تبیان، دستیار زندگی
شعر خیام مثل بررسی وجود شخصیت خیام همیشه در گیر دعواهای است ، که بررسی درست و دقیق را مانع می شود . اتفاقی که برای حافظ و مولوی در رمز گشایی از شعرشان اتفاق افتاده ، هنوز برای رباعیات خیام آغاز هم نشده
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به سعی ساقی


شعر خیام مثل بررسی وجود شخصیت خیام همیشه در گیر دعواهایی است که بررسی درست و دقیق را مانع می شود . اتفاقی که برای حافظ و مولوی در رمز گشایی از شعرشان اتفاق افتاده ، هنوز برای رباعیات خیام آغاز هم نشده.    


خیام

تا صحبت خیام به میان می آید ، مناقشه ای در می گیرد ، که بیش از شناخت خیام ، به دعوای کهنه ی تردید ها دامن می زند. زمان هر بزرگداشت و همایش و کتاب و گفت وگویی به این می گذرد ، که خیام چند نفر است ؟ و نکند شعر ها برای یک نفر دیگر باشد و به جهت شهرت خیام حکیم به نام او منتشر شده و ... . یا این که خیام جبری مذهب است ؟ دهری مذهب است؟ تا چه حد به نظرات فلسفی اش می شود استناد کرد ؟ و با توجه به آرا فلسفی خیام می توان در تعبیر و تفسیر رباعیات انطباق کلامی یافت یا نه؟

یا این که اصلا خیام  را باید عارفی تصور کرد که بیش از نمود هر صفت وجودی در قامت یک عارف ، به مقام حیرتش پرداخته شود؟

بهترین وسیله برای تحلیل و شناخت خیام اشعار اوست . البته همین جا هم دچار تفرق آرا هستیم . این که نمی شود محکم در مورد استناد شعری به خیام اظهار نظر کرد. استدلالات عقلی در انتساب شعری به کسی قابل پذیرش نیست .  شاید به همین جهت است که اهمیت کتاب هایی مثل چهار مقاله ی نظامی عروضی و یا کتاب های تذکره مشخص می شود که شاید شاعری شعری را در دوره ی خاصی از زندگی سروده باشد و بعد تر نسبت به عقاید مطرح شده در همان شعر خودش موضع گیری جدیدی پیدا کند. بوده اند بسیاری که در آغاز تحت تعالیم مرشد و یا مکتب خاصی بوده اند و بعد تر بر آن عقیده شوریده اند و حرف دیگری زده اند. در آغاز نشانه های عارفانه در شعر شان می شود جست و جو کرد و بعد تر بوی کفر و الحاد از شعرشان به مشام می رسد . البته بر عکس این هم می تواند اتفاق بیافتد . مثل سنایی که گذشته از مبانی فکری و اعتقادی دو گونه متفاوت از زیست و هم خلق شعر دارد . در دوره ی اول مداح و قصیده سرای غزنویان است و در تحولی شگفت ، ترک دنیا می کند و شعرش را نیز با خودش از فضای قبلی دور و محروم می کند . ولی به هر حال باید پذیرفت که مثلا فلان شعر را سنایی سروده ، حالا شاید مربوط به دوره مداحی اش برای غزنویان باشد ، و بعدا عقیده ی دیگری پیدا کرده ولی به هر حال شعر شعر سنایی است.

یکی از نشانه هایی که دست مایه ی مناقشه بر سر آرا خیام است ، هیچ انگاری اوست . این هیچ انگاری ، را برخی به هیچ گرایی تعبیر می کنند . چیزی شبیه آن چه در مکتب شناسی فلسفی غرب در نهیلیست وجود دارد . در زمانی که خیام می زیسته ، فرق گوناگون منشعب از مکاتب الهی و هم البته مکاتب بشری وجود داشته . اما خیام در بیان نظراتش ، نظریه های فلسفی اش ، گرایشی نسبی به حکمت مشا و فلسفه ی اسلامی دارد و این تناقض  عقیده در شعر و فلسفه جای سوال دارد . نیازی نبوده که خیام در فلسفه و حکمت ، خود را در قالب حکیمی اسلامی و مشایی نشان دهد و در گریزی عجیب در رباعیاتش عقاید دهری را بیان کند .

اما از آن جا که خیام در بسیاری از موارد با دیگر بزرگان تاریخ ادب و علم ایران تفاوت می کند ، تعمیم دوره های متفاوت در زندگی و شعر برای خیام  قطعی نیست. خیام در تعالیم بسیاری از نظرات فلسفی مثل یک معلم عمل می کند ، اما الزاما این تعلیم نمود نظرات شخصی اش نیست ، اما شعر حکایت دیگری دارد . شعر برای امرار معاش و خوش آمد و در آمد کسی یا شخصی نیست .

یکی از نشانه هایی که دست مایه ی مناقشه بر سر آرا خیام است ، هیچ انگاری اوست . این هیچ انگاری ، را برخی به هیچ گرایی تعبیر می کنند . چیزی شبیه آن چه در مکتب شناسی فلسفی غرب در نهیلیست وجود دارد . در زمانی که خیام می زیسته ، فرق گوناگون منشعب از مکاتب الهی و هم البته مکاتب بشری وجود داشته . اما خیام در بیان نظراتش ، نظریه های فلسفی اش ، گرایشی نسبی به حکمت مشا و فلسفه ی اسلامی دارد و این تناقض  عقیده در شعر و فلسفه جای سوال دارد . نیازی نبوده که خیام در فلسفه و حکمت ، خود را در قالب حکیمی اسلامی و مشایی نشان دهد و در گریزی عجیب در رباعیاتش عقاید دهری را بیان کند .

خیام

انتساب دهری یا جبری بودن به خیام ، قضاوتی عجولانه و سطحی از شعر خیام است . دهری مذهب ، در هیچ انگاری اش ، چه مادیات و چه اعمال یک انسان را دچار بیهودگی فرض می کند . با این که در هیچ شعر خیام ، حتی اگر همه ی شعر ها ی منسوب را تصدیق کنیم ، چنین چیزی وجود ندارد . هرگز صفت یا خلقی انسانی به سخره گرفته نمی شود و در تلاش برای رسیدن به مقامی انسانی نا امیدی تزریق و منتقل نمی گردد. علاوه بر این هیچ انگاری خیام اگر هیچ اندیشی یا هیچ گرایی باشد ، با غنیمت فرصت که آن هم از مولفه های بازشناسی شعر خیام است ، مطابقت ندارد . غنیمت فرصتی که  برخی از شعر خیام اسنباط می کنند با شیوه تلاش گرانه و دانشی زندگی خیام هماهنگی ندارد . کسی که در درجه بالای دانشی زمان خود قرار دارد ، دیگران و خلوت و تنهایی اش را به عشرت ترغیب کند؟

اتفاقا شعر خیام در این دعواهای من درست می گویم و خیام مثل من می اندیشیده و این طور که من می خواهم بوده است و ... مهجور مانده . رمز گشایی که در شعر حافظ یا مولوی صورت گرفته در مورد شعر خیام در همان ابتدا مذبوح به مغالطه است .

به عنوان نمونه یکی از شگفت ترین اشعار خیام رباعی

از من رمقی به سعی ساقی مانده ست

وز صحبت خلق بی وفایی مانده ست

از باده ی دوشین قدحی بیش نماند

از عمر ندانم که چه باقی مانده ست

را که می خوانیم هم اعجاز معنوی کلام و هم ارتباط این معنی با موسیقی شعر رادر می یابیم . رباعی تنها قالب شعری است ، که در زحاف رایج در شعر فارسی با نشانه ی دیگری از الفبای عروض هم قابل بیان است . این که رباعی به وزن لا حول ولا قوه الا باالله است .  خیام در این شعر و در مصراع اول طوری واژه ها را نظم می دهد که مفهوم موسیقایی در کنار مفهوم معنوی لا حول و لا قوه الا با الله جان می گیرد . توضیح واضحات لازم نیست . از من رمقی به سعی ساقی مانده است هم هم وزن لا حول ولا... است و هم دقیقا ترجمه ی آن .

مجتبی شاعری

بخش ادبیات تبیان