تبیان، دستیار زندگی
کودکان در فطرت شان کنجکاوی و در نتیجه خلاقیت و نوآوری نهفته است. سۆالات مختلف و بازی‌های ابتکاری از نتایج خلاقیت آن‌هاست ولی متأسفانه بسیاری از خانواده‌ها به جای پرورش و به فعلیت رساندن این صفت خوب و این استعداد شگرف، آن را سرکوب می‌کنند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سرکوب خلاقیت در خانه


کودکان در فطرت شان کنجکاوی و در نتیجه خلاقیت و نوآوری نهفته است. سۆالات مختلف و بازی‌های ابتکاری از نتایج خلاقیت آن‌هاست ولی متأسفانه بسیاری از خانواده‌ها به جای پرورش و به فعلیت رساندن این صفت خوب و این استعداد شگرف، آن را سرکوب می‌کنند یا زمینه بروز آن را از بین می‌برند.


والدین

رفتار والدین

بسیاری از والدین، ناآگاهانه کودک خود را فقط با هدف تقویت مهارت‌های حافظه‌ای و انباشتن ذهن او از اطلاعات لغوی، تربیت و هدایت می‌کنند و برای حافظه و هوش کودک اهمیتی بیش از حد قائل می‌شوند.

این گروه از والدین با اصل قرار دادن هوش و حافظه کودک از پرورش سایر توانمندی‌های ذهنی و روانی کودک خود که مهم‌ترین آنها تفکر خلاق است، غافل می‌مانند.

این‌گونه والدین ذهن کودک را صندوقچه‌ای می‌پندارند که باید هر چه بیشتر در آن مطالب علمی اندوخت. همچون حوضی که هر چه بیشتر در آن آب باشد، مناسب‌تر است! حال چه استفاده‌ای از این آب‌ها و اندوخته‌های علمی بشود، اصلاً مهم نیست.

ایجاد رقابت

یکی دیگر از موانع خلاقیت ایجاد رقابت بین دو کودک است. البته همه رقابت‌ها این‌گونه نیست، ولی تأکید زیاد بر رقابتی کار کردن، یک مانع برای خلاقیت است. معمولاً رقابت میان کودکان وقتی پدید می‌آید که نوعی ارزیابی و رتبه بندی توسط والدین وجود داشته باشد و یا جایزه‌ای در میان باشد. در این حالت کودکان چنانچه احساس کنند که کار آن‌ها توسط والدین مورد ارزش گذاری قرار خواهد گرفت و یا به بهترین کار جایزه یا پاداش داده خواهد شد، بیش از آن که به انجام کار بهتر بیندیشند، به کسب آن جایزه فکر می‌کنند.

محدودیت‌ها

یکی دیگر از موانع خلاقیت را می‌توان ایجاد محدودیت‌های غیر ضروری دانست. گاه بسیاری از والدین برای کودک خود قوانین و مقررات خشک و محدود کننده نظیر تعداد ساعت‌های درس خواندن در روز، رأس ساعت معین خوابیدن، استفاده از لوازم خاص و... قرار می‌دهند. در این وضعیت، کودک تدریجاً به کلیشه‌ای و تکراری رفتار کردن عادت می‌کند و این خود نقطه مقابل خلاقیت است.

رقابت میان کودکان وقتی پدید می‌آید که نوعی ارزیابی و رتبه بندی توسط والدین وجود داشته باشد و یا جایزه‌ای در میان باشد.

عدم آگاهی از فرایند رشد خلاقیت

گاه عدم آگاهی و شناخت برخی والدین از فرایند رشد خلاقیت در کودکان و مطالعه نکردن آن‌ها در این زمینه، سبب می‌شود آن‌ها هیچ گاه نتوانند برای پرورش و شکوفایی خلاقیت خود برنامه ریزی کنند. از دیگر سو، ارزیابی پی در پی رفتارهای کودک و زیر ذره بین قرار دادن و انتقاد از کارهای او در خانواده، آزادی و امنیت خاطر و اعتماد به نفس کودک را مختل می‌سازد و ترس از اشتباه را در وی تقویت می‌کند.

تخیل كودك

تخیل کودک پایه خلاقیت اوست و چنانچه تخیلات و رویاهای کودک مورد بی‌ توجهی، تمسخر و یا بیهوده انگاشتن از جانب والدین شمرده شود، در واقع سرچشمه خلاقیت او خشکانده شده است.

وانگهی بسیاری از کودکان به ویژه در سنین پایین از علایق و کشش‌های خود نسبت به موضوعات و پدیده‌ها اطلاع روشنی ندارند و یا این که نمی‌توانند آن را به زبان بیاورند. این موضوع از مواردی بسیار حساس به شمار می‌رود که باید از همان دوران کودکی مورد توجه والدین قرار گیرد.

همه کودکان خلاق هستند

برای خلاق بودن، باید اول از ذهن، تعصبات و پیش‌داوری‌ها آزاد شد. آدم خلاق کسی است که چیزهای تازه را امتحان می‌کند. او هرگز نمی‌تواند مثل یک آدم آهنی رفتار کند. چرا که ربات‌ها هرگز خلاق نیستند و فقط کارهای تکراری از آن‌ها سر می‌زند.

همه بچه‌ها خلاق‌اند. همه بچه‌ها، هر کجا که به دنیا آمده باشند، خلاق هستند، این ما هستیم که راه خلاقیت آن‌ها را سد می‌کنیم و سپس شروع می‌کنیم که راه صحیح انجام کارها را به آن‌ها آموزش دهیم. تمام انسان‌ها با ظرفیت‌های لازم و کامل برای پرسشگری و خلاقیت پا به دنیا می‌گذارند.

مغز خنک، خواب خوب

نیمكره‌های مغز

در سنین بین هفت تا 14 سالگی تغییراتی در کودک رخ می‌دهد که چگونگی آن ذهن روان‌شناسان بسیاری را به خود مشغول داشته است. هر انسان در مغز خود دو نیمکره و بنابراین دو ذهن دارد. نیمکره چپ ذهنی غیر خلاق است، این قسمت به لحاظ فنی بسیار توانا است، ولی تا آنجا که به خلاقیت مربوط می‌شود، به کلی ناتوان است، فقط وقتی می‌تواند کاری را انجام دهد که قبلاً آن را آموخته باشد. نیمکره راست درست عکس نیمکره چپ عمل می‌کند. نیمکره راست، نیمکره اغتشاش است.

با این شیوه برخورد در مدرسه و خانه، یعنی سرکوب کنجکاوی و خلاقیت، کودک به یک شهروند رام و سربه‌راه مبدل می‌شود و مشغول آموختن شیوه‌های انضباطی، زبان، منطق و تمرین‌های یکنواخت شده است. در مدرسه رقابت با دیگران را آغاز کرده و به یک آدم خودخواه تبدیل می‌شود. او به قدرت و پول علاقه‌مند شده و به این فکر می‌افتد که چطور به مدارج بالای تحصیلی صعود کند تا اقتدار بیشتری به دست آورد. چطور می‌شود پول بیشتر داشت، خانه بزرگی دست و پا کرد و...

متأسفانه آموزش، صرفاً پرورش حافظه است، از این راه باهوش نمی‌شویم. بچه‌ها در بدو ورود به مدرسه زیرکی خاصی دارند، اما به ندرت ممکن است کسی پایش را از دانشگاه بیرون بگذارد و هنوز باهوش باشد. دانشگاه تقریباً همیشه در کارش موفق است، چون شما با مدرک بیرون می‌آیید، ولی این مدارج تحصیلی را به قیمت گزافی به دست آورده‌اید، به قیمت از دست دادن هوش و لذت زندگی.


باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از: teachman

برگرفته از انجمن: تعلیم و تربیت

مطالب مرتبط:

ایده‌های ناب معلمی

نمی‌خواهم به مدرسه بروم!

ضرورت وجود پیش دبستانی

فرزندم به درس خواندن علاقه ندارد!

کلاس اولی‌ها و الگوها

فرزند را چگونه به مدرسه بفرستیم؟