تبیان، دستیار زندگی
و عمل سیاسى حضرت امام (ره) كتاب: جرعه جارى، ص 61 گردآورنده: على ذو علم نویسنده: حبیب الله عسگر اولادى امام خمینى (ره) با اینكه اسلام عزیز را در تحصیل و تدریس و مطالعه و تحقیق و توفیق خود و عنایات ویژه ربانى مى‏شناخت و با تما...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اندیشه و عمل سیاسى حضرت امام (ره)

كتاب: جرعه جارى، ص 61گردآورنده: على ذو علمنویسنده: حبیب الله عسگر اولادى

امام خمینى (ره) با اینكه اسلام عزیز را در تحصیل و تدریس و مطالعه و تحقیق و توفیق خود و عنایات ویژه ربانى مى‏شناخت و با تمام وجود اعتقاد به اسلام را در اصول و فروع و اخلاق باور جدى داشت، ولى سعى بلیغ مى‏نمود كه اندیشه و گفتار و عمل و موضع گیرها را بر اساس كتاب خدا و سنت رسول (ص) و سیره آن حضرت و ائمه هدى (ع) تنظیم نماید.و این تعبیر كه از معظم له به یادگار مانده است، تاییدى بر این باور جدى و عمیق در وجود ایشان است: «ما كه از خودمان چیزى نداریم، هرچه مى‏گوئیم قال الله است.قال رسول الله است و قال ابو عبد الله است‏» .

امام راحل (رضوان الله تعالى علیه) شناختى روشن از جهان را از محتواى اسلام درك كرده بود كه همه چیز در جهان اعم از خرد و كلان، از روى حكمت و منظم و هدفدار و مرتبط با مجموعه آفریده شده‏اند و در عین تعدد و تكثر، یك واقعیت‏بهم مرتبط هستند. درباره فقه اسلام نیز این باور را به صورتهاى گوناگون از خود بیادگار گذاشته‏اند كه «فقه اسلام، فقهى حكومتى است‏» .و در عین اینكه بخشى از فقه مسائل عبادى و معرفتى است، ولى بخشهاى دیگرى از احكام معاملاتى و اقتصادى، فرهنگى و اخلاقى، سیاسى و مدیریتى را بهمراه خود دارد.فقه اسلام مجموعه‏اى داراى تنوع و تعدد و تكثر فراوان ولى در عین حال در مجموع، یك واقعیت مرتبط با هم و داراى نظم دقیق است كه زندگى بشر را به صورتهاى فردى، خانوادگى، اجتماعى، امتى و جهانى در برنامه‏هاى خرد و كلان خود جا داده است و آنچه را كه ما ناقص مى‏بینیم به علت‏شناخت محدود و ناچیز ما از فقه اسلام عزیز است.

امام بزرگوار اسلام را در قالب یك نظام منسجم و كامل و رشد یابنده به جهان باوراند.نظامى با ابعاد اعتقادى و عبادى، فرهنگى، اقتصادى، سیاسى و اجتماعى، زیرا ذات اقدس حق جل جلاله در آیه كریمه‏اى در قرآن عظیم فرموده است: الیوم اكملت لكم دینكم...

معظم له ضعف ملل اسلامى را در اثر انحراف از فقه حكومتى مى‏دانستند و به صورتهاى مناسب در هر مجال ارشاد مى‏فرمودند: كه اگر مسلمین جهان فقه را حكومتى و كامل بدانند، ناگزیر از پذیرش آن خواهند بود كه اعرف، افقه، اعدل و اتقى باید فقه را در حكومت پیاده كند.

ایشان این باروها را از روزهاى اول نهضت اسلامى بعد از رحلت مرحوم آیة الله العظمى بروجردى، شخصا یا توسط اسلام شناسان تربیت‏شده و همراه خود به صورتها و عبارتهاى گوناگون ارائه مى‏كردند كه برخى از آنها را مرور مى‏كنیم:

1- اسلام نظام حكومتى منسجم و مرتبط و كامل دارد.

2- نظام حكومتى اسلام در كشورمان قابل پیاده شدن است.

3- حكومت اسلامى مى‏تواند مردم را در امور دنیا و آخرت موفق و سعادتمند كند.

4- امامت و ولایت در اسلام افزون بر مدیریت جامع الاطراف، خطرات و تهاجمات و فتنه‏ها را در پیشگیرى و علاج مى‏كند و امامت، مردم پراكنده را یگانه، متحد و قدرتمند مى‏سازد.

5- فراگیر بودن محتواى حكومت اسلامى قابلیت گسترش جهانى و ابدى شدن را دارد.ارائه این آموزشها از یك باور اصیل و عمیق و صادقانه حكایت داشت كه مردم خوب ما به ویژه علماء و طلاب و فرهنگیان و دانشگاهیان حقجو و اسلامخواه را متعهد مى‏كرد وهمراه مى‏ساخت.ایشان اعتقاد داشتند كه اگر مردم دریابند وظیفه حكومتى دارند و اسلام نیز از آنها خواسته است و درست هم حركت كنند، گرفتن حكومت از ید غاصبان آسان است و شاید مناسبت دارد كه یك عبارت یادگارى از روزهاى اول انقلاب اسلامى را از ایشان مرور كنیم: «بعضى از آقایان قبل از انقلاب مى‏گفتند كه گرفتن حكومت مشكل است و من در جواب مى‏گفتم حكومت گرفتن آسان است ولى حكومت كردن مشكل است‏» .

امام (قدس سره الشریف) این اعتقاد را هم ترویج مى‏كردند كه مردم ما نمونه خوبى از مردم معاصر و حتى در تاریخ ثبت‏شده جهان هستند.ایشان مردم شناسى را وظیفه هر رهبر در جامعه مى‏دانستند.اینجانب مى‏توانم بطور قطع بگویم كه آن حضرت در دوران خودشان در زمره معدود مردم شناسان معاصر بلكه در بین آنها مردم شناس‏ترین بودند.

ایشان با شناخت‏خوبى كه از مردم خوبمان داشتند و اعلام مى‏فرمودند كه: «در زمان هیچ پیغمبرى حتى پیغمبر خاتم (ص) و در زمان هیچ وصى و امامى حتى امیر مؤمنان على (ع)، آن بزرگواران از چنین مردم خوبى برخوردار نبوده‏اند «و این شناخت و ارزیابى سبب این بود كه ایشان مردم را بدرستى باور كنند و به آنها اعتماد نمایند.

نمونه‏اى از مردم دوستى ایشان را مرور كنیم.در روزهاى نخستین سال 1342 پس از تهاجم وحشیانه جلادان رژیم سفاك به مدرسه فیضیه قم، مرحوم آیت الله العظمى حكیم (رضوان الله تعالى علیه) با ابراز تاسف از بى‏حرمتى‏ها و تجاوز به حریم حوزه‏هاى علمیه و مراجع تقلید و علماء و طلاب علوم دینیه، از تمامى مراجع عظام تقلید و علماء بزرگ دیگر خواستند كه به عنوان اعتراض، به نجف اشرف هجرت نمایند و هر كدام از مراجع و علماء در پاسخ نوعى عذر خواستند.امام راحل قدس سره پاسخى ارسال داشتند كه حدودا مضمون آن چنین بود: «ضمن تشكر از عنایت و ابراز تسلیت و همدردى با اینكه اینجانب مشتاق زیارت اجداد بزرگوارمان هستیم و اشتیاق دیدار شما بزرگان را هم دارم ولى چون مردم ما زیر چكمه و شلاق هستند من در كنار این مردم خوب مى‏مانم تا اگر پیروز شوند در جشن آنها شركت داشته باشم و اگر سیلى خوردند من هم در كنار آنها سیلى بخورم‏» .

فكر مى‏كنم شایسته است كه نمونه‏هائى از اندیشه‏هاى ویژه معظم له را مرور داشته باشیم.مى‏توان چنین تعبیر كرد كه عناصر فرهنگى نشئت گرفته از اندیشه‏هاى تابناك مكتب توحید به‏ویژه اسلام عزیز كه در طول قرون و اعصار توسط مغرضین یا معاندین یا كج اندیشان منحرف شده یا از واقعیت كارساز تهى شده یا مسخ شده بودند، ایشان آنها را شناسائى و اصلاح و مناسب روحیه مردم زمان بازسازى و از طریق وسائل و امكانات ممكن به مردم ارائه مى‏كردند كه در این فرصت محدود به برخى از آنها اشاره‏اى گذرا خواهیم داشت.

اول: اندیشه پیروزى حق كه عنصر فرهنگى كارسازى مى‏توانست‏باشد، ولى در جامعه شكل عرضه كردن و جریان داشتن آن در فرهنگى كه حاكم بر اكثریت مردم بود، از محتواى حركت آفرین و كارساز تهى شده بود و بصورت شایع در زبان حق جویان این چنین جریان داشت كه حق پیروز است.

ناگفته پیداست كه چنین اندیشه‏اى در فرهنگ عمومى حق جویان، مى‏بایست انگیزه اشتیاق به پیروز شدن حق قرار مى‏گرفت. زیرا پیروزى حق، خود بخود حتمى جلوه مى‏كرد و تنها حق جویان مى‏بایست اشتیاق پیروز شدن حق را ابراز كنند و حد اكثر در دعاهایشان استدعا كنند.امام (رضوان الله تعالى علیه) شناسایى و كامل كردن، جهت دار نمودن و حركت آفرین ساختن و خلاصه كارساز كردن این اندیشه را در فرهنگ عمومى وجه همت‏خود قرار دادند و در بیانات خودشان در مقدمه شروع درس و حث‏حوزه‏اى و در اختتامیه‏هاى هر دوره دروس حوزوى زمینه‏اى فراهم مى‏فرمودند و خودشان و اسلام شناسان تربیت‏شده همراهشان در بحثها و سخنرانیها و بیانیه‏ها یا اعلامیه‏ها، این اندیشه را بصورت ضمنى چنین همراهشان در بحثها و سخنرانیها و بیانیه‏ها یا اعلامیه‏ها، این اندیشه را بصورت ضمنى چنین بیان مى‏فرمودند: «حق پیروز شدنى است و این اهل حق هستند كه باید در راه پیروزى آن جهاد و مبارزه و فداكارى و استقامت كنند تا حق پیروز شود» .

نسل جوان ما اگر دقت اندكى در این همت امام و همراهان ایشان داشته باشند، در مى‏یابند كه چه حركت زیر بنائى صورت گرفته و چه تغییر فرهنگى كارساز در پیروز ساختن حق، پدید آورده است.

دوم: اندیشه جهانى شدن مكتب توحیدى اسلام كه بى شك اندیشه‏اى تابناك و محرك و سازنده و راهگشا بوده و هست، ولى در جامعه بصورتى جلوه‏گر شده بود كه اكثریت مردم را منتظر حاكمیت‏خود بخودى اسلام عزیز مى‏ساخت و تصور اغلب اهل ایمان این شده بود كه بالاخره اسلام بر جهان حاكم خواهد شد و امام (قدس سره الشریف) و همراهان اسلام شناس‏معظم له با تلاشها و همتها و آموزشها به متن مردم رساندند و فرهنگ كردند كه اسلام محتواى جهانى شدن، و قدرت چیره شدن بر تمامى ادیان و مكاتب را داراست و این اهل ایمان و اسلامخواهان هستند كه در مسیر جهانى ساختن و قدرت چیرگى آن باید تلاش و مجاهده و استقامت مناسب داشته باشند.نباید تردید داشت كه بازسازى و كامل كردن این اندیشه در فرهنگ عمومى، كارسازى در سامان جدى مردم داشت كه قابل پیش بینى نبود.

سوم: اندیشه انتظار فرج و قطعى بودن ظهور منجى بشریت (حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف) كه جاى تردید نبوده و نیست كه انتظار فرج سبب امید كار سازى مى‏شود و قطعا منتظر فرج از نومیدى و یاس دور مى‏گردد و اگر انتظار واقعى فرج در جامعه‏اى فرهنگ باشد، شیطان و شیطنت‏ها نه تنها نمى‏توانند براى تسلط خودشان بر آن جامعه بذر یاس بپاشند، بلكه جامعه منتظر واقعى فرج مى‏تواند سبب ریشه كن شدن یاس در دیگر جوامع هم باشد.

ولى از جمله انحرافهاى ایجاد شده در فرهنگ عمومى در این زمینه این بود كه اهل ایمان یعنى مدعیان انتظار فرج، در اثر تلقین‏ها و بد آموزى‏ها باورشان شده بود كه باید در انتظار باشند كه حضرت مهدى (سلام الله علیه) بیایند، هم فسق‏ها و فجورها را ریشه كن كنند و هم‏كارها را اصلاح كنند، تا عدالت در رفتار اشخاص و عدالت اجتماعى در جامعه برقرار شود.چنین باورى نه تنها سبب مبارزه با ظلم و جور و فساد و تباهى نمى‏شد، بلكه سوء استفاده گرانى ترویج مى‏كردند كه هر چه فسق و فجور و جور بیشتر شود، سبب تعجیل در ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه) مى‏گردد و امام راحل (نور الله مضجعه الشریف) و برجستگان اسلام شناس مجاهد همراهش با جدیت تمام سعى كردند كه این انحراف را با بهره گیرى از متون اسلامى اصیل به مردم خدا جوى و منتظر فرج معلوم دارند و معناى قابل قبول انتظار فرج را در فرهنگ عمومى اهل ایمان جایگزین كنند و بصورتهاى ممكن در درس و بحث و منبر و خطبه و جزوه‏ها و كتابها بیان كردند كه: انتظار فرج واقعى همراه فراهم كردن مقدمات ترویج و آماده كردن لوازم ظهور منجى، قابل قبول شرع انور بوده و معقول است و در قرآن و سنت و سیره پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) انتظار فرج بدون تهیه مقدمات امكان ندارد و قابل قبول نیست.زیرا قرآن كریم هدایت مى‏فرماید:

ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم...

مرورى بر یك یادگارى یعنى توفیق زیارت امام راحل (ع) را در اواخر سال 1341 در این زمینه مناسب است كه تعدادى از برادران در محضرشان در منزلشان موفق شدیم و صبح جمعه بود و در جمع برادران، معظم له بیاناتى نزدیك به این مضمون فرمودند:

«امروز جمعه است و روز مباركى است و به امام زمان (ع) نسبت دارد و اهل ایمان انتظار دارند كه در مثل امروزى آن حضرت ظاهر شوند و در زیارتنامه امروز مى‏خوانیم:

«هذا یوم الجمعه و هو یومك المتوقع فیه ظهورك...»

و در مثل امروز اهل ایمان در جلسات خودشان در مساجد و اماكن متبركه و هیئت‏ها و حسینیه‏ها ضمن شنیدن معارف و وعظ توسلاتى دارند و توسل هم به آن حضرت دارند و هم رو به قبله مى‏ایستند و با توجه به سینه‏هاى خود مى‏زنند و با هم مى‏خوانند: یا حجة بن الحسن (ع)، عجل على ظهورك.

چه شعر جالب و چه شعار پسندیده‏اى و در چه روز مناسب، ولى افسوس كه این شعار و این حال فقط در همان جلسات نورانیت و روحانیت‏خاص خود را دارد و اهل ایمان وقتى از آن جلسات خارج مى‏شوند، گویى شعارها را فراموش كرده‏اند.در صورتیكه منتظر قدوم مبارك منجى كه مى‏داند آن حضرت (ع) آن همه دشمن دارد و در مسیر حاكم شدنش آن همه مشكلات وجود دارد، نباید فقط با شعار و سینه زدن انتظار خود را ثابت كند، بلكه در زندگى شخصى و خانوادگى و اجتماعى باید با برنامه ریزیهاى مناسب مقدمات ظهور منجى را فراهم و با تمام وجود و امكانات حالت منتظران واقعى را داشته باشد» .

امام راحل در موارد متعددى به عبارات متنوعى، این مطلب را در سالهاى آغازین نهضت اسلامى اعلام مى‏فرمودند:

«ما براى فراهم كردن ظهور حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه)، موظف هستیم‏»