تبیان، دستیار زندگی
می خواهم از خاندانم جدا شوم، زیرا نابخردان در میان قوم زیاد...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فعالیتهای شیعیان امام رضا(ع) و امام جواد(ع) در قم


سرزمین قم كه در حاشیه كویر قرار گرفته، در مسیر كاروانهای تجاری همدان، ری و اصفهان قرار داشت(1) و این منطقه را با خراسان و ماوراء النهر پیوند می داد و از سوی دیگر با شهرهای ارّجان و اهواز و نیز شهرهای عراق مرتبط می ساخت.

قرار داشتن در حاشیه كویر به افراد و یا قبایل فراری امكان می داد كه برای رهایی از تعقیب سپاهیان خلفا به داخل كویر پناه ببرند.(2) از این رو به نظر می رسد كه قبیله اشعری و تیره هایی از قبیله‌های «تیم» و «قیس» و «عنز» كهن به سرزمین قم آمده بودند، همین منظور را دنبال می كردند، زیرا آنان در شمار قبایل شركت كننده قیام عبدالرحمن بن محمّد بن اشعث (81ـ 85ه .ق) بودند كه پس از شكست از حجاج بن یوسف ثقفی در «دیر الجماجم» (83 ه .ق) از برابر وی گریختند و به طرف ری عقب نشینی كردند.(3) و شهر قم را ساختند(4)، از آن میان بیقین می‌توان گفت كه قبیله اشعری شیعه بودند زیرا این قبیله بویژه رهبرشان سائب بن مالك اشعری تا آخرین لحظه از قیام مختار دفاع كردند.(5)

بنابراین، اشعریها تشیع را به این سرزمین آوردند و باعث گسترش تشیع در این منطقه گردیدند تا جایی كه همه مردم آن سامان شیعه شدند.(6)
فعالیت شیعیان در قم  / 1

حكومت شهر نیز در دست شیعیان بود و در زمان مورد بحث «حمزة بن یسع» كه یكی از شیعیان و از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام و امام موسی كاظم علیه السلام به شمار می رفت(7)، حاكم آن جا بود و پس از او فرزندش «علی» حكومت شهر را در دست گرفت،(8)شیعیان علی رغم دوری از مدینه و یا بغداد به پیشگاه امامان می شتافتند و از زمان امام باقر (علیه السلام) به بعد نام شیعیان قم در میان اصحاب همه امامان دیده می شود( رك: رجال طوسی). امامان (علیهم السلام) نیز به این شهر توجه خاصی نشان دادند و برای ارتباط با شیعیان آن جا و سرو سامان دادن به فعالیتهای آنان نماینده ای منصوب می كردند كه بیقین گستردگی شیعیان در این منطقه حاصل تلاش همین افراد بود كه به عنوان نماینده و رابط میان امام و شیعیانش قرار می گرفتند. نماینده امام رضا (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام) در این شهر «زكریا بن آدم بن عبدالله بن سعد اشعری» بود.(9)

زكریا بن آدم بن عبدالله بن سعد اشعری قمی

وی و برادرانش اسماعیل و اسحاق از چهره های بنام شهر قم بودند. اسحاق حضور امام رضا (علیه السلام) رسید،(10)امام اسماعیل توفیق حضور به پیشگاه هیچ یك از امامان را نیافت. اگرچه وی حضور امامان را نیافت. اگرچه وی حضور امامان را درك نكرد. با این همه از نظر شیعیان مورد اعتماد بود.(11) از آن میان زكریا محضر امام صادق (علیه السلام) را درك و از حضرتش روایت كرد(12)، وی در دوره امامت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) برجستگی و تشخیص بیشتری یافت(13)به گونه‌ای كه نمایندگی آن حضرت در شهر قم به او واگذار گردید و حوزه مأموریتش تا شهر همدان گسترش داشت. سخنان امام رضا (علیه السلام) نیز بیانگر همین موضوع است. امام (علیه السلام) در پاسخ «علی بن مسیّب» كه از همدان خدمت آن حضرت رسیده و عرض كرده بود كه شهر من دور است هر زمان كه نیاز باشد نمی توان خدمت شما رسید، پس از چه كسی مبانی اعتقادی را فراگیرم؟

امام می فرمایند: از زكریا بن آدم كه بر دین و دنیا امین است.(14)

این حدیث نشان می‌دهد كه مسۆولیت زكریا بن آدم تنها به شهر قم محدود نمی‌گردید، اما این كه دقیقاً قلمرو مسۆولیت وی تا چه شهرهایی گسترش داشته است روشن نیست. از آنجا كه قم و همدان جزو شهرهای ولایت جبال بودند و تاریخ نمایندگی زكریا نیز دریغ شده است.

به هر حال همان طور كه گفته شد زكریا در زمان امام رضا (علیه السلام) نمایندگی قم را برعهده داشت و با ناآرامیهایی روبرو بود كه خود بیانگر ناكامیهای یونس و شاگردش ابراهیم بن هاشم می تواند باشد.

وی به یكی از دوستانش می گوید: خدمت امام رضا (علیه السلام) عرض كردم: می خواهم از خاندانم جدا شوم، زیرا نابخردان در میان قوم زیاد شده اند،

فعالیت شیعیان در قم  / 1

امام در پاسخ فرمود: این كار را نكن زیرا وجود تو خاندانت را پاس می دارد همان گونه كه وجود ابی الحسن كاظم (علیه السلام) مردم بغداد را پاس می داشت. (15)

این گونه مقایسه عملكرد زكریا بن آدم از جانب امام رضا (علیه السلام) حكایت از اهمیّت و موضع پویا و تعادل دهنده زكریا می‌كند و می‌تواند اشاره‌ای بر توفیق تلاشهای وی در برخورد با گروه واقفه باشد كه احتمالاً پس از شهادت امام موسی كاظم (علیه السلام) در قم نیز سرایت كرده بوده است. (16)

فعالیتهای زكریا بن آدم به اداره شیعیان این منطقه محدود نمی‌گردید. او به احتمال قوی و بنا به شرایط جغرافیایی قم، عملیات محدود جنگی علیه دشمنان و یا شایعه پراكنان دولتی را تدارك می دید. در این مورد روایتی نقل شده است كه حكایت از وقوع چنین قضایایی دارد: ماجرا از این جا آغاز می گردد كه روزی ریان بن صلت كه یكی از یاران امام رضا (علیه السلام) به شمار می‌رفت (17) و در دستگاه فضل بن سهل كار می‌كرد و صاحب نفوذ بود، در مرد خدمت امام رسید و انحراف و دروغ پراكنی‌های هشام بن ابراهیم عباسی را كه از بنی عباس(18) و از كارگزاران دولتی بود، گزارش داد و از آنجا كه با وی هم اتاق بود از امام اجازه خواست تا با خفه كردن او به زندگی اش خاتمه دهد و سپس اعلام كند كه به مرگ ناگهانی از دنیا رفته است. امام مخالفت كرد و سپس ریان پیشنهاد نمود كه شیعیان قم با دسته های 20 تا 30 نفری و به صورت راهزنان، راه بر او بندند و وی را به قتل برسانند، در این صورت گفته می‌شود كه به دست دزدان از بین رفته است. امام در برابر این پیشنهاد سكوت كرد و ریان سكوت امام را نشانه رضایت دانست و عرض كرد: او چند روزی پس از من كه مأموریتی از جانب فضل بن سهل برای عراق دارم، رهسپار عراق می‌شود. وی پس از مسافرت در نزدیكی قم زكریا بن آدم را می‌خواند و داستان را با او درمیان می‌گذارد و زكریا نیز برای اجرای آن اعلام آمادگی می‌كند. اما پس از چندی معمر بن خلّاد بغدادی یكی دیگر از اصحاب امام رضا (علیه السلام) وارد قم می‌شود(19)و مورد مشورت زكریا قرار می گیرد. معمر می گوید: از آنجا كه امام دستور قتل او را نداده است بهتر آن است كه متعرض وی نشوید و سرانجام هشام بن ابراهیم عباسی از مهلكه جان به سلامت برد.(20)

قم و سیاستهای مأمون

مأمون برای فرونشاندن قیامهای علویان كه بخشی از ایران و عراق و حجاز را در برگرفته بود(21)، سیاست انعطاف در پیش گرفت تا بتواند برای تحكیم پایه های قدرت خویش علاوه بر ایرانیان، شیعیان را نیز به خدمت بگیرد. بر پایه همین سیاست بود كه امام رضا (علیه السلام) را از مدینه فرا خواند و حضرتش را مجبور به پذیرفتن ولایتعهدی كرد(22) و به همین منظور ریان بن صلت اشعری را كه اهل قم بود، نزد خود خواند و با او چنین گفت:

هیچ كس را نمی یابم كه درباره فضایل علی بن ابی طالب با من به گفتگو نشیند، از این رو همّت بر آن گماشتم كه از این پس، اهل قم را چون نشانه و پوشش خود قرار دهم. (23)

انعطافهای سیاسی مأمون دیری نپایید و او خود را تسلیم خواستهای عباسیان بغداد كرد كه مخالف گرایش مأمون به ایرانیان و شیعیان بودند و سرانجام امام رضا (علیه السلام) را در آخر صفر 203 ه .ق و فضل بن سهل را در شعبان 202ه.ق از سر راه برداشت و عازم بغداد شد (24)و در راه سفر به بغداد در شهر ری فرود آمد. وی در شهر ری برای جلب توجه مردم اندكی خراج شهر را كاهش داد و مردم قم نیز به همین امید خواستار كاهش خراج شهر خود شدند، امام مأمون بدانها توجهی نشان نداد.

مردم قم نیز از پرداخت خراج خودداری كردند كه سرانجام در سال 210 ه .ق منجر به حمله سپاهیان مأمون به فرماندهی «علی بن هشام» و «عجیف بن عنبسه» شد.

فعالیت شیعیان در قم  / 1

در این زمان علی بن حمزة بن یسع والی قم بود و خود را از این قضیه كنار كشید و از بزرگان شهر: عامر بن عمران و یحیی بن عمران رهبری قیام را بر عهده داشتند و سرانجام قیامشان به خاطر اختلاف در برخورد با سپاه مأمون منجر به شكست شد و برج و باروی شهر بكلّی ویران گردید و جمعیّت زیادی ار بین رفت و یك میلیون درهم خراج سالانه شهر قم را كه هفت سال به تأخیر افتاده بود یكجا از مردم گرفتند.(25) در این حمله یحیی بن عمران، كه از شیعیان و بزرگان شهر قم بود كشته شد. وی عموی حسن بن محمّد بن عمران وصی زكریا بن آدم بود(26) و پدرش در زمره اصحاب امام صادق (علیه السلام) قرار داشت.(27)

به هر حال، قیام كنندگان از سپاهیان مأمون شكست خوردند كه بیقین برای مردم قم نتایج اسفناكی در برداشته است اما منابع تاریخ و حدیث پیرامون آن سخنی ندارند و موضعگیری زكریا بن آدم كه به احتمال قوی در آن زمان حیات داشته نیز روشن نیست و تنها حدیثی كه گویا در این زمینه در دست است از علی بن مهزیار می باشد كه وضع نابسامان قم را به امام جواد (علیه السلام) گزارش كرده و امام برای رهایی آنان از مشكلات و گشایش كارشان دعا كرده است و ضمن ابراز مسرّت از گزارش ابن مهزیار از وی می‌خواهد كه پی در پی گزارش كند.(28)

زكریا بن آدم و شیعیان علاوه بر موضعگیری در برابر مأمون ـ كه پس از شهادت امام رضا (علیه السلام) آغاز گردیدـ با ناآرامیهای درونی دیگری كه پیرامون امامت امام جواد (علیه السلام) و كودكی و دانش حضرت ایجاد شده بود نیز روبرو بودند. (29)

این فتنه در مدت كوتاهی توانست ذهنهای شیعیان قم را به خود جلب كند و بر فعالیتهای پیروان آن حضرت (علیه السلام) سایه بگستراند، تا جایی كه زكریا نتوانست اموال امام رضا (علیه السلام) را برای فرزندش امام جواد (علیه السلام) به مدینه بفرستد كه دلیل آن را به «احمد بن محمّد بن عیسی قمی» یكی از دوستان نزدیك خود، این گونه بیان می دارد: اگر خدمتش (امام) رسیدم، آگاهش خواهم كرد، چیزی كه مرا از فرستادن اموال بازداشت اختلاف «میمون» و «مسافر» بود.(30)


مآخذ و پی نوشتها

1 . یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب: البلدان، ترجمه دكتر محمّد ابراهیم آیتی، (تهران، بنگاه ترجمه، چاپ سوم، 1356) ص 49.

2 . قمی، حسن: تاریخ قم. ترجمه حسن بن علی... بن عبدالملك قمی، تصحیح جلال الدین تهرانی، (تهران، توس، 1361) ص 31.

3 . طبری، ابی جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوك، (قاهره، استقامه، 1358 ه/1939 م) ج5، ص 180. ابن اثیر عزالدین: الكامل فی التاریخ، (بیروت، دار صادر و دار بیروت، 1965 م) ج4، صص 494، 95.

4 . تاریخ قم، ص 279.

5 . تاریخ الامم و الملوك، ج4، ص 569. الكامل فی التاریخ، ج4، ص 272، 273. مسكویه رازی، ابوعلی: تجارت الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، (تهران، دار سروش، چاپ اول، 1366 ه .ش) ج2، ص 173ـ 174. تاریخ قم، ص 284ـ290.

6 . حموی، یاقوت بن عبدالله: معجم البلدان، (بیروت، دار صادر و دار بیروت، 1957) ج4، ص 397. اصطخری، ابراهیم بن محمد: مسالك الممالك، (تهران، صدر، بی تا) ص 201. تاریخ قم، 279. مقدسی، محمد بن احمد: احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، (لیدن، چاپ بریل، 1906 م) ص 395. كلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق: اصول كافی، ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، (تهران، چهارده معصوم، بی تا) ج2، ص 461، 462.

7 . طوسی، محمد بن الحسن، رجال طوسی، (نجف، حیدریه، چاپ اول، 1380 هـ/1961 م) ص 178، 347.

8 . تاریخ قم، ص 164.

9 . طوسی، محمد بن الحسن: اختیار معرفة الرجال معروف به رجال كشی، مصحح حسن مصطفوی، (مشهد، دانشگاه، 1348) ص 594. 595.

10 . نجاشی، احمد بن علی: فهرست اسماء مصنفی الشیعه معروف به رجال نجاشی، قم، داوری، بی تا) ص 53.

11 . رجال نجاشی، ص 20، اردبیلی، محمد بن علی: جامع الرواة (بیروت، اضواء، 1983)، ج1، ص 90.

12 . رجال طوسی، ص 200.

13 . رجال نجاشی، ص 124.

14 . اختیار معرفة الرجال، ص 594،595، مفید، محمد بن محمد بن نعمان، اختصاص، تصحیح علی اكبر غفاری، (قم، جماعة المدرسین)، ص 87 .

15. اختیار معرفة الرجال، ص 594.

16. اختیار معرفة الرجال، ص 459، 460.

17. رجال طوسی، ص 376.

18. تنقیح المقال، ج1، ص 291. 292.

19. رجال طوسی، ص 309.

20. حمیری قمی، ابی العباس عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، (تهران، نینوی حدیثه، بی تا)، ص 149، 150.

21. تاریخ الامم و الملوك، ج7، ص 117ـ 128. الكامل فی التاریخ، ج6، ص 302ـ314.

22. تاریخ الامم و الملوك، ج7، ص 132.140. الكامل فی التاریخ، ج6، ص 319، 326. عیون اخبار الرضا، ج2، ص 138. 141.

23. عاملی، جعفر مرتضی: حیاة السیاسیه للامام الرضا، (قم، جماعة المدرسین، چاپ دوم، 1362) ص 368.

24. تاریخ الامم و الملوك، ج7، ص 140، 150. الكامل فی التاریخ، ج6، ص 327، 351.

25. تاریخ الامم و الملوك، ج7، ص 184. تاریخ قم، ص 164. الكامل فی التاریخ، ج6، ص 399. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد« تاریخ ابن خلدون، (بیروت، اعلمی، 1971م) ج3، ص 255.

26. اختیار معرفة الرجال، ص 595. 596.

27. رجال طوسی، ص 256.

28. شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المۆمنین، (تهران، اسلامیه، 1365) ج1، ص 422.

29. نوبختی، حسن بن موسی: فرق الشیعه، (نجف، حیدریه، 1936)، ص 88ـ 91.

30. اختیار معرفة الرجال، ص 596.

بخش حریم رضوی