
جای سالمندان در سیاستهای دولت
خودش وسایلش را جمع می کند. می داند که فرزندانش می خواهند خانه پدری را بفروشند و پولش را هر کدام به زخمی بزنند. از طرفی هیچ کدام نمی توانند برای او جایی در خانه و کنار بقیه پیدا کنند. خودش اینها را خوب می داند. پس وسایلش را جمع می کند تا با حقوق ماهانه شوهر خدا بیامرزش او را به یکی از مراکز نگهداری از سالمندان بسپارند.

شاید این اتفاقی باشد که برای یکی از نزدیکان شما هم افتاده باشد و دور نیست روزی که همه ما شاهد چنین اتفاقی باشیم آن هم در جامعه ای که روز به روز مردمش بیشتر نسبت به هم بی تفاوت می شوند. موضوع وقتی دردناک تر می شود که نگاهی به هرم سنی جمعیت بیندازیم و بدانیم همان هرمی که الان نیمه میانی و رو به بالای آن از همه پهن تر است روزی شکل مثلثی وارونه می شود .
یعنی با توجه به نرخ موالید تا چند سال دیگر همه ما جزو گروه بزرگ سالمندانی هستیم که بزرگترین گروه سنی کشور را تشکیل می دهند. آنگاه مایی که به فرزندان مان شیوه برخورد درست با سالمندان را یاد نداده ایم چطور می توانیم از آنها توقع داشته باشیم آن طور که ما با سالخورده های اطرافمان برخورد کرده ایم رفتار نکنند.
در این میان عوامل زیادی هستند که به ایفای نقش می پردازند که رسانه ها، دولت و خود سالمندان از جمله این عوامل هستند.
با توجه به نرخ موالید تا چند سال دیگر همه ما جزو گروه بزرگ سالمندانی هستیم که بزرگترین گروه سنی کشور را تشکیل می دهند. آنگاه مایی که به فرزندان مان شیوه برخورد درست با سالمندان را یاد نداده ایم چطور می توانیم از آنها توقع داشته باشیم آن طور که ما با سالخورده های اطرافمان برخورد کرده ایم رفتار نکنند
دولتی که سالمندان را فراموش کرده است
وقتی از حمایت دولتی حرف می زنیم طیف وسیعی از خواسته ها را شامل می شود. از توجه به نیازهای مادی و مالی گرفته تا نیازهای اجتماعی و فرهنگی. البته تاکید این گزارش بیشتر بر نیازهای اجتماعی است تا مسائل مالی اگرچه توجه به حقوق و مزایای سالمندان به ویژه بازنشسته ها چیزی است که تاثیر زیادی روی روحیه و شادابی آنها خواهد گذاشت.
سوال اصلی این است که چرا مسئولان ما مثل خیلی های دیگر سالمندان را باری بر دوش جامعه می بینند که نه تنها قادر به اداره امور خودشان نیستند بلکه احساسات و عواطف چندانی هم ندارند؟ همین تفکر باعث می شود به این فکر نکنند که یک سالمند باید با اوقات فراغتش که بیشتر ساعات روز را تشکیل می دهد چه کار کند؟ آیا نشستن در پارک و زل زدن به بازی و شادی دیگران راه حل خوبی برای گذراندن این زمان است؟

ممکن است با خودتان بگویید کسانی که اغلب دچار ضعف جسمانی هستند چطور می توانند برای گذران اوقات فراغت برنامه شاد و خوبی داشته باشند. اما بد نیست نگاهی به فعالیت های برخی کشورها بیندازیم. مثلا یاد کردن از برنامه های تفریحی کشوری مثل ژاپن برای سرگرم کردن سالمندان بد نیست. فعالیت هایی مثل داستان خوانی و کلاس های خنده درمانی هر روزه برای سالمندان در فرهنگ سراهای این کشور، بماند که در خیلی از کشورها برای سالمندان شبکه تلویزیونی ویژه خودشان را دارند که برنامه هایی متناسب با دغدغه های آنها پخش می کنند و مجبور نیستند در برنامه هایی غرق شوند که ویژه افراد حد اکثر چهل ساله ساخته می شوند.
نکته دیگر در مورد وظایف دولت ها برای سلامتی روحی و روانی سالمندان نگاه مثبت به آنها است. یعنی تا وقتی که متصدیان امور فکر می کنند زنان و مردان سالمند از کار افتاده و بی استفاده هستند نمی توان از مردم و خود سالمندان توقع داشت نگاهشان را اصلاح کنند.
البته خیلی ها می گویند خود سالمندان اصرار دارند که بعد از دوره بازنشستگی استراحت کنند و برای انجام هیچ کاری از خودشان شوق نشان نمی دهند اما برای پی بردن به درست بودن یا غلط بودن این تفکر به سراغ یکی از سالمندان اطرافتان بروید و از او بخواهید کاری در حد توان جسمیش انجام بدهد خواهید دید که آنها از شدت ملال و بی حوصلگی از احساس اینکه مثمر ثمر هستند چقدر به وجد می آیند. پس منظور از استفاده مفید از سالمندان این نیست که آنها را وادار کنیم دوباره به همان سختی گذشته کار کنند بلکه همین که از آنها در راستای توانشان کارهای مفید بخواهیم یعنی به آنها کمک کرده ایم احساس بی فایدگی نکنند.
فعالیت هایی مثل داستان خوانی و کلاس های خنده درمانی هر روزه برای سالمندان در فرهنگ سراهای اکشور ژاپن، بماند که در خیلی از کشورها برای سالمندان شبکه تلویزیونی ویژه خودشان را دارند که برنامه هایی متناسب با دغدغه های آنها پخش می کنند و مجبور نیستند در برنامه هایی غرق شوند که ویژه افراد حد اکثر چهل ساله ساخته می شوند
خانواده هایی که پیرها را دست کم می گیرند
توجه به توانایی های سالمندان و استفاده از این توانایی ها تنها یکی از وظایف دولت ها نیست بلکه این هویت بخشی به سالمندان به عنوان فرد مهم و مثمر ثمر باید از درون جوامع کوچکی مثل خانواده شروع شود.
ابتدا قصد داشتم در قسمت وظایف خانواده ها از این بگویم که نباید سالمندان را رها کرد و باید به آنها محبت کرد اما با خود اندیشیدم این حرف ها آنقدر تکراری و کلی هستند که هر کسی به راحتی از کنارشان می گذرد پس می خواهم به چند توصیه کوتاه و مختصر بسنده کنم. اول اینکه از سالمندان بخواهید در کارهای خانه کمک کنند. البته کارهایی که در حد توان جسمیشان است و به آنها لطمه نمی زند. وظیفه شما این است که اهمیت کارشان را به آنها یادآوری کنید و یا اگر چند روز این کار را انجام ندادند ابراز ناراحتی کنید و دلیلش را جویا شوید.

رفتار دوم بر می گردد به نظرخواهی از آنها در مورد مسائل مهم. به عنوان مثال اگر می خواهید خانه تان را بفروشید یا عوض کنید حتما نظر آنها را بپرسید. مهمترین آفت در ارتباط با سالمندان این است که فکر کنیم آنها قدرت تفکر و تصمیم گیریشان را از دست داده اند. پس باید در امور مهم از آنها مشورت خواست و به آنها یادآوری کرد که نظرشان مهم است.
رفتار سوم این است که از آنها درباره گذشته و خاطرات و تجربیاتشان بپرسید. از آنها بخواهید درباره وقتی شما کوچک بودید برایتان تعریف بکنند. نسبت به خاطره هایشان واکنش مثبت نشان بدهید و فراموش نکنید که آنها با همین خاطرات زنده هستند. در آخر اینکه به یاد داشته باشید تمام این کارها را باید بدون احساس ترحم انجام بدهید. به محض اینکه آنها بفهمند رفتار شما از سر دلسوزی است نه تنها تاثیر کارتان از بین می رود بلکه ضربه سختی به آنها وارد کرده اید.
فاطمه رجبی بخش اجتماعی تبیان