علل سیاسى - مذهبى وقوع انقلاب اسلامى
كتاب: جرعه جارى، ص 168گردآورنده: على ذو علمنویسنده: عبد الرحیم گواهى
در وقوع انقلاب، و بویژه پیروزى نسبتا سهل و سریع آن، عوامل سیاسى - مذهبى بالاترین نقش را بر عهده داشتند، چنانچه متفكرین و اندیشمندان خارجى ناظر بر اوضاع ایران در زمان حكومت پهلوى نیز بر این نكته وقوف كامل داشته و چنین اظهار نظر كردهاند كه، «انقلاب ایران از این جهتبوقوع پیوست كه شاه در سطح اقتصادى - صنعتى به پیشرفت و نوسازیهائى دست زد، اما در جهت نوسازى در سطح سیاسى ناكام ماند» ،(1)و یا این سخن فیشر محقق آمریكایى كه مىگوید، «دلایل انقلاب و زمان وقوع آن به خاطر مسائل اقتصادى و سیاسى بود، اما شكل انقلاب و سرعت اجراى آن مدیون سنت اعتراض مذهبى مردم بود» .(2)
قبلا از قول خانم نیكى كدى مورخ آمریكایى، گفتیم كه به زعم ایشان، «عدم تقسیم درآمدها كه به نحو آشكار و گستردهاى غیر عادلانه بود احتمالا بیشتر به نارضایى رو به رشد مردم دامن مىزد تا عامل استاندارى كه در غرب گفته مىشود، یعنى صنعتى كردن سریع جامعه ایران توسط رژیم» ،(3)اما اكنون مىخواهیم بر این گفته ایشان بیفزایم كه از نظر ما، و بسیارى دیگر از تحلیلگران اوضاع ایران در زمان پهلوى، اگر استبداد مطلق سیاسى و از آن بدتر، روحیه اسلام ستیزى رضاخان و پسرش محمد رضا وجود نمىداشتشاید هرگز در ایران، انقلابى بوقوع نمىپیوست. چون در این زمینه سردمداران ایرانى انقلاب، و بویژه شخص امام خمینى (ره) رهبر كبیر انقلاب، به تفصیل سخن گفتهاند اجازه بفرمایید بسط مقال را صرفا از زبان محققین و اندیشمندان خارجى دنبال كنیم تا شائبه دفاع یكجانبه از ناحیهطرفداران انقلاب در ذهن كسى بوجود نیاید و از ناحیه طرفداران احتمالى رژیم گذشته نیز به تعصب و زیاده روى متهم نشویم. تقریبا همه نویسندگان خارجى انقلاب، بلا استثناء، وجود سركوب و اختناق شدید سیاسى در دوران شاه را به صراحت مورد تاكید قرار دادهاند.(4)
همچنین آنان به تفصیل از دو پدیده شوم شكنجه (5)و زیر پا گذاشتن مستمر حقوق بشر (6)سخن به میان آوردهاند. البته شخص شاه، تا آخرین روزهاى حیات خویش، وجود هرگونه شكنجه در دوران حكومتش را نفى مىكرد (7)، اما این ادعاى بى پایهاى است كه از ناحیه هیچ فرد عاقلى قابل پذیرش نیست، چرا كه علاوه بر صدها و هزاران نمونه شاهد عینى بر این قضیه كه خیلى از آنها هنوز هم در قید حیات مىباشند، از جمله راقم این سطور كه در سالهاى دهه 1350 شمسى در زندان كمیته شاهد این مطلب بودهام، گستردگى مطلب در حدى بود كه حتى حامیان خارجى و داخلى شاه و دربار پهلوى نیز حقیقتا قادر به كتمان آن نبودند.(8)
در مورد نیات و عملكرد دینى - مذهبى رژیم پهلوى، اعم از دوران حكومت پهلوى پدر و یا پسر، نیز وضع تقریبا بهمین منوال است. بدین معنا كه همه ناظران و پژوهشگران خارجى بر مقاصد ایشان در زمینه اسلام زدایى (9)و مخالفت جدى با نهادهاى دینى - مذهبى جامعه مهر تایید زدهاند (10)مطلى، كه از فرط آشكار بودن، تلویحا مورد تایید شخص شاه نیز قرار گرفته است.(11)
هر چند براى كسانى كه با تاریخ معاصر ایران در دوران پهلوى و بخصوص تاریخ انقلاب از پانزدهم خرداد 1342 به اینطرف تا حدودى آشنا هستند بیان علل و عوامل مذهبى انقلاب اسلامى ایران ممكن است تكرارى و ملالت آور بنماید، از آنجائیكه یقینا بخش عمدهاى از خوانندگان این مقالات را نسل جوان و معاصر میهن اسلامى تشكیل خواهند داد كه به اقتضاى سن و جوانى در كوران اقدامات ضد مذهبى پهلوىها - پدر و پسر - نبودهاند، و مسلما چیزى از واقعه مسجد گوهرشاد، كشف حجاب، حمله به صحن مقدس حضرت معصومه (س) در قم در زمان رضاخان، و یا واقعه 15 خرداد و حمله به مدرسه فیضیه قم در زمان محمد رضا و یا برگزارى جشن تولد زرتشت در دربار پهلوى در ظهر رمضان را در یاد و خاطره خویش ندارند، شاید تكرار مختصر بعضى از این حوادث - آن هم صرفا به استناد منابع خارجى كه ما را در مظان اتهام مبالغه و زیاده گویى قرار ندهد، خالى از پند و عبرت نباشد. چنانچه مىدانیم شاه عادت داشت علماى مذهبى را «مرتجع» و مبارزه اسلامى را «ارتجاع سیاه» بخواند و ادعا كند كه این «ارتجاع سیاه» با «ارتجاع سرخ» - كه منظورش همان كمونیستها بود - همدست و همداستان شده تا جلوى نوسازیهاى او را بگیرد.(12)
اتهامى كه از بس تكرار شده بود مورد توجه و بیان ناظران خارجى اوضاع آن روز ایران نیز قرار گرفته بود.(13)
از همین جهت هم آیت الله العظمى خمینى كه در آن زمان عملا رهبرى نهضت دینى مبارزه بر علیه شاه را در دست داشتبه مناسبتهاى مختلف مكررا مىفرمود:
«ما مخالف هیچگونه پیشرفت و یا نوسازى جامعه نیستیم، بلكه مخالف استبداد سیاسى، شكنجه و قتل و اعدامها مىباشیم» .(14)
و یا اینكه، «ما به دنبال آزادى، دموكراسى، و اجراى واقعى قانون اساسى هستیم و از این جهت است كه ما را مرتجعین سیاه مىخوانند» . (15)
و یا اینكه، «ما مخالف استعمار هستیم و نه مخالف تمدن» .(16)
اما این اتهام بى اساس نه تنها در داخل ایران چندان كسانى را گول نمىزد، بلكه خارجیان نیز با امام خمینى همداستان بودند و جملگى در آثار خویش اینگونه اقدامات ضد مذهبى شاه را نكوهش مىكردند. چنانچه میكائیل فیشر، محقق آمریكایى كه آثار متعددى را در زمینه انقلاب ایران به رشته تحریر در آورده، مىنویسد:
«مخالفت مذهبى مردم با حكومت صرفا تمسك متعصبانه آنها به یك سلسله اصول و عقاید قدیمى مردم به گذشتهها نبود - آن طورى كه شاه مىخواستبه همگان بقبولاند - و بلكه در این مخالفتحرفها و مطالب منطقى بسیارى خوابیده بود» .(17)
نویسندگان خارجى نیز به نوبه خود، رویدادهاى ضد مذهبى چون حمله رضا شاه به مسجد گوهر شاد و در نتیجه كشتار صدها نفر از مردم بى دفاع و بیگناه،(18)غیر قانونى اعلام كردن حجاب توسط حكومت رضاشاه و در نتیجه كشف حجاب در ایران پس از اینكه اینكار توسطآتا تورك در تركیه انجام شده بود، (19)و بسیارى مخالفتهاى دیگر با علماى دینى و سنتهاى مذهبى را مورد توجه قرار دادهاند،(20)بطوریكه اكثر ایشان معتقدند رضا شاه فردى به غایت ضد آخوند بود كه بى میلى خویش را از طایفه وحانیتبهیچوجه كتمان نمىكرد.(21)
در زمان حكومت پهلوى پسر نیز وضع بهیچوجه از گذشته بهتر نبود. او كه مثل پدر، بشدت مخالف اسلام و روحانیتبود (22)و در این راه افراد خارجى و یا اقلیتهاى مذهبى و بویژه بهائیان را بر هموطنان مسلمان خویش ترجیح مىداد،(23)در زمان كومتخویش فشار زیادى بر مدارس علوم دینى وارد ساخته (24)، بمنظور تضعیف سابقه دینى جامعه و جشنهاى مهمل و پر هزینه دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهى را علم كرده،(25)و از همه بدتر اینكه در كمال كژ فهمى و بى توجهى تقویم اسلامى ملى ایرانیان را كه بر مبدا هجرى شمسى قرار داشتبه مبداى موهومى - زمان سلطنت كوروش كبیر پادشاه هخامنشى بر ایران كه تاریخ دقیق آن بهیچوجه معلوم نیست - برگردانید. كارى كه بنا بر سخن آنتونى پارسونز، اقدام نامعقول و سبكسرانه دیگرى علیه معتقدات مذهبى مردم ایران زمین بود.(26)
و چنان ناپخته و نسنجیده بود كه تقریبا همه مردم را مجاب ساخت كه شاه در صدد ریشه كن كردن اسلام مىباشد.(27)
آبراهامیان مىنویسد:
«در دوران معاصر، كمتر رژیمى در سر تا سر عالم تا آن حد احمق بوده است كه تقویم مذهبى مردم خویش را به دور افكند» .(28)
پىنوشتها:
1. آبراهامیان، ایران: در فاصله دو انقلاب، ص 427.
Harvard Universituy Press, 1980, p . 190 2 .Fischer, MichaelM ., Iran : From ReligiousDispute to Revoluton,
3. كدى: ریشههاى انقلاب، متن انگلیسى، ص 177.
4. فیشر، كتاب سابق الذكر، ص 5، نیكى كدى، ریشهها. . . ، صص 94، 98، 143، آبراهامیان، ایران. . . ص 138، و غیره.
5. كدى، كتاب فوق الذكر، ص 94، آنتونى پارسونز، كتاب سابق الذكر، صص 31 به بعد.
6. نگاه كنید به گزارش سال 1975 سازمان عفو بین المللى، و یا پارسونز، كتاب سابق، ص 3.
7. Pahlavi, Mohammad Roz, Answer to Histoty, Stein and DayPublishers,1980.p.20.
8. مثلا نگاه كنید به كتاب پارسونز، ص 31 به بعد، كتاب پرویز راجى، خاطرات. . . ، 45، 58، و غیره.
9. به عنوان نمونه نگاه كنید به كتاب سابق الذكر كدى، ریشههاى. . . ، ص 94.
10. نگاه كنید به فیشر، كتاب سابق الذكر، ص 90، سولیوان، ماموریت در ایران، متن انگلیسى، ص 90، نیكى كدى، كتاب سابق، ص 1.
11. محمد رضا پهلوى، پاسخ به تاریخ، نسخه انگلیسى، صص 42، 50، 56، و غیره.
12. نگاه كنید: به پرویز راجى، خاطرات آخرین. . . ، ص 163، محمد رضا پهلوى، پاسخ به تاریخ، ص 103.
13. آنتونى پارسونز، غرور و سقوط، ص 25.
14. نگاه كنید به صحیفه نور، جلد 1، صص 68- 67.
15. همان، صص 72، 70.
16. همان، ص 76.
17. فیشر، از منازعه مذهبى. . . ، ص 9.
18. آبراهامیان، ایران: در فاصله دو انقلاب، ص 152.
19. كدى، ریشه. . . ص 108.
20. پارسونز، كتاب سابق الذكر: ص 54، آبراهامیان، كتاب سابق، صص 140 به بعد.
21. علاوه بر منابع قبلى نگاه كنید به كدى ریشه. . . ص 6، پاسخ به تاریخ، ص 55، طاهرى، روح خدا، ص 82، و آبراهامیان، ص 135.
22. هر چند كه بظاهر این مخالفتخود را كتمان مىكرد، چنانچه در كتاب پاسخ به تاریخ، ص 55، 57، 143 و غیره مدعى مىشود.
23. كدى، ریشه. . . ، ص 342.
24. فیشر، كتاب فوق الذكر، صص 9 به بعد.
25. كدى، ریشه. . . ، ص 241.
26. پارسونز، كتاب سابق الذكر، ص 64.
27. كدى، ریشه. . . ، ص 241.
28. آبراهامیان، ایران. . . ص 444.