خانه ای که قدیمی می شود
نگاهی به نمایش ”خانه پدری” نوشته و کار ”نوشین تبریزی”
بیشتر این ظرفیت های بالقوه نیز، حتی پیش از نگارش متن و آغاز فرآیند تولید نمایش، جذابیت های زیادی، برای قرار گرفتن در جریان تولید با خود به همراه داشته اند. از همین روست که توجه به تاریخ، رویکرد تاریخی به مسائل اجتماعی و موضوعاتی از این دست هر بار در قالب یک نمایش به اجرا درآمده اند، صرف نظر از همه ویژگی های تکنیکی و دست کم از منظر جذابیت موضوع مورد توجه مخاطب قرار گرفته اند. به این موضوع می توان مرحله طولانی گذار از قاجاریه تاکنون را نیز اضافه کرد که تجربه های بسیار و مشابهت های مشترک و مکرر را میان جامعه و گذشته یادآوری می کند و از این بابت لذت درک موقعیت تاریخی را در مخاطب به وجود می آورد.
"خانه پدری" از این منظر با محور قرار دادن محل مورد چالش داستان و تعمیم آن به فضای کلی جامعه در دو دوره تاریخی قاجار و پهلوی و نگاه ژرف ساختارانه ای که به موضوع و مسئله اصلی دارد، با تکیه بر نشانه های نمادگرایانه، ضمن روایت یک داستان کلاسیک، مخاطبش را مجذوب محتوا می کند.
نخستین ویژگی مهمی که در این نمایش می توان به عنوان یک نقطه قوت به آن پرداخت محوریت داستان به عنوان ساختار اصلی اثر است. روایت به بهانه نگارش امیر از یک تبارشناسی اجتماعی به گذشته باز می گردد و حضور سرور اعظم را، به عنوان نمادی از مادر وطن، وسیله عبور به دوره های تاریخی قرار می دهد تا با باز شناساندن وقایع تاریخی-اجتماعی، که بر مادران و زنان می گذرد، گذار و گذشت تاریخ را مورد تحلیل و انتقاد قرار دهد.
تکیه بر محوریت داستان و در اولویت قرار دادن قصه، تماشاگر را در وهله نخست وارد جهان نمایش می کند و حالا وظیفه درام نویس و پس از او گروه اجرایی است که مفهوم یا مفاهیم مورد نظرشان را در پس این قصه ساده و شاید تکراری در معرض انتقال قرار دهند. نوشین تبریزی صرف نظر از طرح محتوا و بی آنکه در پی نقل مستقیم ژرف ساخت و اندیشه نمایش باشد، داستانی را روایت می کند که خود این داستان مفهوم را با خود به همراه می آورد و هر زمان و هر کجا تعمیم و ادامه می یابد.
"خانه پدری" همچنانکه روایت می شود به دل می نشیند و دلیل آن هم این است که خود ما را روایت می کند. در واقع نمایش، بی آنکه به صورت مستقیم با دنیای تماشاگر ارتباط برقرار کند، داستان و دنیایی را پیش روی مخاطب قرار می دهد که تماشاگر در هر لحظه و زمان آن می تواند خودش را در آن بیابد و بشناسد. حتی اگر زمانی توجه ما به عنوان مخاطب، بیش از اندازه به قصه و ساختار داستان و تراژدی تاریخی آن معطوف شود، حضور موثر و نمادین سرور اعظم در هر لحظه نمایش به کار می آید تادوباره همچون آینه ای خودمان را در این خانه پدری به ما بنمایاند.
” نمایشنامه "خانه پدری" از این منظر می تواند یک اثر موفق در کارنامه نویسنده اش به شمار آید. نمایشنامه ای بی ادعا و ساده که از اصول اولیه درام نویسی به نحو مطلوب بهره گرفته و دغدغه پرداخت درام را دارد. البته نمایشنامه شاید اگر عنصر کاتالیزور (نویسنده/امیر) را هم می توانست در ساختار قصه اش حل کند و از یک تسهیل کننده به عنوان راوی مستقیم استفاده نمی کرد موفق تر هم بود. امیر هر جا که در قصر خانه پدری دخالت دارد ارتباط نامرئی میان صحنه و تماشاگر را مرئی تر می کند.
خانه پدری" همچنانکه روایت می شود به دل می نشیند و دلیل آن هم این است که خود ما را روایت می کند. در واقع نمایش، بی آنکه به صورت مستقیم با دنیای تماشاگر ارتباط برقرار کند، داستان و دنیایی را پیش روی مخاطب قرار می دهد که تماشاگر در هر لحظه و زمان آن می تواند خودش را در آن بیابد و بشناسد.“
هرچند خود او عضوی از خانواده خانه پدری است و می دانیم که بخشی از تکرار تاریخ را با خود به جهان نمایش می آورد، اما فراموش نکنیم که ماشین تحریر قرار گرفته بر روی پله ها و حضور او به عنوان راوی و شاهد همیشگی داستان و یک دستی و هماهنگی قصه را دچار اشکال می کند. البته این حضور و کیفیت آن، با وجود کاستی هایش، با همراهی و حضور سرور اعظم در اجرا تا اندازه ای جبران شده است. در این مورد بیشتر منظورم این است که ای کاش امیر هم به جای آنکه محاط بر فضای داستان باشد در محیط این جهان نمایشی به چشم می آمد تا همه چیز یکدست تر بود.
"خانه پدری" هر چند در ایجاد یک ارتباط مثبت و موثر با مخاطبانش موفق نشان می دهد و در مجموع می تواند انتظارات را به عنوان یک نمایش خوب برآورده کند، اما در حوزه اجرایی به اندازه متن قوی نیست. به عنوان مثال بازیگران اگر زبان و گفتار نمایشنامه را به عنوان یک ابزار قوی در اختیار نداشتند، به نظر نمی آمد که با این لحن و نحوه بلاتکلیف بتوانند خاطره قابل قبولی از شخصیت های خلق شده در دنیای نمایش را برجای بگذارند.
مجید آهنگران تمام ضعف هایش را در بی نظمی و آشفتگی حرکات و پشت فریادهای عصبی اش پنهان می کند، دلارا نوشین بخش های مهمی از جزئیات شخصیت قدرتمند و مهم نیکو جهان را با خشکی و گرفتگی حرکت و لحن از بین برده و از یک قهرمان جذاب زن فقط یک تیپ معمولی را به نمایش گذاشته است. افشین سلیمان پور و مریم داننده هم در مدت زمان اندک حضورشان در صحنه تنها تیپ هایی تکراری به نمایش می گذارند و هیچ جزئیاتی را به عنوان یک بازیگر در بازیشان نمی دهند و ماه گل مهر، ملک ناز را تنها در حد یک دختربچه درگیر با یک بازی خطرناک به نمایش می گذارد؛ او حتی در به نمایش گذاشتن بخشی از قدرتمندی این قهرمان متعلق به دوران گذار تاریخی هم موفق نشان نداده است.
در میان بازیگران نمایش فقط فریبا خادمی و محمدرضا مالکی را می توان بازیگرانی مسلط بر نقش شناخت که با حضورشان در صحنه تاثیر می گذارند و حتی روایت را با حرکت، حضور و بیانشان به تحرک وا می دارند.
طراحی صحنه هم از دیگر عناصر اجرایی است که کمک زیادی به کیفیت اجرا نمی کند. صحنه خالی و پوشیده شده در تاریکی تنها با دو صندلی، ماشین تحریر و پله ها فضایی را پر از یادگاری به وجود می آورد که فقط تاریکی تاریخ را تداعی می کند. پله ها و ماشین تحریر نه در جهت فضاسازی و نه در راستای کارکردهای اجرایی به کمک نمایش می آیند و شلوغی پوشیده در یادگاری های پشت نور سیاه سمت چپ هم کمک زیادی به فضاسازی نمی کند. بنابراین وسعتی خالی می ماند و مسلما این بازیگران را هم تحت تاثیر منفی قرار می دهد.
"خانه پدری" نمایش ساده و بی تکلفی است، که با وجود این کاستی ها، تماشاگر را با جهان تاریخی و اجتماعی اش درگیر می کند و شاید مهم ترین دلیل موفقیت نسبی آن مفاهیم و موضوعاتی است که در قالب قصه نمایشی با تجربه مخاطبش به اشتراک می گذارد.
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منبع:ایران تئاتر / مهدی نصیری