ای دوست بسنده کن که یک دل داری
مسئله توحید و شرک، فقط یک مسئله اعتقادی و ذهنی نیست؛ بلکه در تمام زندگی انسان اثر میگذارد و همه چیز را به رنگ خود در میآورد.
توحید در هر قلبی جوانه بزند، موجب حیات آن قلب و عامل رشد و شکوفایی آن است؛ زیرا توحید افق دید انسان را چنان گسترده میکند که به بینهایت پیوندش میزند. اما برعکس، شرک انسان را در جهانی فوقالعاده محدود، جهان بتهای سنگی و چوبی و یا بشرهای ضعیف بتگونه فرو میبرد و دید و درک و توانایی و تلاش انسان را به همین رنگ و در همین ابعاد قرار میدهد.
«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلًا فِیهِ شُرَكَاء مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِّرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ»؛ «خدا مثلى زده است مردى است كه چند خواجه ناسازگار در [مالكیت] او شركت دارند [و هر یك او را به كارى مىگمارند] و مردى است كه تنها فرمانبر یك مرد است، آیا این دو در مثل یكسانند؛ سپاس خداى را [نه] بلكه بیشترشان نمىدانند»(1)
یکی چند ارباب دارد و برای رضایت هر کدام هم دست به هر کاری میزند و آخر هم خودش میماند خسته و درمانده و سرگردان! دیگری فقط یک ارباب دارد و برای همو فقط کار میکند ... نه گرفتار تردید است و نه سرگردان! حال مشرک و موحد دقیقاً همینگونه است.
مشرکان در میان انواع تضادها و تناقضها غوطهورند؛ هر روز دل به معبودی میبندند، هر زمان به اربابی رو میآورند؛ نه آرامشی دارند و نه اطمینانی و نه خط روشنی. اما موحدان دل در گرو عشق خدا دارند، از تمام عالم او را برگزیدهاند و در همه حال به سایه لطف او که مافوق همه چیز است، پناه می برند؛ از ما سوی الله چشم برداشته و دیده به او دوختهاند؛ خط و برنامه آنها واضح و سرنوشت و سرانجامشان روشن است.(2)
حضرت مسیح علیهالسلام در سخن نغزی میفرماید: «به راستی به شما میگویم بنده را توانی نیست که دو پرودگار را خدمت کند و به ناچار باید یکی را بر دیگری ترجیح دهد؛ همچنین دوستی خدا و دوستی دنیا (در دل شما) در یکجا جمع نمیگردد»
در تفسیر این آیه شریفه گفتهاند: «آن کس که سر تسلیم در مقابل یک مولا میساید، همواره در سایه آرامش و معرفت و یقین به سر میبرد و راه روشن و واحدی را در عین بردباری میپیماید، اما آن که دل به چندین سرپرست بدخلق سپرده است، همواره در اضطراب و تشویش خاطر به سر میبرد و ثبات قدم نخواهد داشت و نخواهد توانست تا رضایت خاطر یکی از متولیان را کسب نماید؛ چه رسد به آنکه رضایت همگان را کسب کند.
این مثل حقیقت توحید و شرک را در تمامی حالات به خوبی ترسیم میکند؛ زیرا دل مۆمن که حقیقت توحید در آن جا گزیده است، دلی است که در دنیا بر طریق هدایت سیر میکند؛ زیرا چشم دل او در افق هستی همواره به یک ستاره پرفروغ نظر افکنده و راه به خطا نمیپیماید و در زندگی خود و برای روزی و توان خود جز یک سرچشمه سراغ ندارد؛ همان سرچشمهای که سود و زیان و منع و عطا (و همه چیز او) از اوست، لذا او تنها بدین منبع فیاض چشم دوخته و تنها از آن استمداد میجوید و به یک ریسمان چنگ میزند تا او را نجات بخشد و تنها به یک هدف توجه دارد و از آن روی بر نمیگرداند و تنها به یک مولا خدمت میکند و میداند چه چیزی خشنودی او را جلب میکند؛ پس همان را انجام میدهد و دریافته که چه چیزی او را به خشم میآورد؛ پس از آن دوری میگزیند ... و این امر سبب میشود تا نیروهای درونی او هماهنگ شود و تمرکز یابند و او را در روی زمین ثبات قدم میبخشد و متوجه خدای یگانه آسمانها میکند»(3)
آن کس که سر تسلیم در مقابل یک مولا میساید، همواره در سایه آرامش و معرفت و یقین به سر میبرد و راه روشن و واحدی را در عین بردباری میپیماید، اما آن که دل به چندین سرپرست بدخلق سپرده است، همواره در اضطراب و تشویش خاطر به سر میبرد و ثبات قدم نخواهد داشت و نخواهد توانست تا رضایت خاطر یکی از متولیان را کسب نماید؛ چه رسد به آنکه رضایت همگان را کسب کند
حضرت مسیح علیهالسلام در سخن نغزی میفرماید: «به راستی به شما میگویم بنده را توانی نیست که دو پرودگار را خدمت کند و به ناچار باید یکی را بر دیگری ترجیح دهد؛ همچنین دوستی خدا و دوستی دنیا (در دل شما) در یکجا جمع نمیگردد»(4)
در کلام دیگری نیز فرموده است: «هیچ خدمتکاری نمیتواند دو ارباب را خدمت کند؛ زیرا یا از یکی نفرت دارد و به دیگری محبت میکند و یا به یکی دل میبندد و دیگری را پست میشمارد. شما نیز نمیتوانید هم بنده خدا باشید و هم بنده پول»(5)
ای دوست بسنده کن که یک دل داری کز مذهب عاشقان عاقل داری!
پی نوشت ها :
1. زمر: 29.
2. قاسمی، تمثیلات قرآن و جلوههای تربیتی آن، ص 148.
3. سید قطب، تفسیر فی ظلال القرآن، ج5، ص 3049.
4. تحفالعقول، ص 538.
5. انجیل لوقا، فصل 16، عبارت 13.
زهرا رضاییان
بخش قرآن تبیان