خونهای ریخته شده
آسو، دختر کردستان
کسی آمار دقیقی از وسعت زمین های آلوده به مین در کردستان ندارد.حالا سالها از جنگ گذشته و مین روبها گرچه دست از جان عزیز شسته اند اماباز هر از چندی خبر تلخی شنیده میشود، از بچههای زیر 7 سالی که هنگام بازی روی مین رفتند، جان دادند. یا بخشی از جانشان را. اداره بنیاد شهید آنها را جزو شهدا حساب می کند و جانباز.
مینهای کاشته شده همرنگ خاک میشوند. باران که میآید به دل روستاهایی سرک میکشند که پایین کوه اند. شیب و باران،مینها را تا دم خانه آسو میآورد. رفتم پیش "آسو دختری 4 ساله که تمام تنش ترکش است. آسو شبها آسوده نمیخوابد. برادرش چشمش را از دست داده و مادرش که صبری دارد به وسعت دریا "
...
کردستان، قصه جنگ ادامه دارد... گرچه باران هم مقصر است. باران در این سرزمین شبیه باران در هیچ سرزمینی نیست...
تو را با غیر میبینم صدایم در نمیآید
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمیآید
گزیده ای از یاد داشتهای کامران نجف زاده
بچههای زیر 7 سالی که هنگام بازی روی مین رفتند، جان دادند. یا بخشی از جانشان را. اداره بنیاد شهید آنها را جزو شهدا حساب می کند و جانباز.
مینهای کاشته شده همرنگ خاک میشوند. باران که میآید به دل روستاهایی سرک میکشند که پایین کوه اند. شیب و باران،مینها را تا دم خانه آسو میآورد. رفتم پیش "آسو دختری 4 ساله که تمام تنش ترکش است. آسو شبها آسوده نمیخوابد. برادرش چشمش را از دست داده و مادرش که صبری دارد به وسعت دریا
شهدای شرق کشور
خاطره ای از یک فرمانده محبوب شهید عزت الله شمگانی ازاستان شهید پرور اصفهان به سیستان وبلوچستان اعزام شده بود و در زمانی که فرماندهی سپاه استان بعهده برادرحاج محمود اشجع و پس از آن بعهده برادر جعفر شاهپور زاده بود شهید شمگانی فرماندهی عملیات سپاه را بعهده داشت. این شهید فردی قاطع و عین حال خونگرم و مهربان بود و در بین پاسداران محبوبیت خاصی داشت محبوبیت وی ناشی از افتادگی و خاکسار بودن این عزیز بود هرگز بخاطر مسئولیتی که داشت مغرور نمی شد و در انجام امورات سپاه پیشقدم می شد خاطره جالبی که از رفتار ایشان در ذهنم بجای مانده این است که هر روز نظافت داخل ساختمان سپاه توسط پاسداران انجام می شد بیاد دارم که این شهید عزیز در امر نظافت نیز پیشقدم می شد و بیاد دارم که او یک تی دست میگرفت و کف راهرو را تی می کشید . آری فرماندهان شهید ما این گونه رفتار میکردند که محبوب می شدند و هیچگاه خاطرات آنها از ذهن پاک نمی شود. خاطره دیگری که از ایشان بیاد دارم این است که این شهید در دفاع از انقلاب هیچگاه درنگ نمی کرد و با شهامت و شجاعانه به استقبال خطر میرفت در سال 59 وضعیت امنیت کردستان مطلوب نبود وجهت برقراری امنیت نیازمبرم به نیروی رزمنده باتجربه بود بر همین اساس شهید شمگانی احساس مسئولیت کرده و از فرماندهی سپاه ( برادر کبکانیان) درخواست نمود تا او را به کردستان اعزام نمایند ، اگر چه منطقه سیستان و بلوچستان بلحاظ امنیت نیاز به رزمنده داشت ولی با اصرار فراوان شهید ، فرماندهی با اعزم شهید شمگانی موافقت نمود و شهید شمگانی با یک گروه از پاسداران سپاه سیستان و بلوچستان به کردستان اعزام و در منطقه دیواندره کردستان مستقر و فعالیت خود را آغاز و در همان روزهای بدو ورود با یک گروه از افراد ضد انقلاب درگیر و انها را به هلاکت رسانده بودند که خبر این موضوع به سپاه سیستان و بلوچستان رسید و رزمندگان خوشحال بودند که شهید شمگانی درکردستان با اقتدار برخورد کرده است شهید شمگانی پس از مدتی حضور در کردستان و برقراری امنیت ، همراه با گروه اعزامی ، به سیستان و بلوچستان بازگشت و رزمندگان سپاه بخاطر بازگشت مقتدرانه اش بسیار خوشحال بودند.
روحش شاد
فرآوری: عاطفه مژده
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع: یاداشت های یک خبر نگار، سایت جبهه