ملاقات آیتالله صافی با شاه
ادامه بخش دوم گفتگوی شیخ محمدرضا کمیلی، داماد مرحوم آیتالله العظمی شیخ علی صافی گلپایگانی در مورد شخصیت و زندگینامه این مرجع تقلید تقدیم شما میشود:
پس از درگذشت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، به درس چه کسانی میرفتند؟
به طورکامل در درس خارج فقه و اصول مرحوم آیتالله العظمی سیدمحمد حجت کوه کمرهای شرکت میکردند؛ چراکه درس ایشان پربار و منظم بود و همه از آن تمجید میکردند. همچنین مرحوم آقا تقریرات اصول مرحوم حجت را نوشتهاند که چاپ شده است.
تقریرات درس خارج فقه (مبحث بیع) ایشان را هم نوشته اند، اما چاپ نشده است. همچنین شرح استدلالی بر العروه الوثقی بنام «ذخیره العقبی» در 30 جلد که 10 جلد آن چاپ و منتشر شده است و تقریرات درس مرحوم آیتالله العظمى بروجردى به نام «تبیان الصلاه» در 8 جلد و «الدلاله الى من له الولایه» و «المجدی» و دیوان اشعار به نام «راز دل» و در انتظار وصال و... که چاپ و منتشر شده است. همچنین ایشان در درس مرحوم آیتالله العظمی سیدمحمدتقی خوانساری هم حضور مییافتند.
ایشان از چه کسانی اجازه اجتهاد داشتند؟
ایشان از حضرات آیات عظام حاج سید ابوالحسن اصفهانی، حاج آقاحسین بروجردی، حاج سیدجمال الدین گلپایگانی، حاج سیدمحمد تقی خوانساری و... اجازه داشتند.
در آن موقع بیشتر با کدام یک از فضلای حوزه نشست و برخاست داشتند؟
بیشتر با حضرات آیات حاج شیخ مرتضی حائری، حاج آقا مهدی حائری، آقارضا صدر، امام موسی صدر، آقاشیخ مرتضی اردکانی، آقای خادمی اصفهانی، آقای اشرفی اصفهانی و... رفاقت داشتند. بارها حضور این آقایان را در منزل ایشان دیده بودم.
ایشان برای تحصیل به نجف نرفتند. چرا؟
من به یاد دارم، مرحوم آیتالله العظمی آقای اراکی، روزی در ضمن درس اصول فرمودند: «من هم مبنای اصولی سامرا را میدانم و هم مبنای اصولی نجف را؛ چراکه مرحوم حاج شیخ که استادم بودند؛
هم سامرا درس خوانده بودند و هم نجف.» غرض از بیان این مساله این است که شاید با توجه به حضور پرورش یافتگان نجف در قم، دیگر به حضور در نجف لزومی نبوده است. همچنین پس از آمدن آیتالله بروجردی به قم، این حوزه بسیار رونق گرفت.
به گونهای که امام خمینی به آیتالله حاج آقا مرتضی حائری (در آن موقع نجف بودند) نامه مینویسند و میخواهند که ایشان به قم بیایند و تمجید زیادی از وضعیت حوزه قم میکنند.
پیش از آمدن آیتالله بروجردی به قم، آقای صافی آشنایی با ایشان داشتند؟
آشنایی کامل وجود داشت. این آشنایی به ارتباط پدرشان با آقای بروجردی بازمیگشت. آیتالله بروجردی هم پس از رحلت آخوند ملا جواد صافی (پدر ایشان) گفته بودند: « شبی نیست که من بیاد پدر شما نباشم.» همچنین مرحوم آقا میگفتند: «پیش از آمدن آیتالله بروجردی به قم، پدرمان به ما توصیه میکردند، به بروجرد بروید و نزد آقای بروجردی درس بخوانید.»
از دورانی که ایشان از طرف آیتالله بروجردی به عنوان ممتحن حوزه در نظر گرفته شده بودند، خاطرهای برایتان نقل نکردهاند؟
ایشان میگفتند: «وقتی آیتالله بروجردی مرا به عنوان ممتحن قرار دادند، به ایشان گفتم: من نمیتوانم، سیدها را در امتحان رد کنم. ایشان هم میگوید: فرقی میان سید و غیرسید در امتحان نیست...»
گویا ایشان یکی از مستشکلین درس آیتالله بروجردی بودند؟
بله؛ در این باره خاطرهای را هم از ایشان شنیدهام که روزی یکی از شاگردان اشکال میکند و آیتالله بروجردی پاسخ نمیدهند و میگویند: «دیگر این اشکال وارد نیست؛ چراکه حاج آقا علی هم پذیرفته...»
البته ایشان در درس آیتالله حجت هم اشکال میکردند. مرحوم آقا میگفتند: «روزی در درس آیتالله حجت اشکال کردم که ایشان از منبر پایین آمدند و رفتند... فردا رفتم و از ایشان عذرخواهی کردم. ایشان هم گفتند: اشکال ندارد...»
غیر از عضویت در هیات استفتا و ممتحنین حوزه، آیتالله بروجردی مساله دیگری هم از ایشان خواسته بود؟
آیتالله بروجردی از ایشان خواسته بود تا امور مالی بیتشان را هم برعهده بگیرند که نمیپذیرند. البته ایشان بسیار به آیتالله بروجردی اعتقاد داشتند و میگفتند: «آقای بروجردی در ردیف علمایی همچون شیخ طوسی و علامه حلی و... است.»
از مسائل سیاسی دوران آقای بروجردی، مسالهای را برای شما نقل کردهاند؟
میگفتند: پس از کودتای 28 مرداد و حصر دکتر مصدق واحتمال اعدام او، آیتالله بروجردی به شاه پیغام میدهد: کسی را که میگوید من نفت را ملی کردم، بسیار برایت بد تمام میشود، او را از بین ببری... یا مثلا در مورد سید حسین از اهالی یزد که یکی از بهاییها را کشته بود و به عتبات رفته بود.
بهاییها با نیرنگ او را به ایران باز میگردانند و دستگیر کرده و دادگاه حکم به اعدام او میدهد. قرار بر این بوده که در روز نیمه شعبان حکم اجرا شود.
عصر روز چهاردهم شعبان خبر به آیتالله بروجردی میرسد و ایشان فورا حاج احمد را پیش شاه میفرستد و پیام میدهد که باید حکم اعدام این فرد ملغی شود.
شاه نیز چنین میکند. مرحوم آقا میفرمودند: من همان شب عریضه امام زمان را نوشتم و تفأل به قرآن زدم و این آیه شریفه آمد: «یا بنی اذهبوا فتحسسوا من یوسف و اخیه و لا تیئسوا من روح الله...» چندی بعد او آزاد شد و در قم به خدمت آیتالله بروجردی رسید و ایشان به او هدیه و انعام دادند.
آیا آیتالله صافی برای بیان پیغام علما به دیدار شاه رفته بود؟
چندباری از سوی آیتالله بروجردی و آیتالله گلپایگانی با شاه دیدار کردند. در زمان آقای گلپایگانی، قرار بود که زن شاه برای مراسم رونمایی از بازسازی ضریح حضرت معصومه به قم بیاید که ایشان به نمایندگی از آقای گلپایگانی به شاه گفتند که اگر قرار است او بیاید، باید با چادر در حرم حاضر شود.
همچنین ایشان درباره آخرین باری که از طرف آیتالله گلپایگانی با شاه دیدار کرده بودند، گفتند: «شاه پس از صحبتهای اولیه من گفت: تو چکاره این مملکت هستی؟! من هم گفتم: خیلی متاسفم که شخص اول مملکت از مفاد قانون اساسی اطلاعی ندارد.
در قانون اساسی تصریح شده است که قانون بر اساس نظارت 5 نفر از فقهای طراز اول قانونیت پیدا میکند. آنگاه شما به من میگویید، چکاره مملکت هستی. این را گفتم و بلند شدم و بدون خداحافظی رفتم.»
منبع: خبرآنلاین
تهیه و تنظیم: عبداله فربود، گروه حوزه علمیه تبیان