نقاش نوگرای ایرانی
درباره منصوره حسینی
همسایگان خانم حسینی، روز هشتم تیرماه، جسد او را 15 روز پس از مرگ در خانه اش در تهران پیدا کردند و به پزشکی قانونی انتقال دادند.
منصوره حسینی در سال 1305 به دنیا آمد و در سال 1328 از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران لیسانس نقاشی گرفت. او سپس در آکادمی هنرهای زیبای رم در ایتالیا به تحصیل پرداخت. وی از نقاشان پیکره ساز و نقاد هنری نامدار ایرانیست.
او از نخستین هنرمندان ایرانی بود که در دوسالانه ونیز حضور یافت و در سال 1336 در نگارخانه وانتاجو در شهر رم نمایشگاهی از نقاشی های خود را عرضه کرد.
هنگامی که منصوره حسینی در دانشکده هنرهای زیبا آموزش خود را آغاز کرد، این دانشکده چهار پنج سال بیشتر نداشت. استادان منصوره، حیدریان، وزیری، صدیقی، مقدم، رولان دوبرول و مارت سلستین آیو (خانم امینفر) بودند.
در اندک هنگام، منصوره حسینی با پژوهش بسیار از بند آموختههای خشک دانشکده رهایی میگیرد و شیفتهء آزادی سبکهای امپرسیونیستها (دریافتگری) و پست امپرسیونیستها (پسا دریافتگری) میشود. او خود در این باره مینویسد «مادام آشوب مرا تشویق میکرد، ولی حیدریان متلک میپراند و میگفت سزانـَک شدهای، در حالیکه من اصلاً سزان را نمیشناختم و سالهای آخر دانشجویی بود که کمکم با کارهای او آشنا شدم.»
تحصیلات در ایتالیا بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه (1328) بهعنوان نقاشی نوگرا فعالیت خود را ادامه میدهد و در چند نمایشگاه گروهی نیز شرکت میکند و سرانجام در اسفند سال 1333 برای ادامه تحصیل به ایتالیا میرود. «در آکادمی هنرهای زیبای رُم پذیرفته میشود و اجازه مییابد تا در سال دوم نامنویسی کند. استاد راهنمای او امریکو بارتولی است که در نقاشی فیگوراتیو شیوهای آزاد دارد.»
او از نخستین هنرمندان ایرانی بود که در دوسالانه ونیز حضور یافت و در سال 1336 در نگارخانه وانتاجو در شهر رم نمایشگاهی از نقاشی های خود را عرضه کرد.
در ایتالیا او، همانند بسیاری دیگر از نقاشان ایرانی آموزش دیده در آکادمی رم، از مکتب نقاشی رم (یا به ویژه شاخهای از اکسپرسیونیسم آرام) هنایش گرفت. بیگمان هماهنگی احساس او با زیباشناسی مکتب رم نیز در این میانه بازیگر بود.» در سال 1325 منصوره از نخستین هنرمندان ایرانی است که در دوسالانه ونیز حضور پیدا میکند. در سال 1336 نگارخانه «وانتاجو» در شهر رم نمایشگاهی از 19 پردهء نقاشی او را به تماشا میگذارد و «گزارشگر هنری روزنامه دومنیکا در اینباره نوشت: بهنظر میرسد که منصوره، نقاش آیندهدار ایرانی و میهمان عاشق رم، هوشمندانه از «مکتب رم» بهره گرفته و حال و هوای نقاشی ما را با پیچیدگی تزیینی و خیالی نقاشی قدیم ایرانی درآمیختهاست.»
نمایشگاهها کارهایش را در نمایشگاههای تک-تنه و گروهی بسیار در ایران، ایتالیا، چکسلواکی، یوگسلاوی و از جمله دوسالانههای تهران (1337 تا 1345) دوسالانه (بیینال) ونیز (1335)، چهارسالانه رم (1337) نشان داد و چند جایزه از جمله: نمایشگاه «نقاشان آسیایی در رم» (1337)، مسابقه ثبت زیباییهای رُم (1338)، مسابقه نقاشی از مناظر شهرستان جووانی کامپانو (1338)، نمایشگاه ملی هنر معاصر «الهام از حیات نبات» (1338)را برنده شد.
کارهای او در نمایشگاه مروری بر آثار در فرهنگسرای نیاوران 1377 و پنجمین نمایشگاه «پیشگامان نوگرایی در ایران» در موزه هنرهای معاصر ایران (1383) نشان داده شده ست.
نقدهای نقاشی منصوره حسینی افزوده بر کارهای نقاشی در روزنامهها و مجلات هنری نقدهای اندیشه بر انگیز و پر مایه دربارهء نقاشی و هنرمندان نقاش قلم میزد. او در نقدی بر نمایشگاه گویا و خاموش گیتی نوین در بخش هنر و اندیشه روزنامه کیهان زیر عنوان ؛ چرا نمایشگاه بیننده ندارد نوشت:
شب افتتاح نمایشگاهها، داستانی دیگر است، دو ستان نقاش برای دیدن یکدیگر و احیانا خود نقاش جمع میشوند و گفتگو میکنند.. گاهی پشت به دیواری که تابلوها نصب شده دارند و گاهی در باب انجام وظیفه، لیوان بدست ، نیم نگاهی هم به تابلوها میاندازند. البته اگر بتوان از زاویه سرها و شانهها و در آن ازدحام راهی برای بیم نگاه... یافت.
گویا و خاموش، این نامگذاری را میپسندم، نه برای اینکه هنر پلآستیک را با پرداز شاعرانه صفت و کلمه پیوند زده باشم، بل برای اینکه طبیعت بیجان، اشیاء و گلها با تمام بیجانی میتوانند از غم، آرامش، مالیخولیا و ثبات سخن بگویند... در انتخاب موضوع تابلوها نوعی وحدت وجود داشت: نمایشگر شخصیت روشن و آگاه نقاش. در رنگ آمیزی تابلوها، انتخاب گام رنگ، که همان گام با کم و بیشی اشکار در تمام تابلوها بکار گرفته شده، از ثبات ذهن جستجوگر نقاش سخن میگفت..
روزهای دیگر، خلوت ترین مکان، برای فکر کردن، برای کتاب خواندن و احیانا... برای دیدن تابلو، گالری و نمایشگاه است. برای بینندهء کنجکاو و علاقمند، این خلوت و اینکه تنها بیننده باشد، صدایی و کلامی و دیگری، گشت و گذار و حضور ذهن او را مختل نکند، بزرگ نعمتی است. نعمتی که فقط در مملکت ما میتوان به آن دست یافت.
اما این نعمت.. گاهی گزش تلخ تاسفی را نیز همراه دارد... چرا نمایشگاهها بیننده ندا رند. چرا گالریها معمولا آنقدر خالی است، جرا این متاع که در آفرینش آن ذهن و اندیشه بکار رفته، آنقدر بی مشتری است؟
از نمایشگاه گیتی ناو ران بدور میروم ، نمایشگاه مجسمه ساز نامدار معاصر، هنری مور، در تالار جدید موزه ایران باستان نیز چنین بود، با اینکه بلیط ورودی نداشت و تماشا رایگان بود.. هربار که رفتم، تنها تماشاچی بودم.. تازه از فرنگ برگشتهای با تعجب پرسیده بود موضوع چیه؟ یعنی اصل کار هنری مور را میشود دید، این موضوع حاد ثهء قرنه، باید دم بگیرم، چه ساعتی خلوت تره... از راز چشم الکتریکی و تجهیزات نگهبانی دیگر برای محافظت این گنج سخن میگفت. با یک شاعر موج نو و سرشناس مان در راهروی سالن تآتر موزه صحبت میکنم: مجسمههای هنری مور را دیدی؟ میگوی:کدوم؟ اون هیکلها... آره.. اما من فکر کردم کار تواه.
.. گویا و خاموش تیتری شاعرانه بود بر نمایشگاه گیتی در گالری نگار. موضوع تابلوها اکثرا کوزه و طبیعت بی جان بود. کوزههایی نظیر خام پختهای چالوسی، ره آورد شمال، گاهی دو یا سه شاخه گل و گاهی خالی.
گویا و خاموش، این نامگذاری را میپسندم، نه برای اینکه هنر پلآستیک را با پرداز شاعرانه صفت و کلمه پیوند زده باشم، بل برای اینکه طبیعت بیجان، اشیاء و گلها با تمام بیجانی میتوانند از غم، آرامش، مالیخولیا و ثبات سخن بگویند... در انتخاب موضوع تابلوها نوعی وحدت وجود داشت: نمایشگر شخصیت روشن و آگاه نقاش. در رنگ آمیزی تابلوها، انتخاب گام رنگ، که همان گام با کم و بیشی اشکار در تمام تابلوها بکار گرفته شده، از ثبات ذهن جستجوگر نقاش سخن میگفت..
فراوری: سمیه رمضان ماهی
بخش هنری تبیان
منبع:
خبرگزاری ایسنا
دانشنامه آزاد ویکی پدیا