تبیان، دستیار زندگی
امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید: احی قلبک بالموعظة : قلب خود را با موعظه و پند زنده نما.همان موعظه ای که متأسفانه ، بعضی از نسل .جوان و حتی بزرگ تر ها آن را بد می دانند!
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

موعظه چگونه باشد تا توبه رخ دهد؟

موعظه


برخورد با انسان های گناهکار و به عبارت دیگر طبابت در این بیماری از روش های مختلف با درجات گوناگون پیروی می کند. به عنوان مثل، کسیکه از درگاه الهی ناامید است که البته خود این ناامیدی یک گناه است، بعید است که با مواعظ انذاری و تولید کننده خوف از جهنم و عذاب الهی مداوا شود ....


توبه به معنای پشیمانی از گناه و نافرمانی خداوند متعال و به عبارت دیگر بازگشت به عالم نورانیت و رجعت به درگاه رحمت و مغفرت ربّ العالمین است. از بیراهه به صراط مستقیم آمدن است.

در این جا نکته ای در خور اهمیت فراوان وجود دارد.

خداوند سبحان در آیه 24 از سوره مبارکه انفال می فرماید: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا یُحْیِیكُمْ...» یعنی ای اهل ایمان! هنگامی که خداوند و پیامبر شما را برای آنچه که حیاتبخش است، دعوت می کنند، ایشان را اجابت کنید. بر این اساس، اگر گناه با هر درجه و مقیاسی روگردان از خدا و رسول اوست پس گناه یعنی حرکت به سمت مرگ و سقوط از درجه حیات انسان که نهایت آن مرگ قلب، و قساوت کامل آن و کفر و بی دین است! بنابراین توبه یعنی احیاء قلب و تجدید حیات انسانی .

با این جملات روشن، به خوبی می توان فهمید که وضعیت انسان گناهکار مثل وضعیت انسان متبلا به بیماریست. چنانکه می توان فهمید مانند هر بیماری دیگر این مرض، نیز نیازمند طبیب است. اما یک فرق تعیین کننده بین بیماری جسمی با بیماری روحی و قلبی وجود دارد و آن اینست که بیماری های روحی را دیر می توان دریافت چون آثار آن ها به چشم سر دیده نمی شود. لذا کسانی که از ایمان نسبتاً بالاتری برخوردارند آثار گناه را زودتر در قلب و جان خود می بینند و یا به سبب باور عمیق تری که به آیات قرآن مجید و روایت حیاتبخش اهل بیت رسالت دارند زودتر از اثر تخریبی گناه در قلب خود باخبر می شوند و لذاست که زودتر توبه می کنند.

اما بیماری گناه چگونه طبیبی نیاز دارد؟ پزشک این بیماری چگونه باید طبابت کند؟ قبل از پاسخ گویی به این سوالات ضروریست که نکته ای را متذکر شویم و آن اینکه برخورد با انسان های گناهکار و به عبارت دیگر طبابت در این بیماری از روش های مختلف با درجات گوناگون پیروی می کند. به عنوان مثل، کسیکه از درگاه الهی ناامید است که البته خود این ناامیدی یک گناه است، بعید است که با مواعظ انذاری و تولید کننده خوف از جهنم و عذاب الهی مداوا شود و بر عکس این شخص، کسی است که خود را ایمن از عذاب الهی می داند که البته این، خود یک گناه دیگر است.

روشن است که آدمی برای توبه یعنی برای درمان بیماری گناه، مثل مداوای هر بیماری دیگری باید با پزشک خود همراه و همیار شود. لکن بحث ما در مورد وظایف آن طبیب روحانی است. بر پایه حدیث فوق شخص طبیب که همان انسان پند دهنده است باید دیوار فریب را بشکافد تا موعظه اثر بخشد

با این وصف طبعاً در این نوشتار کوتاه آدم با سرمایه اندک نویسنده، تنها به کلیاتی اشاره می شود تا خوانند زیرک و موقعیّت سنج چه گزینه یا گزینه هایی را انتخاب کند. اما نکات طبابت:

1- گفتیم که گناه به تدریج سبب مرگ روح می شود. حال، به این عبارت کوتاه و درمان گرانه توجه کنید. امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید: احی قلبک بالموعظة [1]: قلب خود را با موعظه و پند زنده نما. همان موعظه ای که متأسفانه و باز هم متأسفانه، بعضی از نسل جوان و حتی بزرگ تر ها آن را بد می دانند!!

2- مولای متقیان (علیه السلام) می فرمایند: بینکم و بین الموعظة حجاب من الغرّة. [2] یعنی میان شما و پند، حجابی از غرور وجود دارد. البته ظاهراً این غرور یا غرّة به معنای متداول در فارسی نیست. بلکه به معنای فریب است. یعنی شما تحت تأثیر فریب شیطان و نفس هستید. لذا موعظه پذیر نیستید.

خوب! روشن است که آدمی برای توبه یعنی برای درمان بیماری گناه، مثل مداوای هر بیماری دیگری باید با پزشک خود همراه و همیار شود. لکن بحث ما در مورد وظایف آن طبیب روحانی است. بر پایه حدیث فوق شخص طبیب که همان انسان پند دهنده است باید دیوار فریب را بشکافد تا موعظه اثر بخشد. البته شکافتن و از میان بردن این حجاب، رعایت ظرائف روان شناختی و گاه حتی به کارگیری نکات دقیق جامعه شناختی را طلب می کند. اما اجمالاً شخص واعظ می تواند از بی وفایی شیطان، خدعه های دنیا و نفس اماره مطالبی بازگو کند. می تواند از عبرت های زندگانی دیگران داستان هایی واقعی مطرح کند. امیرالمومنین (علیه السلام) می فرمایند: والاعتبار منذر ناصح [3]: عبرت گیری بیم دهنده ای خیرخواه است.

امام علی

این عبرت ها با تأثیر در روح شنونده می تواند آن دیوار را که بین آدمی و موعظه قرار دارد به تدریج نابود کند.

3- نکته دیگر آنست که موعظه باید حالت انذاری داشته باشد. چون انذار حالت خوف و خوف توبه و تقوی به بار می آورد. خداوند متعال در آیه 122 از سوره توبه می فرماید: «... لَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ ».

آیت الله مکارم شیرازی(مذطلبه) در ترجمه این قسمت از آیه شریفه عباراتی دارند که با اندکی تصرف، نقل می شود: از آیه : پس چرا از هر گروهی از مۆمنان، طائفه ای کوچ نمی کنند تا در دین آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود آن ها را بیم دهند شاید ( از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خودداری کنند. نکته مربوط به مقاله حاضر، انتهای آیه شریفه است که اثر انذار را، دوری از گناه معرفی می فرماید. جالب آنکه اصلاً بعضی از لغت دانان عرب، گفته اند«وعظ» یعنی: بازداشتن از کاری توأم با ترساندن. [4]

از امام صادق (علیه السلام) منقول است که «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم» یعنی به غیر از زبان (با عمل خود) دعوت کننده مردم (به اطاعت و نیکی) باشید. البته توجه داریم که هنگام وظیفه امر به معروف و نهی از منکر باید وظیفه را انجام داد، هر چند خود ما (العیاذ باالله) مبتلا به ترک معرف و یا عمل به منکر باشیم. البته اگر خود انسان عامل باشد که باید هم باشد، بسیار بهتر و اثر گذارتر خواهد بود

4- نکته دیگر آنکه کسی که می خواهد وعظ کند و راه توبه را هموار نماید باید خودش اهل عمل باشد و بلکه با فعل خود، موعظه گر باشد. از امیرالمۆمنین (سلام الله علیه) در کتاب «تصنیف غرر الحکم» نقل شده که فرمودند: «من نصح نفسه کان جدیراً بنصح غیره» [5] یعنی آن کس که خود را پند می دهد. یا خیرخواه خویش است، این شخص، سزاوار پند دادن یا خیرخواهی نسبت به دیگران است. چنانچه از امام صادق (علیه السلام) منقول است که «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم» [6] یعنی به غیر از زبان (با عمل خود) دعوت کننده مردم (به اطاعت و نیکی) باشید. البته توجه داریم که هنگام وظیفه امر به معروف و نهی از منکر باید وظیفه را انجام داد، هر چند خود ما (العیاذ باالله) مبتلا به ترک معرف و یا عمل به منکر باشیم. البته اگر خود انسان عامل باشد که باید هم باشد، بسیار بهتر و اثر گذارتر خواهد بود.

5- در غالب موارد موعظه نباید به یک نفر ولی در میان جمع باشد. چنانچه از امیرالمومنین (علیه السلام) نقل شده «نصحک بین الملاء تقریع» [7] که در ترجمه آن گفته اند «پند دادن نفر، به کسی در پیش مردم، سرزنش و ملامت شمرده می شود» روشن است که وقتی مخاطب، انسان موعظه گر را ملامت گر خویش، فرض کند، موعظه کم اثر یا بی اثر شود.

در پایان این مکتوب کوتاه لازم است نکته ای مهم را متذکر شویم و آن این که مخاطب نیز باید دارای شرایطی باشد تا موعظه اثر بگذارد. و راه توبه پیمودنی بشود. بهترین و روشن ترین دلیل این سخن آنستکه: مواعظ بهترین بندگان خداوند سبحان یعنی رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) در بعضی از افراد، موثر واقع نشد و بلکه بالاتر از آن قرآن مجید می فرماید: همین قرآن باعث خسارت عده ای می شود. [8]

پی نوشت ها :

[1] - نهج البلاغه نامه 31

[2] - نهج البلاغه، حکمت 282

[3] - نهج البلاغه حکمت 365

[4] - مفردات راغب اصغهانی ص 600

[5] - تصنیف غررالحکم ص 225

[6] - اصول کافی، ج 2، 77

[7] - شرح غررالحکم ج 7 ص 381

[8] - سوره اسراء / آیه 82

سید علی محمد هاشمی رضوانی

بخش نهج البلاغه تبیان       

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.