نقش مذهب در انقلاب اسلامى
كتاب: انقلاب اسلامى در مقایسه با انقلابهاى فرانسه و روسیه، ص 181نویسنده: دكتر منوچهر محمدى
اما اسلام به عنوان یك مذهب و مكتب الهى در اعماق قلبها و روحهاى اقشار وسیع جامعه نفوذ تاریخى داشت. مذهبى كه در روستاها و شهرها در میان طبقات فقیر و غنى كارگر، كشاورز، كارمند، دانشجو، و روشنفكر حداقل به راه و رسم زندگى افراد و احوال شخصیه آنها حاكم بود. جامعهاى كه حداقل 98 درصد به صورت سنتى مسلمان هستند و اكثر آنها به دستورات كتاب آسمانى اعتقاد داشته و به صورت احكام آن عمل مىكنند، آمادگى زیادترى براى پذیرفتن ایدئولوژى مزبور به عنوان ایدئولوژى تحول و تغییر سیاسى - اجتماعى و از جمله انقلاب داشتند.
ویژگیهایى كه ایدئولوژى اسلام را از سایر مكاتب سیاسى جدا مىنماید و به آن امتیاز و جلوه خاصى مىدهد، در جهان بینى اسلام نهفته است كه خطوط مشخصه آن عبارت است از:
1. واقعیت و هستى مساوى با ماده و طبیعت نیست (ماده پرتوى از واقعیت مطلق غیر مادى است.)
2. جهان مادى پدیدهاى است كه از هستى و واقعیت مطلق سرچشمه مىگیرد و داراى مبدا و مدبرى عالم، حكیم، و قادر مىباشد كه بر تمام روابط و عوامل طبیعى حاكم است و همه عامل و عوامل طبیعى و حركتها و فعل و انفعالات در ماده، فعل خداوند و مظهر و تجلىگاه اراده اوست.
3. در جهانبینى الهى، جهان هستى تحتسرپرستى و ولایت الهى قرار دارد و موجودات مادى با ولایت و تدبیر خداوند از نقص به سوى كمال در حركتند و بازگشت همه به سوى اوست.
4. در این جهانبینى انسان تنها داراى بعد مادى نیستبلكه بعد معنوى هم دارد و این انسان به سوى كمال مطلق، یعنى آفریننده هستى، در حركت است و كمالش در لقاء الله است.
5. انسان موجودى ابدى و جاودانى است و با مرگ فانى و نابود نمىشود و عوالم دیگرى در پیش دارد كه در آن عوالم آثار و نتایج اعمال و زندگى این جهان خود را خواهد یافت.
6. انسان موجودى است آزاد و مسئول كه با اختیار حركت تكاملى خود را به پایان مىرساند و چون آزاد است، گاهى حركتبه سوى او را انتخاب مىكند و گاهى به سوى شیطان حركت مىكند.
7. زندگى این جهان مرحلهاى است كه انسان در آن تحصیل كمال مىكند و با عمل خود زندگى ابدى و حیات جاودانى را تامین مىنماید. (1)
بزرگترین موانع و مشكلات در به كارگیرى این ایدئولوژى به عنوان ایدئولوژى انقلاب مسائل زیر بود:
1. سالیان دراز در اثر تبلیغ استعمار غرب با تكیه بر مكتب لیبرالیسم تلقین شده بود كه مذهب از سیاست جداست و مذهب ارتباطى به مسائل سیاسى - اجتماعى ندارد و نسخه و دارویى براى حل معضلات پیچیده سیاسى - اجتماعى روز در اختیار ندارد و این تبلیغ در میان طبقات مختلف و حتى بعضى از روحانیون و علماى مذهبى نیز تاثیر گذارده بود.
2. جامعه كمال مطلوبى كه اسلام مىخواست نشان بدهد متعلق به چهارده قرن قبل بود كه براى بسیارى تصور نمىرفت كه امكان پیاده كردن احكام آن در جوامع صنعتى پیشرفته و عصر به اصطلاح اتم حاضر عملى بوده و پاسخگوى مسائل پیچیده امروز باشد.
3. با تكیه بر بعضى از اصول اسلامى از جمله اصل تقیه و انتظار فرج در میان تشیع و اصل اطاعت از ولى امر در میان اهل سنت، این تصور كه اسلام مىتواند به عنوان ایدئولوژى انقلاب و در جهت دگرگونى ارزشهاى حاكم مورد استفاده قرار گیرد، براى بسیارى از مردم حتى بعضى از مسلمانان معتقد هم وجود نداشت.
مكتب اسلام كه از 1400 سال قبل به ایران وارد شده و با مردم مانوس بوده و قاطبه مردم به آن اعتقاد داشته و با آن زیست كرده و در تار و پود زندگى آنها نفوذ و رسوخ كرده بود نه تنها تعارضى با ارزشهاى جامعه نداشتبلكه با توجه به جهان بینى الهى خود افق بسیار وسیعى را براى پیروان خود فراهم كرده علاوه بر آنكه سعادت اخروى را به همه معتقدین خود نوید مىداد براى همین دوره كوتاه مدت زندگى نیز در این دنیا دستورالعملها و راهنماییهاى لازم را براى امور روزمره زندگى فردى و اجتماعى و اداره جامعه در جهت تامین سعادت دنیوى فراهم كرده بود و در مقایسه با دو مكتب دیگر از عظمت ویژهاى برخوردار است.
موفقیت ایدئولوژى انقلابى اسلام همچون امرى ارزشمند و علامت ممیزه جهانبینى انقلاب اسلامى در ایران بود. این ایدئولوژى پاسخى قدرتمند به خواستههاى سیاسى شده معاصر و در عین حال مایوس شده از مكاتیب مادى بود. این ایدئولوژى در عین بهرهبردارى از همه امتیازات تكنولوژیكى و تجربه نهضتهاى ایدئولوژیكى و سیاسى غرب به كار گرفته شد. به عبارت دیگر این ایدئولوژى امتیاز قابل توجهى بر كمونیسم كه با مذهب در تعارض است، دارد. به جاى اینكه یك جایگزینى جدیدى براى مذهب خلق كنند همان طور كه كمونیستها كردند، انقلاب اسلامى مذهب پر تلاش و تهاجمى را كه وجود داشتبه كار گرفته و با ابزار ایدئولوژیكى مورد نیاز براى جنگ در صحنه سیاست مردمى مجهز گردید. با این عمل آنها كمك بزرگ و ممتازى به تاریخ جهان كردند.
تجربه تاریخ به ما نشان مىدهد كه انقلاب اسلامى، در حقیقت نقطه اتصال و پیوند دو حركت عظیم در تاریخ بشریت مىباشد. یكى حركت انبیا و اولیاى الهى است كه به فرمان خدا و براى تحقق سعادت بشر در دنیا و اخرى مكتبهاى الهى را پایهگذارى كرده و در هر عصر و زمانى موجب نجات بشریت از سقوط در منجلاب تباهى و فساد در عین حال از شر ظلم و جور طواغیت زمان شدهاند كه آخرین و تكامل یافتهترین آنها مكتب حیاتبخش اسلام است. انقلاب اسلامى با تكیه بر مكتب الهى - آسمانى اسلام تداوم بخش این حركت تاریخساز مىباشد.
از طرف دیگر بشر بدون تكیه بر مكاتیب الهى در چند قرن اخیر حركتى را بر علیه بىعدالتیها، استبداد، و ظلم و جور حكام بر پایه مكتبهاى فلسفى - سیاسى ساخته و پرداخته فكر انسانى و با جهان بینى خاص خود كه نوید جامعه كمال مطلوب را در همین دنیا مىداد، آغاز كرد كه به انقلابهاى سیاسى - اجتماعى معروف هستند. انقلاب اسلامى در عین حال كه تداومبخش مكتبهاى الهى و آسمانى است، دستاورد قیامى مردمى بوده و موجبات سرنگونى نظام سیاسى حاكم و برقرارى جامعه كمال مطلوب را فراهم كرده است، تداوم بخش انقلابهاى سیاسى اجتماعى و در عین حال تكامل یافتهترین آنها مىباشد.
این پیوند بىنظیر و در عین حال عجیب مقام و موقعیتخاصى به انقلاب اسلامى داده است كه در خور كمال توجه و مطالعه است.
پىنوشت:
1. ولایت فقیه یا حاكمیت ملت (طاهرى خرمآبادى) 18- 19.