بر خویشتن تسلط داشت

خاطراتی از شهید آیت الله سید مصطفی خمینی از زبان خانواده-2
آنچه در پی می آید فرازهایی است از خاطرات اعضای خانواده و نزدیکان شهید آیت الله حاج مصطفی خمینی (ره)از دوران پربرکت زندگانی ایشان.
مادر شهید آیت الله سید مصطفی خمینی، سید احمد آقا خمینی، فریده مصطفوی، معصومه حائری یزدی و سید حسین خمینی درباره فرزند ارشد حضرت امام خمینی(س) گفته اند که شهادتش به بیان امام "از الطاف خفیه الهی" و به باور بسیاری از تحلیلگران "شتاب دهنده نهضت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران.
پیشتاز نهضت
وجود ایشان در نجف، در کنار حضرت امام(س) حیاتی بود. او از پیشتازان این نهضت بود و در دو جهت فعالیت میکرد: سیاسی، مبارزاتی و علمی.
ایشان خود در جایی میگفت: «در راه آزادی، کشتهها خواهیم داد و بالاخره پیروزی، ثمره پایداری است». او همان گونه که خود آرزو داشت، از جمله شهدای این انقلاب گردید. شهادت او حلقه اتصالی بین 15 خرداد 1342و 22بهمن 1357 شد. بدین دلیل، حضرت امام(س) مرگ ایشان را به عنوان یکی از الطاف خفیه الهی تعبیر نمودند.
او یک دانشمند و از نظر فقه، اصول، فلسفه و ادبیات عربی و فارسی در سطح عالی بود. در دورانی که حضرت امام (س) از نجف انقلاب را رهبری میکردند، ایشان یار و یاور و همکار شایستهای برای آن حضرت بود.
او به قدری نسبت به امام(س) احترام قایل بود که با وجود آن که سنی از او گذشته و حتی به اجتهاد رسیده بود، از ایشان اطاعت میکرد و راحتی و آسایش ایشان را بر خود مقدم میداشت. گاهی میدیدیم که حضرت امام(س) در اثر مبارزات و ریاضت، دچار ضعف شدیدی میشدند.
او بیش از حد معمول نسبت به حضرت امام(س) علاقهمند بود، زیرا وجود ایشان را برای رهبری انقلاب ضروری میدانست. (1)
بر خویشتن تسلط داشت
افکار او خیلی بالا و بلند بود و یک جور دیگر فکر میکرد و بالاخره درک ایشان از مسایل طور دیگری بود. او خیلی باهوش و با قدرت نسبت به مسایل مینگریست و بسیار بر خود تسلط داشت، بسیار عبادت میکرد، همیشه شب ها بیدار بود و تا صبح به دعا و نیایش میپرداخت و من اکثرا صدای او را که با صدای بلند گریه میکرد، میشنیدم، خط او، خط اصیل قرآن بود.
او همه چیز را به خوبی درک میکرد، اما هیچ کس نتوانست او را درک کند، حتی من هم نتوانستم او را درک کنم، او بالاتر از همه بود. حاج آقا مصطفی(ره) از قدرتهای شیطانی رنج میبرد و همواره یار مستضعفان بود و همیشه به آنها فکر میکرد.
ایشان تألیفات متعددی دارد، که بعضی از آنها چاپ نشده است، ایشان فقط راجع به سوره حمد حدود 1000 صفحه تفسیر نوشتهاند و 46 آیه از سوره مبارکه بقره را نیز تفسیر نمودهاند؛ تفسیرهایی که شاید از لحاظ بلاغت و معنی بینظیر باشد، به طوری که هر کس از فقیه و فیلسوف گرفته تا مهندس و عامی میتواند آن را درک و از آن برداشت کند و طبعا کسی میتواند این گونه تفسیر ارائه دهد که خود دارای همه این ابعاد باشد. (2)
عاشق پدر
او برای پدر گرامیاش احترام خاصی قایل بود و حضرت امام(س) هم به حاج آقا مصطفی(ره) احترام خاصی میگذاشتند. مصطفی (ره) عاشق امام(س) بود، گرچه ایشان همیشه در حال مسافرت بود و بسیار کم به منزل میآمد، ولی وقتی به عراق رفت، تمام همش معطوف به امام(س) بود و فقط به خاطر ایشان در نجف مانده بود، و امام(س) نیز عجیب در مرگش مقاومت کردند؛ همان گونه که همه مردان خدا توکل بر خدا میکنند و هر چیزی را در راه او فدا میکنند. (3)
قبل از شهادت از سلامت کامل برخوردار بود
او مردی بسیار قوی و از سلامت کامل برخوردار بود، هیچ گونه ناراحتی و بیماری نداشت به همین دلیل برخلاف آن چه شایع کردند سکته قلبی خیلی بعید به نظر میرسید.
همان شب که حاج آقا مصطفی شهید شدند، زودتر از معمول به خانه آمدند، چون قرار بود که ساعت دوازده مهمان بیاید و من سخت مریض بودم، آقای «دعائی» که همسایه ما بود، برای معاینه من دکتر آورد.
از طرفی دیگر آقا مصطفی شب ها مطالعه داشتند و ما یک ننه داشتیم که اسمش «صغری» بود، آقا مصطفی به او گفت:
«برو بخواب، اگر مهمان آمد من در را باز میکنم» و ما دیگر نفهمیدیم که مهمان ها چه وقت آمده و کی رفتند و چه شد؟ پس از ملاقات، او طبق معمول به مطالعه و عبادت پرداخته بود.
«معمولا شبها نمیخوابید و فقط بعد از نماز صبح چند ساعتی میخوابید.» صبح خیلی زود وقتی ننه به اطاق بالا میرود، میبیند آقا مصطفی پشت میزش نشسته، دستش را روی کتاب گذاشته، سرش به پایین خم شده و حرکت نمیکند. او بهت زده و وحشت زده این مطلب را به من گفت.
وقتی من با عجله به اطاق بالا رفته و خود را بالای سر او رساندم، دیدم دستهای آقا مصطفی بنفش شده است و لکههای بنفش نیز روی سینه و سرشانههایش دیدم.
ایشان را بلافاصله با کمک آقای دعایی به بیمارستان انتقال دادیم. در آنجا به ما گفتند که حاج آقا مصطفی(ره) مسموم شده و دو ساعت است که از دنیا رفته است.
وقتی خواستند از جسد وی کالبد شکافی به عمل آورند، حضرت امام (س) اجازه این کار را ندادند و فرمودند: «عدهای بیگناه دستگیر میشوند و دستگیری اینها دیگر برای ما آقا مصطفی نمیشود.»
به هر حال از طرف دولت بعث عراق نیز از اعلام نظر پزشکان جلوگیری شد و نگذاشتند پزشکان نظر خود را اعلام کنند و حتی پزشکان را نیز تهدید کردند، چون صددرصد عارضه ایشان، مسمویت بود. (4)
پی نوشتها:
1. خاطرات خانم فریده مصطفوی، کتاب یادها و یادمانها، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، جلد2، ص392
2. خاطرات خانم معصومه حائری یزدی «همسر شهید آیت الله سید مصطفی خمینی»، کتاب یادها و یادمانها، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، جلد دوم، ص401
3. همان، ص403
4. همان، ص404
منبع:
پایگاه مسجد ابالفضل علیه السلام
تهیه و تنظیم: عبداله فربود، گروه حوزه علمیه تبیان