تبیان، دستیار زندگی
آنچه که می خوانید قسمتی از زندگانی و نحوه شهادت سردار شهید حاج محمود ستوده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چهره تابان خورشید

حاج محمود ستوده (قسمت اول)


آنچه که می خوانید قسمتی از زندگانی و نحوه شهادت سردار شهید حاج محمود ستوده است .

شهید حاج محمود ستوده

گرمای طاقت سوز آخر شهریور 1335 با نسیم خنك غروب درآمیخته و روستای خیرآباد شهرستان فسا در آرامش آفتابی اش آرمیده بود كه كودكی در اسپند سوزان میلاد خویش چشم به دنیای خاكی آدمها گشود و با اولین گریة كودكانة خود ، قیلولة خواب ـ مردگان زمان را برآشفت . محمود ، چون گلی زیبا بر دامان روستا شكفت و اولین روزهای زندگی را در سایه سار دیوارهای كاهگلی اش آغاز كرد . وجود مبارك او از همان اوان كودكی فقر و محرومیت را به تلخی تجربه كرده و دستان كوچكش رنج خوار و زحمت طاقت فرسای كار را پینه بست تا با یاری پدر رنج كشیده اش ، اوضاع نابسامان اقتصاد خانواده را سامان دهد . وی در مزرعة كوچك پدر به كارهای مختلفی چون كشاورزی و دامداری اشتغال ورزید در عین حال از درس و مدرسه نیز با نماند و در دبستان ابتدایی روستا الفبای دانش و بینش را آموخت .این شهید بزرگور در ادامه راهی شهرستان فسا گردید و دورة راهنمایی و متوسطه را نیز با موفقیت پشت سر گذاشت و نهایتاً در سال 1355 با دریافت مدرك دیپلم از تحصیل فراغت یافت .

وی پس از طلوع فجر پیروزی به منظور حفظ دستاوردهای انقلاب به عضویت اولین دسته های كمیتة انقلاب اسلامی درآمد و پس از مدتی در سازمان جونمردان كه توسط ژاندارمری و به منظور مقابله با توطئة اشرار ایجاد شده بود شروع به فعالیت كرد .

وی در ادامه به جرگة سلحشوران سپاه پیوست و همزمان با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان رزمنده ای پیش گام جبهه های جنوب را عرصة دلاورمردیهای خود ساخت و به دلیل رشادتها و شایستگیهایی كه از خود بروز داد در مدت كوتاهی ، جانشین فرماندهی تیپ المهدی ( عج ) به وی واگذار شد و او با پذیرفتن این مسئوولیت سنگین در عملیاتهای مختلفی از جمله فتح المبین ، رمضان ، بیت المقدس ، خیبر ،والفجر 2 و عملیات بدر شركت كرد . خاطرة رشادتها و قهرمانیهای او را هرگز همرزمان دلسوخته اش در تیپ همیشه پیروز المهدی ( عج ) از یاد نخواهند برد .

در بیست و ششم اسفند ماه 1363 بعد از انفجار گلولة تانك دشمن در شرق دجله گرد و خاكی غلیظ از سنگر هدایت عملیات برخاست و چهرة تابان خورشید در هاله ای از غم و اندوه فرو رفت . لحظاتی بعد چند تن از سرداران رشید اسلام از جمله سردار شهید حاج محمود ستوده با پیكری پاره پاره دیدار كعبة جمال را احرام خون بسته ، به نام بلند شهید افتخار یافتند .

در عملیاتهای مختلفی از جمله فتح المبین ، رمضان ، بیت المقدس ، خیبر ،والفجر 2 و عملیات بدر شركت كرد . خاطرة رشادتها و قهرمانیهای او را هرگز همرزمان دلسوخته اش در تیپ همیشه پیروز المهدی ( عج ) از یاد نخواهند برد .

در بیست و ششم اسفند ماه 1363 بعد از انفجار گلولة تانك دشمن در شرق دجله گرد و خاكی غلیظ از سنگر هدایت عملیات برخاست و چهرة تابان خورشید در هاله ای از غم و اندوه فرو رفت . لحظاتی بعد چند تن از سرداران رشید اسلام از جمله سردار شهید حاج محمود ستوده با پیكری پاره پاره دیدار كعبة جمال را احرام خون بسته ، به نام بلند شهید افتخار یافتند .

نحوه شهادت سردار شهید محمود ستوده اززبان همرزم شهید :

من وقتی به ذهنم مرور میکنم می بینم خاطره خیلی زیاد است اگر بخواهم از چهار شبانه روز محاصره شهید جاویدی در عملیات ولفجر 2 بگویم که گفته های من مبتنی از شنیده های بی سیم از ایشان است اما چیزی که برای خود من اتفاق افتاده در عملیات بدر بود عملیات بدر وقتی اغاز شد نیروهای لشکر المهدی قرار بود به وسیله هلیکوپتر ترابری شوند وادامه عملیات را به سمت ناصریه ادامه دهند وپیشروی کنند اما به دلیل فشار سنگین دشمن که در آن منطقه به وجود آورده بود عملا این کار میسر نشد ولشکر المهدی از طریق زمین وارد عمل شد جناح سمت راست عملیات را به لشکر المهدی سپردند. ساعت 3 بعد از نصف شب خط راتحویل گرفتیم گردانهای کمیل و فجر همان شب رفتند و خط لشکر 17 علی ابن ابی طالب را تحویل گرفتند ودر آنجا ماندند.

شهید حاج محمود ستوده

خاطراتی از زبان هم رزمش

با طلوع آفتاب ساعت 6 صبح تاکهای دشمن در جناح سمت راست شروع کردند به پاتک ودقیقا تا لب کانالی که نیروهای ما آنجا بودند پیشروی کردند. 2 ساعت طول کشید یعنی تا ساعت 8 نبرد سنگینی به وجود آمد یعنی تا خاکریزی که نیروهای المهدی در آن پدافند میکردند یک خاکریز بود . یک کانال نفر ویک کانال ضد تانک . درهمان مرحله اول دراثر شدت شلیک گلوله های تانک آن خاکریز صاف شد و خاکریز دفاعی وجود نداشت وهمه نیروها مجبور شدند وارد کانال نفر شوند ساعت 10 صبح بود که تانکهای عراق مجددا" حملات خود را آغاز کردند وتانکهای دشمن چسبیده به هم باتمام شدت می آمدند. 400 دستگاه تانک در یک محدوده بسیار کم قریب به سه کیلومتر می آمدند. آنقدر شلیک می کردند که تانکهایی که صبح آمده بودند و درکانال قرار گرفته بودند را نیز مورد هدف قرار می دادند وتانکهای خودشان رامنهدم می کردند. به هرحال آمدند جلو و جنگ با نارنجک شروع شد و عراقیها آن سوی کانال بودند و نیروهای مااین طرف کانال بودند . حداکثر فاصله مابا آنها 20 متربود وجنگ فقط با نارنجک بود و کسی نمی توانست بلند شود وبیاید با آرپی جی حمله کند.

از یک طرف هم خاکریزی نبود و پشتیبانی مشکل بود وآمبولانس نمی توانست بیاید ومجروح ها را تخلیه کند.مهمات در سنگرما زیاد بود اما باز هم نیاز به مهمات بود و این در زمان جنگ بسیار در روحیه رزمندگان موثر است . به لطف خدا این پاتک هم دفع شد اما واقعا شوخی نبود این نیرویی که دشمن وارد منطقه کرده بود تا جناح راست رابشکند وبه داخل نفوذ کند و دوگردان فجروکمیل لشکر المهدی که می خواستند آنجا مقاومت کنند واقعا خیلی سخت بود و در آنجا بود که شهید جلیل اسلامی به شهادت رسید .

فرآوری عاطفه مژده

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع:شهیدان فسا و وبلاگ جبهه و جنگ