تبیان، دستیار زندگی
مختلف درباره انقلاب اسلامى كتاب: جرعه جارى، ص 38 گردآورنده: على ذو علم نویسنده: عبد الحسین خسرو پناه انقلاب اسلامى ایران در سال 1979/1357 یكى از تحولات شگرف و عظیم قرن بیستم به شمار مى‏رود و بسیارى از تئورى پردازان پدیده ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تئورى‏هاى مختلف درباره انقلاب اسلامى

كتاب: جرعه جارى، ص 38گردآورنده: على ذو علمنویسنده: عبد الحسین خسرو پناه

انقلاب اسلامى ایران در سال 1979/1357 یكى از تحولات شگرف و عظیم قرن بیستم به شمار مى‏رود و بسیارى از تئورى پردازان پدیده انقلاب را شگفت زده كرده است.امروزه پس از گذشت‏بیست‏سال از پیروزى انقلاب هنوز علل عوامل، ابعاد و ویژگیهاى آن روشن نگشته است.چرا نهضت مشروطیت (1285/1960) با كودتاى رضاخان در سال 1299 و نهضت ملى شدن نفت در سالهاى پایان دهه 1320 با كودتاى 28 مرداد 1332 با شكست روبرو شد، همچنانكه حركت پرشور مردم به رهبرى امام خمینى (رضوان الله تعالى علیه) در سالهاى 1342 به بعد نیز سركوب گردید ولى این تحول عظیم در سال 1357 تحقق یافت؟ چه عوامل و عللى این پیروزى را به ارمغان آورد؟ البته پدیده‏هاى اجتماعى زاییده یك عامل نیستند ولى مى‏توان از اساسى‏ترین و اصلى‏ترین عامل سخن گفت و اهمیت‏شناخت علت اصلى انقلاب به عنوان علت محدثه در بقا و استمرار آن مؤثر است.آیا از میان متغیرهاى انقلاب، عدم توسعه سیاسى، مشكلات اقتصادى، بحرانهاى دینى و مذهبى اساسى‏ترین علت‏این پدیده اجتماعى است‏یا اینكه عوامل دیگر مؤثر بوده است؟

جالب توجه اینكه محمد رضا پهلوى در آذر سال 1356 در مراسم فارغ التحصیلى دانشگاه افسرى اعلام كرد: «كسى نمى‏تواند مرا سرنگون كند من از حمایت كارگران، كشاورزان و بخش وسیعى از مردم عادى و روشنفكران به علاوه از پشتیبانى بى چون و چراى نیروهاى مسلح هفتصد هزار نفرى ایران برخور دارم‏»(1)

سازمان تحلیل اطلاعات دفاعى كه وزارت دفاع و نیروهاى مسلح آمریكا را تغذیه اطلاعاتى مى‏نماید در ارزیابى از موقعیت رژیم پهلوى اظهار مى‏كند: «انتظار مى‏رود شاه در ده سال آینده نیز همچنان به صورت فعال در قدرت بماند» . (2)

حیرت در این بود كه چگونه امور ناممكن به ممكن بدل گشت و مردم با دست‏خالى بر رژیم نیرومند غالب شدند و رژیم مقتدر و با ثبات محمد رضا پهلوى را پاشیدند؟ چگونه او مقبولیت و كار آمدى خود را از دست داد؟

به طور كلى تئورى‏هاى چرایى انقلاب اسلامى ایران در پنج دسته ذیل خلاصه مى‏شود:

1- گروهى تئورى توطئه را منشا زایش انقلاب دانسته‏اند و طرح ریزى از پیش تعیین شده خارجى‏ها خصوصا آمریكا و انگلستان را مؤثر این پدیده شمرده‏اند، زیرا پیشرفت‏هاى همه جانبه اقتصادى ایران در تولیدات صنعتى، معدنى و كشاورزى در بازارهاى بین المللى و نیز افزایش بهاى نفت در نیمه اول دهه 1350، منافع قدرت‏هاى غربى را به خطر انداخت. (3)

2- دسته دیگرى با تئورى مدرنیزاسیون علت چرایى انقلاب اسلامى را تفسیر كرده‏اند و شتاب رژیم شاه در اصلاحات مدرن اجتماعى و اقتصادى و ناسازگارى آن با بافت‏سنتى جامعه و در نتیجه پیدایش بحران هویت را منشا پیدایش انقلاب دانسته‏اند.این گروه اقتران زمانى اصلاحات شاه و ریشه‏هاى طغیان در سال 1342 را مؤید این نظریه دانسته‏اند. (4)

خانم نیكى كدى در مقام نقد هر دو تئورى و پیرامون پروژه‏هاى صنعتى و تجارى رژیم محمد رضا پهلوى بر این باور بود كه اجراى پروژه‏هاى یاد شده طرحهاى بزرگى بودند كه مطابق شرایط ایران طراحى نشده و بى‏اندازه گران و پر خرج بودند و ناكامى اقتصادى و عدم‏تقسیم عادلانه وفساد و اسراف مالى به بار آورد. (5)

3- طایفه دیگرى همچون خانم كدى بر اساس مطالب فوق معضلات و ناهنجارى‏هاى اقتصادى را عامل اصلى بروز انقلاب اسلامى ایران معرفى مى‏كند. (6)

4- گروه دیگرى از محققان واقع بینانه به عوامل اجتماعى، سیاسى، فرهنگى و به خصوص مذهبى توجه دادند.آبراهامیان در این راستا چنین استدلال مى‏كند:

«انقلاب از این جهت‏به وقوع پیوست كه شاه در سطح اجتماعى - اقتصادى به نوسازى‏هایى دست زد، اما در جهت نوسازى در سطح سیاسى ناكام ماند» . (7)

برخى از محققان برآنند كه: «علت اصلى و اساس قیام مردم این بود كه شاه نسبت‏به نابودى ارزشهاى مسلط جامعه آنها كه از مذهب و آئین آنها سرچشمه گرفته بود، قیام كرده و به همین دلیل بود كه با جریحه دار شدن احساسات مذهبى امت مسلمان ایران، دیگر مجالى براى صبر و تحمل و شكیبایى در مقابل سایر ناملایمات اجتماعى و اقتصادى وجود نداشت‏» . (8)

پاره‏اى دیگر از تئورى پردازان انقلاب اسلامى ایران در تعیین عامل اصلى سقوط و شكست رژیم شاه مى‏نویسند: «اگر ما به جستجوى علل و عواملى كه خارج از ماهیت انقلاب اسلامى و آرمان‏ها و ریشه‏هاى تاریخى آن است‏بپردازیم، تنها عاملى كه به عنوان علت اصلى و عامل اول مى‏توان از جریان انقلاب، از تولد تا پیروزى آن استنباط نمود، اعمال سیاست اسلام زدایى توسط شاه بود كه ادامه رژیم خود را به منظور هر چه بیشتر جلب نمودن حمایت‏خارجى و تحكیم هر چه عمیق‏تر سلطنت و دیكتاتورى در داخل كشور، در گرو آن مى‏دید. (9)

5- تئورى دیگر بر جامعیت اسلام تاكید مى‏كند و نقش تعالیم اسلام را در پیدایش انقلاب اسلامى ایران پررنگ‏تر مى‏نماید.استاد مطهرى چنین عقیده‏اى را ابراز مى‏كند و در تفسیر اسلامى بودن، معنایى اعم از معنویت درج مى‏كند و نوعى جامعیت از دین اسلامى را كه متضمن مسایل اقتصادى، سیاسى و اجتماعى است ارایه مى‏نماید و حریت و آزادى، عدالت، نبودن تبعیضهاى اجتماعى و شكاف‏هاى طبقاتى را در متن تعلیمات اسلامى قرار مى‏دهد.استاد در ادامه مى‏فرماید: راز موفقیت نهضت ما نیز در این بوده است كه نه تنها به عامل‏معنویت تكیه داشته بلكه آندو عامل دیگر مادى و سیاسى را نیز با اسلامى‏كردن محتواى آنها، در خود قرار داده است.فى المثل، مبارزه براى پر كردن شكافهاى طبقاتی، از تعالیم اسلامى محسوب مى‏شود، اما این مبارزه با معنویتى عمیق توام و همراه است.از سوى دیگر روح آزادى خواهى و حریت در تمام دستورات اسلامى به چشم مى‏خورد. (10)

تفسیر جامع نگرانه از دین اسلام و تبیین ابعاد مختلف اجتماعى، سیاسى و فرهنگى آن مهمترین تلاش علمى اندیشوران و متفكران معاصر همچون علامه طباطبایى، شهید مطهرى و دكتر شریعتى بود كه منشا شكل گیرى انقلاب اسلامى ایران شد.

پى‏نوشت‏ها:

1. ر.ك به روزنامه رستاخیز، 14 آذر 1356.

2. ویلیام سولیوان، ماموریت در ایران، ترجمه محمود مشرقى، انتشارات هفته، چاپ سوم، تهران 1361، فصل پنجم.

3. ریشه‏هاى انقلاب، ج 1.

4. آنتونى پارسونز، غرور و سقوط...ترجمه دكتر منوچهر راستین، انتشارات هفته، تهران 1363.

5. نیكى كدى، ریشه‏هاى انقلاب ایران، ترجمه دكتر عبد الرحیم گواهى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، صص 177 و 148 و 111 و 102.

6. همان.

7. آبراهامیان، ایران در فاصله دو انقلاب، ص 427.

8. منوجهر محمدى، تحلیلى بر انقلاب اسلامى ایران، انتشارات امیر كبیر، چاپ سوم تهران 1370، ص 88.

9. عباسعلى عمید زنجانى، انقلاب اسلامى و ریشه‏هاى آن، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ دوم، تهران 1368، ص 572.

10. پیرامون انقلاب اسلامى، صص 41- 42.