بررسی تألیفات و نگارش های امام رضا علیه السلام / 1
این نوشتار بر آن است تا در حد توان و به طور فشرده، نمودار روشنی از تجلیات فکری و بخششهای معنوی را که امام رضا علیه السلام در زمینههای گوناگون معرفت در دسترس انسانها قرار داده؛ بیان کند.
برخی از مورخان و تذکرهنویسان، از حضرت رضا علیه السلام به جز احادیث و اخباری که از آن حضرت نقل کردهاند، تألیفاتی را نیز ذکر کردهاند، هر چند صحت انتساب آنها به امام نیازمند ادله کافی است که برخی از آثار نامبرده فاقد آن است. ولی شماری از جزوات و رسالهها، که با دلایل و قراین قویتری به آن حضرت منتسب میباشد، در این جا معرفی میشوند.
کتاب الفقه الرضوی
این کتاب، در میان دانشمندان مورد بحث و جدال بسیار است؛ برخی آن را معتبر شمردهاند و بر صحت انتساب ان اعتماد کردهاند؛ مانند: مجلسی اول و دوم، سید بحرالعلوم، صاحب حدائق، شیخ نوری و ...، اما همه علمای محقق، بر این که این کتاب تألیف امام رضا علیه السلام باشد، وثوق نکردهاند، زیرا حصول چنین اطمینان و اعتمادی نیازمند دلائل مثبتهای است که از نظر آنان وجود ندارد و ادلهای را که دیگران برای اثبات آن معتبر شمردهاند، قابل قبول ندانستهاند و مورد تردید آنهاست. علاوه بر این، عدم شیوع نسبت این کتاب، در زمان پیش از مجلسی اول و دوم – که از متأخرانند - و عدم وجود هر گونه اطلاعاتی درباره کتاب مذکور، نزد پیشینیان، بر مجلسیها، از جمله اسبابی است که عدم نسبت آن را به حضرت رضا علیهالسلام تأکید میکند و تألیف آن را توسط آن بزرگوار منتفی میسازد؛ به ویژه این که در زمان امام و زمانهای بعد، چیزی که مانع شهرت این کتاب شود وجود نداشته است و جنبههای مختلف زندگی امام رضا علیه السلام هم با تمام ویژگیهای آن، نزد همگان روشن و معلوم بوده است، چنان که بنا به نقل مورخان، در آن هنگام که امام برای دانشمندان نیشابور، روایتی را بیان فرموده است، بیش از بیست هزار نفر از نویسندگان و محدثان، به جز دیگر کسان، آن را به نام آن حضرت ثبت و ضبط کردهاند.
داستان پیدایش کتاب این است که گروهی از مردم قم، نسخهای از این کتاب را به مکه مکرمه بردهاند و قاضی امیر سیدحسین اصفهانی آن را دیده و چون مطمئن شده که تألیف امام رضا علیه السلام است، نسخهای از آن رونویسی کرده، با خود به اصفهان آورده و آن را به مجلسی اول نشان داده است. مجلسی، به صحت انتساب آن یقین کرده و مجلسی دوم نیز به همین اعتقاد، احادیث آن را وارد مجلدات بحارالانوار ساخته، آن را یکی از مآخذ و مصادر این کتاب قرار داده و از این تاریخ به بعد، کتاب «الفقه الرضوی» اشتهار یافته است.
مجلسی، در مقدمه بحارالانوار میگوید: سید فاضل، محدث قاضی امیرحسین طاب ثراه، مرا از وجود کتاب «فقه الرضا» آگاه کرد و پس از آن که به اصفهان وارد شد گفت:
در یکی از سالهایی که مجاورت خانه خدا را داشتم، اتفاقاً گروهی از مردم قم که برای ادای فریضه حج به مکه مکرمه آمده بودند، نزد من آمدند و کتابی قدیمی که تاریخ تدوین آن با زمان امام رضا علیه السلام مطابقت داشت، همراه آنان بود.
سپس مجلسی میگوید: از پدرم (مجلسی اول) شنیدم که گفت: از سید مذکور شنیدهام که میگفت: خط امام رضا علیه السلام و اجازات گروه بسیاری از فضلا، در این کتاب وجود داشت. همچنین، سید مذکور گفت:من با مشاهده این قرائن، یقین کردم که این کتاب، تألیف امام رضا علیه السلام است، از این رو، آن را گرفتم و با اعتقاد به صحت آن، به رونویسی آن پرداختم. پدرم نیز آن را صحیح تلقی کرد و از آن نسخه برداشت. بیشتر عباراتی که صدوق (ابوجعفر بن بابویه) در کتاب من لا یحضره الفقیه، بدون ذکر سند آورده، با آنچه پدرم در شرح خود بر این کتاب بیان داشته، مطابقت دارد و بسیاری از احکامی که اصحاب ما آنها را ذکر کردهاند و سند آنها معلوم نیست، در این کتاب، مذکور است.نقد و تشکیک صحت انتساب
آنچه نسبت این اثر به امام رضا علیه السلام را مشکوک میکند، آن است که شیخ صدوق با همه اهتمامی که در دست یافتن به احادیث و اخبار و گردآوری آثار آن حضرت در کتاب عیون اخبارالرضا و غیر از آن داشته است، ابداً به این که آن حضرت تألیفی به این نام دارد، اشارهای نکرده است. چنان که دانشمندان پس از او نیز نامی از این کتاب نبردهاند و سید اصفهانی هم نامی از افراد قمی که او را بر این کتاب آگاه کردهاند، نبرده و توضیح نداده که چگونه این کتاب به دست آنها رسیده و چه کسی آن را برای او روایت کرده است، بعید به نظر میآید که این کتاب، در این مدت طولانی، در نزد برخی از قمیها گمنام و ناشناخته مانده و کسی از علما و محدثان بر آن آگاهی نیافته باشد؛ در حالی که علمای قم، همان کسانی بودهاند که از هیچ حدیث شاذّ و نادری چشم نمیپوشیدند، مگر این که آن را در کتابهای خود ذکر میکردند، تا از میان نرود و به دست فراموشی سپرده نشود.
مرحوم آیة الله خویی(ره) درباره این کتاب فرموده است:
محقق نیست "فقه رضوی" روایت باشد، بلکه شواهدی در آن است که حاکی از فتواهای برخی از علماست، زیرا تمامی آن، با رسالهای که ابن بابویه برای فرزندش نوشته مطابقت دارد،(1) و اگر این کتاب غیر از آن رساله بود، حتماً شیخ صدوق آن را معرفی میکرد.
محقق میرزا عبدا افندی در کتاب خود «ریاض العلماء یقین کرده که این کتاب، همان رساله ابن بابویه است و اشتراک ابن بابویه در نام خود و پدرش با امام، سبب شده که کتاب مزبور به آن حضرت نسبت داده شود. همچنین مرحوم علامه سیدحسن صدر، رسالهای در عدم حجیت کتاب مذکور دارد و در اجازهای که برای شیخ آقابزرگ تهرانی مرقوم داشته، ذکر فرموده که این کتاب، همان کتاب ابن ابی عزاقر معروف به شلمغانی است.
به هر حال، نسبت این کتاب به امام رضا علیه السلام خالی از شبیه و تردید نیست و شاید با ظن نزدیک به یقین، کتاب مذکور تألیف امام نباشد.
پی نوشت :
1- المحاضرات فی الفقه الجعفری، نوشته سیدعلی شاهرودی، تقریر علامه خویی در درس خود، جلد 1، ص 7.
منبع: گلستان قرآن
بخش حریم رضوی