ارثیه ارزشمند
تجربه ارزشمندترین میراثی است که بزرگترها بدون کوچکترین در خواستی از جانب جوانان وفرزندانشان آن را بی دریغ در اختیار آنان قرار می دهند.
تا حال به این موضوع فکر کردید ارث باقی مانده از مورث چرا اینقدر برای وراث ارزشمند است .مسلما آنچه ارزش ارث را در نظر وراث بالا می برد چگونگی بدست آمدن ارث و زحمات حاصله مورث نیست یا لااقل به این موضوع کمتر توجه می شود آنچه برای ورثه مهم است ارثیه برجاگذاشته ای است که زحمت آنرا نکشیده اند واکنون به راحتی وحلال وپاک آن را پس از مرگ مورث دریافت می کنند.
آنچه از نظر حقوقی به آن ارث گفته می شود واحکام مخصوص خود را در قانون وشرع دارد ترکه مادی از متوفی است که همانطور که می دانیم به آن توجه خاص و ویژه ای می شود اما در هر خانواده ای ارثیه ارزشمند دیگری وجود دارد که ارزش مادی ندارد و بار حقوقی و قانونی نیز برآن مترتب نیست ، صاحبان این میراث زنده هستند وگاها اصرار دارند تا این میراث گرانبها را به ورثه خود ارزانی دارند این در حالی است که در اکثر موارد ارزشمندی این ارث برای وراث واضح وبدیهی نیست لذا آن را به راحتی قبول نمی کنند. تجربه ارزشمندترین میراثی است که بزرگترها بدون کوچکترین در خواستی از جانب جوانان وفرزندانشان آن را بی دریغ در اختیار آنان قرار می دهند ، خوب بزرگترها در ارایه این تجربه به فرزندانشان از صمیم قلب وبا دلسوزی رفتار می کنند وانتظاری جز پذیرش این تجربه از جانب جوانش ندارند حتی آنها دوست دارند تا جوانشان از صحبت های آنان در آگاه سازی آنان در راه و.چاه زندگی استقبال کرده واز آنان تبعیت کنند مشکل زمانی به وجود می آید که جوانان این موضوع را درک نکنند.
طبیعی است آنها دوست دارند خود تجربه کنند ونظر دهند وبا دیدی متفاوت از بزرگترهای خود با زندگی روبرو شوند در واقع آنها مایل نیستند زندگی را با عینک بزرگ ترها ببینند . جالب آنجاست که وقتی با بن بست ومشکلی نیز روبرو می شوند کمتر به آنچه به آنها تذکر داده شده بود توجه می کنند واین مشکل را مرتبط باعدم تجربه خود نمی دانند ،مسلما تنها دلیل عدم پذیرش وگوش دادن به حرف بزرگترها واستفاده از ارثیه ای که آنان چندان تمایلی به گرفتن آن ندارند نداشتن ارزش مادی ای ارثیه نیست بلکه در اختیار قرار دادن این ارثیه بدون حتی درخواست واحساس نیاز از جانب جوان آنان را آزار می دهد .
این در حالی است که پدر ومادر یا حتی پدربزرگ ومادر بزرگ ها دوست دارند جوانان ساعت ها یا در هر شرایطی از نصایح آنان که برگرفته از تجربه چندین ساله زندگی آنهاست بهره مند شوند اما فرزندانشان چندان تمایلی به این لطف ودلسوزی ندارند .
واضح است که آنان تازمانی که احساس نیاز به دریافت نداشته باشند از این مهربانی ولطف بی زارند .شاید به صراحت بتوان گفت جوانان گاهی گوش شنوایی برای شنیدن نصیحت ندارند خصوصا اگر در قالب نصیحت به آنان ارزانی شود ،البته آنان از بی توجهی وسهل انگاری بزرگترها نسبت به زندگی وآینده شان نیز متنفرند آنها فقط به کمی اعتماد وفرصت نیاز دارند اگر بزرگترها به جوانان فرصتی دهند تا خودشان بهرمندی از تجربیات را درخواست کنند دراین صورت ارزش تجربه بزرگترها حفظشده وتمایل به پذیرش این تجربه همراه با قدرشناسی وسپاس خواهد بود.
فاطمه فردوسی
بخش خانواده ایرانی تبیان