سینمای کودک رو به افول
سینمای کودک در اواخر دهه ی پنجاه، جان گرفت. همان اولین تجربه ها، نمونه های خوب و قابل ذکری برای امروز هم هست. پس از پیروزی انقلاب، ژانرهای جدیدی به وجود آمدند. سینمای انقلابی و سینمای دفاع مقدس که هر دو را به ژانر مقاومت باید متعلق بدانیم. هرچند که سینمای مبارزات انقلابی در تعریف جهانی اش، باید به سینمای سیاسی مربوط باشد، اما با توجه به مۆلفه هایی که در سینمای ایران تعریف بهتری پیدا کرده است، در قالب صرف سینمای سیاسی قرار نمی گیرد. با این حال سینمای دهه ی شصت سینمای کودک است. بسیاری از کارگردانان مطرح در ژانر کودک تجربه های داشتند که شاید امروز دیگر ترغیبی به آن نداشته باشند. سینمای کودک امروز هم به وسیله ی گروهی از کارگردان های باسابقه دنبال می شود که البته فروغ گذشته در کارهایشان دیده نمی شود.
در دهه ی شصت عباس کیارستمی با خانه ی دوست کجاست و مشق شب، امیر نادری با دونده و آب، باد، خاک، مرضیه برومند و محمدعلی طالبی با شهر موش ها، داریوش مهرجویی با شیرک و مدرسه ای که می رفتیم، بهرام بیضایی با باشو غریبه ی کوچک، ابراهیم فروزش با کلید و کیومرث پوراحمد با بی بی چلچله و شکار خاموش، نمونه هایی ساختند که نه فقط در ژانر کودک که در نگاه عمومی به سینمای ایران، از جمله ی بهترین ها هستند. با وجود این که قسمت عمده ی فیلم هایی که ذکر شد، بیشتر مربوط به سینمایی درباره ی کودکند تا سینمایی برای کودک. ولی در روند تاریخ سینما و نگاه های جامعه شناسانه و نظام تربیتی و آموزش کودکان و نوجوانان موثر بوده اند. ویژگی فیلم های این دوره در نگاه جامع به چند مسئله در یک روایت داستانی- تصویری است. به عنوان نمونه باشو غریبه ی کوچک به مفهوم بومی بودن، ایرانی یا جهانی شدن ، تقابل فرهنگ ها و جنگ و تأثیرات آن می پردازد و البته به مفهوم زیبای انسانی هم بودی با هم نوع. اما رنگ های متنوع بیانی قصه درهم گم نمی شود، باشو مثل برخی فیلم ها نیست که می خواهند که همه ی حرف ها را بزنند و در یک زمان دوساعته همه مشکلات بشریت را حل کنند. به شگفتی که از تشریح اصول آکادمیک خارج است، فیلم ویژه ای ساخته می شود.
در بی بی چلچله پوراحمد هم این نگاه لطیف و انسانی دیده می شود. بی بی چلچله، دست مایه روان شناختی مناسبی از طبیعت یک کودک را مطرح می کند. ترس و تخیلی که از همین ترس ناشی می شود. تخیلی که باعث پرورش استعداد نیست و شاید پیش زمینه ی اختلالات دیگری باشد، اما به معجزه ی محبت و عشق این ترس جای خود را به امنیت و آرامش می دهد. حتی فیلم دیگر پوراحمد، شکار خاموش هم نمونه ی قابل ذکری است. سینمایی که با شیرین کاری بزرگ ترهای فیلم، جلوه می کند اما در فضای فانتزی و کمدی که نشانه های سینمای کودک را هم دارد کمتر در سینمای ایران اتفاق افتاد. حتی خود پوراحمد هم کمتر به سراغ سوژه ای این چنین رفت. سینمای کودک دهه ی شصت از این بابت که بیشتر درباره ی کودکان بود تا برای کودکان همیشه مورد نقد قرار می گیرد و در دهه ی هفتاد برای رسیدن به فضای داستانی و سرگرم کننده و در عین حال آموزشی برای کودکان تلاش هایی شد ، سفر جادویی ، دزد عروسک ها ، پاتال و آرزوهای کوچک ، بهترین بابای دنیا ، و کلاه قرمزی از این دسته فیلم ها هستند که در قالب فضایی شاد هم برای کودک بوده اند و هم درباره ی کودک ،ولی در پررنگ شدن تلویزیون و بخش های پولساز سینما این بخش سینما از قوام و اعتبارش کاسته شد.
شاید اصلی ترین دلیل فاصله گرفتن سینمای کودک از جایگاه واقعی اش به ترکیب عوامل سازنده و نوع سیاست گذای های آن معطوف باشد. چند سالی است که فیلم های کودک فقط برای این ساخته می شوند که جشنواره ی بین المللی کودک و نوجوان برگزار شود. جشنواره ی کودک اصفهان که به غلط چند دوره ای به همدان فرستاده شد و حالا دوباره به وطنش بازگردانده شده است. از سوی دفتر جشنواره و بنیاد فارابی هر ساله و به هر قیمت و کیفیتی فیلم هایی ساخته می شوند که بعد از پایان جشنواره تقریباً تلاشی برای اکران عمومی شان صورت نمی گیرد. حتی حمایت های اندک برای پخش در تلویزیون و شبکه ی خانگی را نیز شاهد نیستیم. فیلم هایی که با بودجه ی دولتی در فارابی ساخته می شوند، دیگر فرقی نمی کند که حالا تلویزیون برای پخش، بابت آن ها هزینه هایی بپردازد یا خیر.
سامان بخشیدن به این اوضاع نیازمند توجهی از سوی مدیریت کلان فرهنگی و رسیدن به هم آهنگی میان سازمان ها و نهادهایی است که وظایفی موازی دارند.
احساس می شود ، این نوع برنامه ریزی برای جشنواره ی فیلم کودک ، نوعی ترتیب فرمایشی است. مسابقه ای است برای ساختن فیلم. در روزگاری که اوضاع اقتصاد سینما تضمین مشخصی ندارد، باید هرفیلمی که بودجه می توان برای آن فراهم کرد را ساخت .سفره ای پهن می شود که حالا لقمه ای هم باید در این رقابت به دست آورد و هر ساله کارگردان ها و تهیه کننده های مشخصی در این برنامه ریزی قرار می گیرند و گزینش ویژه ای برای یافتن استعدادهای جدید در فیلم نام نویسی و کارگردانی صورت نمی گیرد.
فارغ از شرایط سیاست گذاری در ساخت فیلم کودک، دیگر به اسلاف سازندگان فیلم کودک نباید دلخوش بود. آن ها فیلم هایشان در حوزه ی سینمای کودک را ساخته اند. زمانی این کار را کرده اند که در ادبیات و سینمای کودک مشق های خوبی نوشته بودند. اگر دوباره بخواهند ، فیلمی برای کودک بسازند باید دوباره مشق هایی از کودک امروز بلد باشند ، بالا رفتن سنّ و سال شاید غریبگی ناگزیری با فضای کودک ایجاد کرده باشد. شاید با بازخوانی روان شناسی کودک امروز ، همان قدیمی ها بتوانند فیلم کودک خوبی بسازند، اما سینمای کودک نیازمند خون تازه ای است. خون جوانانی که ایده های نویشان دست نخورده است و می شود خلاقیتشان را در دیدن یک فیلم کوتاه آموزشی هم مشاهده کرد.
ساختن فیلم هایی که اقتباس یا کپی برداری از فیلم های اواخر دهه ی پنجاه و شصت باشد به درد چه کسی می خورد؟ کودکی های امروز کودکان و نوجوانان ما با گذشته خیلی فرق دارد. نه فقط این که کودکان امروز فرزندان فضاهای مجازی و دنیای دیجیتال باشند ، بسیاری از چیزهایی که کودکان قدیم آن را دیده اند برای بچه های امروز مفهوم عمیق ندارد. رابطه ی پدر و مادرها با کودکان تفاوت ها بسیار کرده است و با وجود این تغییرات بنیادین، باید قصه ها و نگاه ویژه ی بصری در فیلم ها تغییر کند.
روند کند مشاهدات باید جای خود را به ضرب آهنگ رو به جلویی بدهد که کودک امروز را تصویر کند و تصویر مسیر پیش رویش باشد.
مجتبی شاعری
بخش سینما و تلویزیون تبیان