنچه در تاریخ آمده، براى روزگار خودمان استفاده كنیم. مسلّم است كه این مسایل فقط مربوط به زمان حضرت على علیه السلام نبوده و نیست.
علت جنگهاى امیرالمۆمنین علیه السلام ، همانگونه كه خود آن حضرت اشاره فرموده،(8) زیاده خواهى عدهاى و رواج بدعتها در جامعه بود. امیرالمۆمنین علیه السلام آن گاه كه قدرت پیدا كرد، به حكم «حُضُورُ الْحاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النّاصِرِ»(9) وظیفه داشت با همان مسلمانهاى نمازخوان و مسجدى، همان كسانى كه سالها در جنگهاى بدر و حنین و احد در راه اسلام جنگیده بودند و مجروح شده و اموالشان را براى رواج اسلام داده بودند، بجنگد؛ چرا؟
براى آن كه دین خدا احیا شده و بدعتها از بین برود. آیا این امر مخصوص زمان حضرت على علیه السلام بود و دیگر مصداق نخواهد داشت؟ اگر روزگارى بدعتها در جامعه اسلامى رواج پیدا كرد و بدعت گذاران با موعظه و نصیحت به راه نیامدند، آیا كسانى كه توان دارند، نباید با قوّت و قدرت، آنان را سر جاى خود بنشانند؟
پی نوشت:
1) فَلَقَدْ كُنّا مَعَ رَسُولِ اللّه صلى الله علیه وآله وَ اِنَّ الْقَتْلَ لَیَدُورُ عَلَى الآباءِ وَ الأَبْناءِ وَ الإِخْوانِ وَ الْقَراباتِ فَما نَزْدادُ عَلى كُلِّ مُصیبَة وَ شِدَّة اِلاّ ایمانَاً وَ مُضِیّاً عَلَى الْحَقِّ وَ تَسْلیماً لِلأَمْرِ وَ صَبْراً عَلى مَضَضِ الْجِراحِ ؛ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، خطبه 121.
2) وَ لكِنّا اِنَّما اَصْبَحْنا نُقاتِلُ اِخوانَنا فِى الاِسْلامِ عَلى ما دَخَلَ فیهِ مِنَ الزَّیْغِ وَ الاِعْوِجاجِ وَ الشُّبْهَةِ وَ التَّأویلِ؛ همان.
3) بحارالانوار، ج 32، باب 7، روایت 260.
4) توبه / 12.
5) بحارالانوار، ج 32، باب 3، روایت 140.
6) نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، خطبه 147.
7) بحارالانوار، ج 22، باب 7، روایت 260.
8) اَللّهُمَّ اِنَّكَ تَعْلَمُ أَنّى لَمْ اُرِدِ الْاِمْرَةَ و لا عُلُوَّ الْمُلْكِ وَ الرِّیاسَةِ وَ اِنَّما اَرَدْتُ الْقِیامَ بِحُدُودِكَ وَ الاَداءَ لِشَرْعِكَ وَ وَضْعَ الاُمورِ فى مَوَاضِعِها وَ تَوفیرَ الْحُقُوقِ عَلى اَهْلِها وَ الْمُضِىَّ عَلى مِنْهاجِ نَبِیِّكَ وَ اِرشادَ الضّالِّ اِلى اَنْوارِ هِدایَتِكَ؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 20، باب 414.
9) ر.ك: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، خطبه 3.
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منبع: کتاب «در پرتو ولایت»، استاد مصباح یزدی، صص 156-164.
