نسیم و باد و توفان
دونگاه به فیلم "باد ما را خواهد برد" اثر عباس کیارستمی
انجمن بین المللی منتقدین فیلم:
عباس کیارستمی، کارگردان مطرح سینمای ایران، بیش از روایت شعرگونه سینما به بیان ساده و صریح معتقد است. با توجه به نگاه و گفته های وی در چند سال اخیر می توان دریافت که سینمای روایی را مرده میداند.
البته باید گفت که نگاه کیارستمی جدید نیست. درست 40 سال پیش "آلن رنه" و "میکل آنجلو آنتونیونی" همچنین چیزی را به طور تلویحی متذکر شدند. خیلی خوب است که یک کارگردان در فیلمهایش بخواهد زبان سینما را تغییر دهد. امثال کیارستمی نیاز به پخش آثارشان جهت توجیه اعتقاداتشان ندارند. تعالی فکر اینگونه کارگردان ها در خودشان است و پول برایشان در درجه کم اهمیت قرار دارد. این یک حقیقت در مورد اوست که باید گفت.
بعضیها معتقدند که "باد ما را خواهد برد" فیلمی پیچیده است. حقیقت اینست که اینچنین نیست. اثر کیارستمی برای آن دسته از مخاطبین سنگین است که تلاش به رمزگشایی آنچه که میخواهد بگوید میکنند.
نمیشود منکر این شد که این فیلم دارای ابهامات خاص خود نیست. گویی وقایع مورد رخداد در فیلم برای هیچ است. مردی دو هفته در انتظار مرگ یک پیرزن مینشیند. به همین دلیل برخی منتقدین اسم آن را میگذارند: "نمونهای از سینما هیچ".
"بهزاد دورانی" که مهندس صدا زده میشود با گروه سه نفره خود به روستایی دور افتاده در کردستان سفر میکنند. آنها در انتظار مرگ پیرزن مینشینند تا یک مراسم عزاداری باستانی را شاهد باشند. برای مدت دو هفته هیچ اتفاقی رخ نمیدهد و دورانی هم طی این مدت با آرامش عجیبی همراه با یک پسر بچه اطراف روستا را کاوش میکند.
فیلم دارای کمدی بسیار زیرکانهای است. عمل خندهآوری که تکرار می شود، اینست که هر زمان که تلفن همراه مهندس زنگ میخورد، او بر فراز تپهای میرود تا بتواند سیگنال بیشتری داشته باشد. برای این کار سوار بر "لند روور" خود شده و تا بالاترین نقطه ی تپه که به نظر میرسد یک قبرستان باشد، تخت گاز میرود. در ضمن با مردی مواجهه دارد که به دلیلی نامعلوم در حال ایجاد یک گودال بزرگ در یک محل است.
کیارستمی به ما زندگی روزمره مردم آن روستا را نشان میدهد اما با کمی توجه می توان فهمید که آدمها در قاب دوربین فیلم او جایی ندارند ... در حاشیه هستند ... و مناظر و طبیعت در فیلم حکمفرمایی میکنند. او به طور غیر مستقیم ارتباط مستقیم انسان با طبیعت را به رخ میکشد.
به نظر میرسد که فیلم با چند استعاره روبروست و بر روی دو عنصر عرفی تاکید دارد. اولی مراسم تشییع جنازه پیرزن که ما هیچگاه آن را نمیبینیم و دومی سفر روزانه به قبرستانی که وی برای بالا رفتن سیگنال تلفن همراهش آنجا میرود. آیا او میخواهد پیامی در مورد تلفن های همراه به ما بدهد؟
اما جوانب عارضی و صوری فیلم نیز جالب است. کیارستمی در کنار مناظر بکر و معابر پر پیچ و خم روستا از عناصر کمدی بصری مدد میگیرد. برخی از آنها آنقدر مورد استفاده قرار می گیرند که جنبه طنز خود را از دست میدهند. او همچنین با وارد کردن برخی از شخصیتها که فقط صدای آنها شنیده میشود، سعی در خلق فضای "پشت پردهای" یا "پشت صحنهای" دارد. این عمل، موجب می شود که بیننده درست همانند زمان خواندن کتاب داستان، مجبور به تصور و خلق شخصیت شود.
مشکل اصلی "باد ما را خواهد برد" اینست که تا پایان داستان نه ما را گرفتار خود میکند نه راضی میسازد. غالب آثار کیارستمی دارای ریتمی کند میباشند. اما حداقل دارای تنشها و کششهایی هستند که سرانجامشان منجر به نتیجهای راضیکننده میشود. "کیارستمی" در اینجا با نوعی دوگانگی روبر میشود. گویی اینکه نمیداند مقصد کجاست و در عین حال میخواهد از زندگی فیلم بسازد؛ آنهم سرشاراز نظریات فلسفی و استعارات بصری.
نیویورک تایمز:
"عباس کیارستمی" یکبار در جایی گفت: "توجه به طبیعت از تخته نرد بازی کردن و هیچ کاری نکردن بهتر است". او مرگ را چیزی میداند که درست در زمان "بستن دیدگان به زیبایی جهان خلقت" رخ میدهد.
با این تعریف، در حال حاضر هیچ کارگردانی زندهتر از کیارستمی وجود ندارد. چشمان او – و بالطبع ما مخاطبینش- همیشه باز است. او ما را با خود به سرزمین دورافتاده "باد ما را خواهد برد" میبرد. روستایی بسیار زیبا در گوشهای از غرب ایران. جاییکه درختان تنها، دامنههای کوه، علفزارها، و مسیرهای پر پیچ و خم را به رخ مخاطب میکشد. بیننده در این مناظر بکر، سخاوت و عمق حیات را میبیند. کارگردان، طبیعت و عناصر طبیعی را به درون منازل و زندگی روزمره مردم ارجحیت میدهد. چرا؟ چون طبیعت جزء لاینفک وجود کیارستمی است. وی با در هم آمیختن عناصر زیباییشناختی، رنگ بر بوم آثار خود زده و معجونی از قصههای عامیانه و داستانهای چخوف به مخاطبش میچشاند.
کیارستمی همیشه از "زندگی در اکنون" میگوید. جایی بیننده به مکاشفه میرسد که احساس میکند با همه سادگی فیلم، اسیر روایت صریح آن شده است. بار حضور فیزیکی فیلم آنچنان قدرتمند است که بیننده دو ساعت طول فیلم را به واقع دو هفته احساس میکند (ضمن اشاره به اینکه در این فیلم اتفاقات در دو هفته رخ میدهد).
تیمی از مهندسین ساکن تهران که البته فقط یکی از آنها در طول فیلم نشان داده میشود، برای تماشای یک مراسم تشییع باستانی به روستایی به نام "سیاه دره" در کردستان سفر میکنند و به انتظار مرگ یک پیرزن مینشینند. "بهزاد دورانی" مدیر گروه طی تعامل با چند تن از افراد روستا بار اکشن داستان را به دوش میکشد. او رازی نهفته در درون خود دارد که دیگر افراد گروه را خبر از آن نیست. تلفن همراه وی مزاحم اصلی تعاملاتش در طی داستان است. به محضی که تلفن همراهش زنگ میخورد، سوار بر خودروی خود شده و به تپهای مرتفع میرود تا سیگنال داشته باشد. مکالمه ناصبورانهای دارد. گویی تلاش دارد تا مدیران بالا دستی را برای تمدید روزانه مدت اقامتشان مجاب کند. نحوه مکالمهها هم بسیار مبادی آداب و رسوم پیش میرود.
اگر شما تحسین کننده "باد ما را خواهد برد" باشید، همان کاری را خواهید کرد که همیشه میکنید. یعنی تحسین کیارستمی. اما اگر هنوز با فیلم مردی که بسیاری اعتقاد دارند یکی از "غولهای" فعلی فیلمسازی در دنیاست مواجه نشدهاید، این فیلم مورد خوبی برای شروع آشنایی با وی و سبکش است. این فیلم، بانمکترین و ملموسترین فیلم کیارستمی است؛ و شاید هم گیراترین آنها از لحاظ بصری.
به هر حال، این کیارستمی است با این خصوصیات غریب. او در فیلمهایش در جستجوی حس و کنشپذیری است. حیف است اگر اثرش را در سینما تئاتر به نمایش بگذاریم. درست همانند نقاشی که اثرش را تبدیل به کارت پستال کنیم. طبیعت بکر و حسگرایانه آثارش را باید عارفانه حس کرد. آثار او عمدتا اثر شعرگونه دارد. به بیان واضحتر باید بگویم که پس از تماشای فیلم او، مخاطب بیشتر از اینکه حس کند یک فیلم بر او اثر گذاشته، حس خاص پس از خواندن یک شعر یا گوش دادن به یک قطعه موسیقی را دارد. اما چه تدبیر که برای تماشای آثارش چارهای به غیر از مراجعه به پرده نقرهای نداریم. پس حداقل فیلم او را در یک سالن آرام و بزرگ ببینیم.
ترجمه: محمد رضا صامتی
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منابع:
سایت nytimes
سایت efilmcritic