مگر می شود فریاد یا حسین سر نداد؟!
دشمن بعثی بیشترین حساسیت را در مورد محرم و عزاداری برای سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین(ع) از خود نشان می داد.
من نمی دانم چه رازی در این عزاداری نهفته است که در طول تاریخ همه جباران و مستبدان با آن مقابله کرده اند. تا جاییکه کمترین و مخفی ترین آن را هم تاب نیاورده اند.اما جالب تر اینکه با تمام این فشار ها عزاداری برای سید الشهدا علیه السلام در سخت ترین شرایط و در مخوف ترین و مستبد ترین حکومت ها زنده مانده و عاشقان حسین علیه السلام آن را سینه به سینه ، نسل به نسل و در زیرزمین ها و پناهگاه ها تا به امروز منتقل کرده اند.شیعیان شوروی سابق در دوران سیاه حاکمیت مارکسیسم,لنینیسم و استالینیسم که با اندک مظاهر مذهب به شدت برخورد می شد.به هرشکل ممکن دست از عزاداری برنداشتند.رضا خان قلدر نیز نتوانست با بگیر و ببندهایش شور عزاداری حسینی را از مردم ولایت مدار ایران بگیرد. دشمن خبیث بعثی نیز هرچه کرد نتوانست ذره ای از شور محرم بکاهد.در این باره خاطرات زیادی وجود دارد که به نمونه هایی از آن اشاره می کنم.
یک سالی دشمن مصمم شده بود که روز عاشورا مانع عزاداری آزادگان شود.بهمین منظور برای هر آسایشگاه یک نگهبان گمارده شد.لذا عزیزان آزاده که خود را آماده کرده بودند تا از صبح عاشورا با مراسم زیارت عاشورا برنامه های خود را شروع کنند و تا ظهر عاشورا به اوج شور حسینی برسند.اما نتوانستند بصورت جمعی در داخل آسایشگاه ها مراسم عزاداری و سینه زنی بر پا کنند.ساعتی به این منوال گذشت.
هر گوشه ای از اردوگاه را که نگاهی می کردی شیفتگان ابا عبدالله علیه السلام را می دیدی که زانوی غم بغل گرفته و مظلومانه اشک می ریزند اما هر لحظه که می گذشت بغض فرو خورده در سینه ها سنگین تر و غیر قابل تحمل می شد.
ناله را هر چند می خواهم که پنهانش کنم |
سینه می گوید که من تنگ آمدم ،فریاد کن |
مگر می شود عاشورا سپری شود و ما از عمق جان فریاد یا حسین علیه السلام سر ندهیم اگر چنین می شد همگی دق می کردیم، در این سکوت مرگبار ناگهان صدای عزاداری و سینه زنی از همه جای اردوگاه بلند شد.نگهبان هاج و واج به هر طرف سرک می کشیدند اما کسی را در حال عزاداری و سینه زنی نمی یافتند.ناگهان یکی از سربازان رو به فرمانده شان فریاد زد:سیدی،بالحمامات،قربان داخل حمام هایند.
آری،بچه ها که صبرشان لبریز شده بود به داخل حمام ها هجوم برده بودند و در آنجا با شور زاید الوصفی عزاداری و سینه زنی برپا کرده بودند.در جایی که 20 نفر بیشتر گنجایش نداشت 50 نفر در حال سینه زنی بودند.نگهبانان موظف شدند حمام های مقابل آسایشگاه خود را نیز کنترل کنند.طولی نکشید ناگهان صدای سینه زن این بار با شدت بیشتر از فضای خالی بین آسایشگاه آشپزها و دفتر ارشد اردوگاه بلند شد وحدودا نیمی از بچه ها در آنجا جمع شده بودند و یکی از مداحان دزفولی نوحه ی «ای ذوالجناح با وفا»را با احساس عجیبی و با صدای بلند می خواند و بچه ها با شدت به سینه می کوبیدند.
طوری که می دانستند فرصتشان کم است و هر آن عراقی ها ممکن است سر برسند و عزاداری را متوقف کنند.پس باید آتش درون را که از درون عشق حسین(ع)شعله می کشید ، فرو می نشاندند.در عرض چند دقیقه چنان عزاداری بر پا که صدای آن به همه جای اردگاه رسید و چندین نگهبان به آن سمت دویدند، اما قبل از اینکه به آنجا برسند و کسی را دستگیر کنند.بچه ها پراکنده شدند.
وقتی دشمن دید نمی تواند حریف اسرا شود همه را وسط اردوگاه جمع کردند و مجبور کردند که اسرا مشغول قدم زدن شوند و کسی حق نداشت به داخل آسایشگاه ها برود و نگهبانان از بالا و پایین مراقب بودند که کسی دست از خطا نکنند .آنها قصد داشتند عاشورای آن سال به همین صورت سپری شود اما عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.در این هنگام زمزمه ی وای ،وای عمو ،عمو العطش از بین دو هزار آزاده شروع شد و به سرعت تمام فضای اردوگاه پر شد از
صدای
وای؛وای ؛عمو عمو العطش |
عمو جان مردم زسوز عطش |
و اینگونه عاشورای آن سال پر شورتر از هر سال جلوه کرد و نهایتا عراقی ها مجبور شدند عزاداری را آزاد کنند و خود نوار مقتل عبدالزهرا کعبی را از بلند گوها پخش کردند و سوز و اشک دو چندان شد.
تهیه و تنظیم: آزاده سرافراز ناصر قره باغی
اردوگاه موصل 4