رابطه آیتالله صافی با آقای بهجت

مرحوم آیتالله علی صافی گلپایگانی از زبان دامادش-3
بخش سوم گفتگوی شیخ محمدرضا کمیلی، داماد آیتالله العظمی شیخ علی صافی گلپایگانی در مورد شخصیت و زندگینامه این مرجع تقلید تقدیم شما میشود:
از چه زمانی درس خارج تدریس کردند؟ شاگردانشان چه کسانی بودند؟
پیش از درس خارج، کفایه میگفتند. اما در زمان حیات آیتالله بروجردی، درس خارج میدادند که در یکی از حجرههای صحن حرم حضرت معصومه(س) درس خارج فقه میگفتند. آقایان حاج آقا مهدی حائری تهرانی، نظری مازندرانی، خسروشاهی کرمانشاهی، و... از شاگردان ایشان بودند.
من هم از سال 47 به مدت 16 سال به درس ایشان میرفتم و در آن زمان هم آقایان وحیدی گلپایگانی، آقایی مازندرانی، احمدی فریدنی و.... به درس ایشان میآمدند و درس ایشان تا حدود سال 1360 شمسی ادامه داشت.
در مسائل مبارزاتی دهه 40 و 50، آنچنان فعالیت سیاسی از ایشان مشهود نیست. در این باره اطلاعاتی دارید؟
آقای محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر مقام معظم رهبری براساس اسناد ساواک نقل میکرد: «هرچه در آن دوران در قم اتفاق میافتاد، زیر سر تحرکات آیتالله شیخ علی صافی بود.» در سال 1349 به مشکین شهر تبعید شده بودند.
به دلیل اینکه ساواک تحرکات قم را زیر سر ایشان میدانست، تبعیدشان کرد. ایشان این مساله را برایمان نقل کردهاند: «روزی رئیس ساواک قم به منزل ما آمد و گفت: « شما باید مدتی از قم بروید» من پاسخ دادم که من هرگز به اختیار خود همچین کاری نمیکنم. چند روز بعد از منزل آقای گلپایگانی بیرون آمدم، تاکسی خالیای جلوی من ایستاد و سوار شدم. من را به ساواک قم برد.
سپس از آنجا مرا به تهران منتقل کردند. در تهران مرا پیش نصیری بردند بعد از تهدیدات فراوان به من گفت: دیدی خمینی را بردند و در گوشهای افتاد! من هم گفتم: ایشان رفت و آقا شد.
از آنجا مرا به مشکین شهر تبعید کردند.» من برای دیدن ایشان به مشکین شهر رفتم که نگذاشتند ایشان را ببینم. حتی مرا چند روز بازداشت کردند.
پس از چهل روز تبعیدشان در مشکین شهر، ایشان را از مشکین شهر به گلپایگان تبعید کردند. همچنین به یاد دارم، منبرهای ایشان آنچنان در گلپایگان انقلابی و آتشین بود که حتی در یکی از سخنرانیها شاه را «قلابی» نامیده بودند که باردیگر در سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی بازداشتشان کردند و به ساواک اصفهان منتقل شدند. در گلپایگان در پی این بازداشت، اعتصاب سراسری صورت گرفت.
مردم آمدند و در خیابانها تحصن کردند و اعلام کرند تا ایشان آزاد نشوند، ما به اعتصاب ادامه میدهیم. بنابراین برای جلوگیری از تشنج در شهر، پس از دو روز ایشان را آزاد کردند.
روابط آیتالله صافی و امام خمینی چگونه بود؟
روابط بسیار دوستانه و صمیمانهای داشتند. این روابط به سالهای خیلی دور بازمیگشت. همانطور که گفتم، امام پس از آمدن به ایران و اقامت در قم به دیدار ایشان آمدند. مرحوم آیتالله شیخ علی صافی پیش از آشنایی با آیتالله گلپایگانی، با امام خمینی از جانب پدرشان ارتباط داشتند. این ارتباط خیلی قدیمی بود؛ وقتی پدر امام شهید شد، خانواده امام به منزل دایی ایشان (آیتالله آقا شیخ محمدسعید) که از علمای بزرگ منطقه بود، آمده بودند تا ایشان پیگیری کنند. همچنین مرحوم آقا شاگرد درس فلسفه امام بودند و در درس اشکال میکردند.
امام خمینی هم همواره از بزرگی آخوند ملا جواد صافی در نزد بزرگان قم یاد میکردند. پیش از انقلاب هم، ایشان نامه آیتالله گلپایگانی را برای امام به پاریس میبرند. پس از انقلاب هم با امام رفت و آمدهایی داشت. همچنین بر پیشنویس قانون اساسی شرحی مفصل نوشتند و به امام دادند.
گاهی هم برخی نگرانیها را در دیدار با امام در جماران مطرح میکردند؛ همچون گرفتاریهای پیش آمده برای برخی علما در آن دوران. در قضیه آقای شریعتمداری هم از طرف امام واسطه شده بودند که قضیه حل شود که بعد از آن گفتند: «برخی نگذاشتند حل شود!» این دیدارها هر از چندگاهی، تا سال 65 برقرار بود.
در اوایل انقلاب، اکثر علما مناصبی را پذیرفتند اما آقای صافی هیچگاه به این مساله روی نیاوردند. چرا؟
به یاد دارم که اوایل انقلاب مرحوم آقای آذری قمی به ایشان گفته بودند: «معنا ندارد که شما خودتان را کنار کشیدید!» مرحوم آقا هم ناراحت میشوند و او را از چنین خواستههایی برحذر میدارند و میگویند: «خودم بهتر وظیفهام را میدانم.»
رابطه ایشان با آیتالله بهجت چگونه بود که وصیت کردند و آقای صافی را وصی خود دانستند؟
رابطه خاصی نداشتند. اصلا هیچ دید و بازدیدی میان این دو بزرگوار برقرار نبود. اما همان اول مرجعیت مرحوم آیتالله العظمی بهجت ایشان احتیاطات خودشان را به مرحوم آقا ارجاع میدادند.
بنده از آقای افتخاری که در جلسات استفتای آیتالله بهجت بودند، شنیدم که هر موقع آیتالله بهجت مرا میدیدند، از حال و احوال آیتالله صافی میپرسیدند.
همچنین پسر آیتالله بهجت از پدرشان نقل میکردند: «تنها کسی که در درس آقای بروجردی اشکالات اساسی میکردند، حاج آقا علی صافی بود؛ درحالی که برخی آقایان اشکالات اساسی نمیپرسیدند.» یک بار هم همدیگر را در حرم حضرت معصومه دیده بودند و احوالپرسی صورت گرفته بود.
ایشان درباره «ولایت فقیه» هم نظراتی داشتند که در کتاب «الدلاله الى من له الولایه» ایشان به عربی آمده است. آرای ایشان در این باب چگونه است؟
ایشان قائل به ولایت فقیه هستند؛ اما در چارچوب احکام شرعی. بیشتر به نظرات آیتالله گلپایگانی در این باب نزدیک هستند.
منبع: خبرآنلاین
تهیه و تنظیم: عبداله فربود، گروه حوزه علمیه تبیان