تبیان، دستیار زندگی
خاندان شیخ صفی از خاندان‌های متنفذ صفوی بودند. پیروان آنها در آسیای صغیر متمركز بودند و در نواحی مختلف ایران نیز هوادارانی داشتند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ولایت فقیه در عصر صفویه

رابطه روحانیت و حكومت صفوی


خاندان شیخ صفی از خاندان‌های متنفذ صفوی بودند. پیروان آنها در آسیای صغیر متمركز بودند و در نواحی مختلف ایران نیز هوادارانی داشتند

ولایت فقیه در عصر صفویه

حكومت صفویان اولین حكومت شیعی اثنی‌عشری مستقل و در عرض با حكومتهای سنی‌گرای هم‌عصر خود چون عثمانی و شیبانیان در آسیای میانه به‌حساب می‌آید. این در دورانی بود كه فاصله‌ی مذهبی اهل سنت و تشیع بسیار گسترده شده بود. شیعیان در اقصی نقاط جهان تحت پیگرد حكومتهای مخالف قرار داشتند. این امر از یك منظر زمینه‌ی رشد و تقویت حكومت صفویان را بیش از پیش فراهم می‌نمود؛ چراكه باعث جذب و توجه شیعیان اعم از خواص و عوام به این حكومت می‌گردید. دعوت آگاهانه شاهان صفوی از علمای شیعه و بهره‌مندی حكومت از حضور آنان در عرصه‌های نرم‌افزاری حكومت نوپای خود از یك‌طرف و اشتیاق عده‌ای از علما از شكل‌گیری حكومتی شیعی و پیاده گردیدن احكام الهی در چارچوب حكومتی مذهبی از طرف دیگر سبب شد تا علمای جهان اسلام به‌تدریج و با احتیاط جذب صفویان گردیده، به‌زعم خودشان در آن به ادای وظیفه‌ی شرعی بپردازند.

حكومت صفوی و رابطه آن با روحانیت

خاندان شیخ صفی از خاندان‌های متنفذ صفوی بودند. پیروان آنها در آسیای صغیر متمركز بودند و در نواحی مختلف ایران نیز هوادارانی داشتند. جنبش این خاندان میراث‌دار شیعیان سربداری در قرن 8 و مرعشِان مازنداران در همان دوران است. مرامی كه در عین تصوف، گرایشات شیعی دارد و به سیاست روی‌ آورد. این حركت شیخی- شیخ صفی در همان قرن 8 پایه‌گذاری كرد و در پیشرفت آن در سال‌های اول مدیون مقبولیت تصوف در جامعه آن روزگار بود. در مورد اینكه شیخ صفی سنی یا شیعی بوده، اظهارنظرهای متفاوتی وجود داردو به هر حال مذهب وی هر چه بوده، در اعتقاد او به اسلام شكی نیست. كار سیاسی آنها به دست شیخ حیدر آغاز شد. فرزند او شاه اسماعِل، با توجه به داشتن هواداران زیادی كه در عثمانی داشت و مذهب تشیع را پذیرفته بودند، شروع به كار كرد.

درزمان اسماعیل اول، به جنبه سیاسی شیوخ صفوی به جنبه معنوی و عقیدتی صوفیانه آنان غلبه كرد و از آن پس در طول عصر صفوی، این دو جنبه سیاسی گاه به موازات یكدیگر، و زمانی با تفویق یكی بر دیگری، سیاست دولت صفوی، تعیین می‌شد.

درزمان اسماعیل اول، به جنبه سیاسی شیوخ صفوی به جنبه معنوی و عقیدتی صوفیانه آنان غلبه كرد و از آن پس در طول عصر صفوی، این دو جنبه سیاسی گاه به موازات یكدیگر، و زمانی با تفویق یكی بر دیگری، سیاست دولت صفوی، تعیین می‌شد.شاه اسماعیل به برخورداری از عقاید خاص صوفیان و مقام تقدیس خود، حركت تاریخی خود را شروع كرد و پس از ورود به تبریز و تاج‌گذاری توانست شیعه امامی را مذهب رسمی كند. بدیین ترتیب مظاهر تشیع مثل روی‌ آوردن جملاتی در اذان و  ضرب سكه و حك كرد الفاظ شیعی روی آن را پایه‌گذاری كرد.

شاه اسماعیل به برخورداری از عقاید خاص صوفیان و مقام تقدیس خود، حركت تاریخی خود را شروع كرد و پس از ورود به تبریز و تاج‌گذاری توانست شیعه امامی را مذهب رسمی كند. بدیین ترتیب مظاهر تشیع مثل روی‌ آوردن جملاتی در اذان و  ضرب سكه و حك كرد الفاظ شیعی روی آن را پایه‌گذاری كرد. او همچنین تعدادی از عالمان و منشیان و دلبرانی را كه بر مذاهب دیگر بودند را وادار به پذیرفتن تشییع كرد. در نتیجه در آغاز سلطنت اسماعیل اول، مذهب تاریخ سیاست بودو سعی می‌شد كه در برخی از تشكیلات دولتی و مقامات و مناسب، از روحامیون استفاده شود. بدین شكل تلفیق یا مشاركتی از هر دو نمودار شد كه حاصل آن مشاغلی مانند صدر است. شاید به برخورداری حكام صفوی از نیابت امام غایب و سایه خدا بر روی زمین بودن، می‌بایستی در آغاز، سیاست را تابع مذهب كند، اما تا عهد شاه عباس اول، گاه سیاست و گاه مذهب تابع یكدیگر می‌شدند.

سیاست مذهبی شاه طهماسب نیز مانند گذشته مبتنی بر احترام خاص به سادات و علمانی دین بود. در دوره او مقامات بالا مانند نفابت از ساات برگزیده می‌شد و علمای دین مورد توجه قرار گرفته از عنابت دربار برخوردار بودند و همچنین منصی صدر كه بالاترین مقام دربار بود به علما واگذار شد. اما بعدها روش دیگری را در برابر علما پیش گرفت: علماء مخالف را از كشور بیرون راند و تعدادی از علماء مذهبی را از دیگر كشور‌ها به ایران فراخواند.

ولایت فقیه در عصر صفویه

ولایت فقیه در عصر صفویه

در حقوق اساسی دوره صفویه نیز رگه هایی از نظریه «ولایت فقیه» در اندیشه و عمل فقها و برخی سلاطین صفویه دیده می شود، گرچه با این وسعت كه هم اكنون مطرح است، نبوده است. تاریخ نویسان مكرر به این مسئله در لابه لای تاریخ دوره صفویه اشاره نموده اند.

دوران صفویه از دوران‏هاى نادر در تاریخ ایران است كه نزدیك شدن عالمان نام‏دارى همچون محقّق كركى، علّامه مجلسى، شیخ بهایى و دیگران به حاكمان صفوى تأثیر چشم‏گیرى بر آنان داشت و قدم‏هاى ارزنده‏اى در پیشرفت كشور از خود برجاى گذاردند.

محقّق از سال 916 ه. ق به دربار شاه اسماعیل صفوى راه پیدا كرد و نظر خود را بر اركان دربار حاكم ساخت و این نفوذ تا اواخر عمر شاه اسماعیل ادامه یافت. پس از انتقال حكومت به شاه تهماسب، فرزند اسماعیل، باز هم احساس تكلیف نمود كه به شاه نزدیك شود. او شاه تهماسب را آن‏چنان مجذوب استدلال‏هاى خود درباره «ولایت فقیه» و ادلّه آن نمود كه باعث شد وى به نوشتن بیانیه‏اى حكومتى وادار گردد و در آن انتقال قدرت به محقّق را عملى سازد.

تهماسب صفوى در بیانیه معروف خود مى‏نویسد: «چون حضرت صادق علیه‏السلام فرمودند: "توجه كنید چه كسى از شما سخن ما را بیان مى‏كند و دقت و مواظبت در مسائل حلال و حرام ما مى‏دارد و نسبت به احكام ما شناخت دارد، پس به حكم و فرمان او راضى شوید كه به حقیقت من او را حاكم بر شما قرار دادم، بنابراین، اگر در موردى فرمان داد و شخص قبول نكرد، بداند كه نسبت به حكم خداوند مخالفت ورزیده و از فرمان ما، سربرتافته و كسى كه فرمان را زمین بگذارد، مخالفت امر حق كرده و این خود در حدّ شرك است"، چنین آشكار مى‏شود كه سرپیچى از حكم مجتهدان، كه نگهبانان شریعت سید پیامبران هستند، با شرك در یك درجه است. بر این اساس، هركس از فرمان خاتم مجتهدان و وارث علوم پیامبراكرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و نایب امامان معصوم علیهم‏السلام (على‏بن عبدالعالى كركى)، كه نامش على است و همچنان سربلند و عالى مقام باد، اطاعت نكند و تسلیم محض اوامر او نباشد، در این درگاه مورد لعن و نفرین بوده، جایى ندارد و با تدبیر اساسى و تأدیب‏هاى بجا مۆاخذه خواهد شد.»

شاه به محقّق مى‏گفت: «شما به حكومت و تدبیر امور مملكت سزاوارتر از من مى‏باشید؛ زیرا شما نایب امام زمان (عج) هستید و من یكى از حكّام شما هستم و به امر و نهى شما عمل مى‏كنم.»

شاه به محقّق مى‏گفت: «شما به حكومت و تدبیر امور مملكت سزاوارتر از من مى‏باشید؛ زیرا شما نایب امام زمان (عج) هستید و من یكى از حكّام شما هستم و به امر و نهى شما عمل مى‏كنم.»

وى سپس ریاست عالیه مملكتى را به محقّق ثانى (شیخ كركى) تقدیم نمود و در نامه خود نوشت: «هركس، از دست‏اندركاران امور شرعیه در ممالك تحت اختیار و لشكر پیروز این حكومت را عزل نماید، بركنار خواهد بود و هر كه را مسۆول منطقه‏اى نماید، مسۆول خواهد بود و مورد تأیید است و در عزل و نصب ایشان احتیاج به سند دیگرى نخواهد بود. و هر كس را ایشان عزل نماید، تا هنگامى كه از جانب آن عالى منقبت نصب نشود، بر كار نخواهیم گمارد.»

شیخ بهائى: او اعجوبه فقه، حكمت، ریاضى و عرفان بود و سمتِ شیخ‏الاسلامى «شاه عباس» را پذیرفت تا مردم را طبق نگرش ائمه معصوم علیهم‏السلام تربیت كند و فقه جعفرى را اجرا نماید.

بنابراین، باید بدین حقیقت توجه داشت كه از دوران صفویه، بار دیگر شیعه در عرصه سیاسى درخشید. البته این بار شیعه تصوّف قدرت را به دست گرفت، نه شیعه امامیه خالص، ولى علماى شیعه امامیه این فرصت را غنیمت دانسته، قدم در عرصه ایثار نهادند، به دربار نزدیك شدند و به تدریج، از این راه، شیعه امامیه را مطرح ساخته، از نفوذ دروایش و صوفیان كاستند.

فرآوری: طاهره رشیدی
بخش تاریخ ایران و جهان تبیان


منابع : 1- لكهارت، لارنس، انقراض سلسله صفوی / 2- سامانه نشریات / 3- شریعتی ، دكتر علی -تشیع علوی و تشیع صفوی_ مجموعه آثار