تبیان، دستیار زندگی
تکیه بر باد هم طرفداران زیادی دارد و هم منتقدینی که تعدادشان کم نیست . منتقدین تکیه بر باد ، تنها به جهت موضوع فیلم و نگاه جامعه شناختی این مجموعه را ضعیف نمی دانند ، بلکه در نوع روایت داستان ، فرم نمایشی انتخاب شده در تمام قسمت ها با اشکالاتی همراه است .
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تکیه بربادی از مسیر کجا


تکیه بر باد هم طرفداران زیادی دارد و هم منتقدینی که تعدادشان کم نیست . منتقدین تکیه بر باد ، تنها به جهت موضوع فیلم و نگاه جامعه شناختی این مجموعه را ضعیف نمی دانند ، بلکه در نوع روایت داستان ، فرم نمایشی انتخاب شده در تمام قسمت ها با اشکالاتی همراه است . شخصیت پردازی ها و انتخاب بازیگر از این دسته است.

تکیه برباد

در نقد فرم، نقد مدرنی که قائلیت در نظر گرفتن محتوا در فرم را معتبر نمی داند، تصویر و داستان در شأنی موازی  قرار می گیرند. در برخی از مکاتب افراطی تر حتی تصویر و نشانه شناسی های آن در عرض داستان هم نیست و الزام پیام هر مدیوم در اولویت ابتدایی لحاظ می شود. حتی نمونه هایی از ادبیات کلاسیک را سراغ داریم، که نوعی قرابت مدرن در روایت داستان دارند. مثلا هزار و یکشب با آن گره های غیر منطقی و نقاط عطف و گره گشایی های غیر منطقی تر در همین دسته بندی است.

آن چه در نمونه ای مثل هزار و یکشب یا هر قصه ای که در گونه ی قصه های پریان قرار می گیرد نیز این مصداق مدرن وجود دارد که آن چه مهم است داستان است . با ید از هر وسیله ای که بشود مخاطب را در پی داستان کشاند ، استفاده کرد . مهم تعلیق و کشش برای ادامه ی داستان است ، حتی اگر منطقی نباشد.

در مورد تکیه برباد هم همین طور است. برای جذب تماشاچی روال غیرمنطقی تصمیمات بر نوع شخصیت پردازی چربش دارد.  با این که  نویسند و کارگردان قصد داشته اند داستانی در بستری از اخلاق تعریف کنند ، اما انگار لباس مندرسی برتن آن پوشانده شده که به ترفند نه چندان هوشمندانه و به زور تعبیری از ارزش و هنجار مآب از آن مستفاد می شود.

اتفاق های ابتدایی درتکیه بر باد ، نشانه های ضد اخلاقی ضد قهرمان ها را تصویر و تعریف می کند . تعریفی که با نوع ذکاوت آن ها هماهنگی ندارد و نقش های مثبت در موضعی انفعالی قرار می گیرند و لابد در نتیجه گیری  و پایان داستان باید منتظر  تفکری اخلاقی باشیم تا به یک باره در تغییری معجزه گونه به داد داستان برسد. ولی در شخصیت شناسی یا اتفاقات فرعی، مثل قصه های پریان همه چیز بی خود و بی جهت رخ می دهد. تصورهای کودکانه در توجیه اعمال هر کس با نوعی عقب نشینی از طرف دیگران مواجه می شود.

شاید انتخاب بازیگران یکی از اصلی ترین ضعف های این مجموعه باشد.

این به ذهنیت قبلی مخاطب باز نمی گردد ، که از هر هنرپیشه چه در ذهن ساخته است. حتی توانایی فخیم زاده و هم البته قرار گرفتن او در اکثر نقش های منفی قبلی اش توجیهی در انتخاب بازیگر آن نیست. پذیرش این نکته که شخصیت زن میان قهرمان و ضد قهرمان و قربانی داستان دست و پا بزند و تنها به اشتیاق رسیدن به زندگی مرفه جذب این رابطه بشود،  سخت است.

محسنیان (با بازی مهدی فخیم زاده) فقط پول دار است. جایگاه علمی ویژه ای ندارد و از جهت رعایت اصول معاشرت، حتی در جاهایی که باید دختر را به خود جلب کند، نشانه های موقری دیده نمی شود. از همان ابتدا توجهات و محبت های اغراق گونه ی بی نهایت پررنگ دارد، که قاعدتا شخصیتی که تحصیلکرده نباشد و در خانواده ای فرهنگی هم بزرگ نشده باشد، باید دروغ بودن آن را بفهمد

چون طبیعت آدمی در چنین تصمیماتی که از قضا ، اتفاق هم می افتند به روال ابلهانه ادامه نمی یابد. با آغاز چنین  زندگی عجولانه ای ، طبیعی است ، جوانی که فقط به جهت تمایلش برای ثروت ،ازدواج می کند، با گذشت زمان و تغییر شرایط محیطی، دچارتردید یا سرخوردگی بشود، خصوصا این که بی توجهی های طرف دیگر زندگی ، بهانه ی خوبی خواهد بود.

اما این طور شاهدیم که دختر با شروع زندگی باز هم از همزیستی با همسرش رضایت دارد و با وجود بی توجهی ها باز در پی جلب نظر همسرش است. در ما به ازاء بیرونی شاید چنین چیزی واقع باشد اما در بیان دراماتیک لازمه های حفظ شدن این رابطه باید از قبل چینش  شود و در کاراکتر فخیم زاده و نقشی که اجرا می کند، مۆلفه های این جذب،  جزدر ثروت دیده نمی شود.

تکیه برباد

محسنیان (با بازی مهدی فخیم زاده) فقط پول دار است.  جایگاه علمی ویژه ای ندارد و  از جهت رعایت اصول معاشرت،  حتی در جاهایی که باید دختر را به خود جلب کند، نشانه های موقری دیده نمی شود. از همان ابتدا توجهات و محبت های اغراق گونه ی بی نهایت پررنگ دارد، که قاعدتا شخصیتی که تحصیلکرده نباشد و در خانواده ای فرهنگی هم بزرگ نشده باشد،  باید دروغ بودن آن را بفهمد ، چه رسد به دختری که جز ثروت زیاد تقریبا همه چیز دارد و در س خوانده است و در خانواده ای فرهنگی تربیت شده است .

و طبیعی است در جذب شدن دختر آنچه توجیه روان شناختی این رابطه است، بلاهت است. شاید هم به جهت پدر و مادر اصلی دختر که شرایط اخلاقی چندان خوبی نداشته اند باشد که با این حساب سازندگان برای نشانه های ژنتیکی ادله ی موثر تر از تربیت را قائلند. دست کم در وجود ضد قهرمان برای همزاد پنداری خفیف با دختر داستان باید وجوه دیگری از جذابیت لحاظ می شد. سطح  فرهنگی و علمی محسنیان قابل توجه نیست که باعث جلب یا اغفال این دختر شود و حتی

موقعیتی از فداکاری اجباری یا بحرانی که شخصیت دختر را در فرار از بحران به سمت پناهگاهی ولو کاذب بکشاند وجود ندارد.

تکیه برباد

شاید تکیه برباد، در جذب مخاطبین  و حتی مخالفان آن  در دنبال کردن داستان موفق باشد،

اما این جذب و همراهی نوعی برانگیخته شدن کنجکاوی در مخاطب است.

با پایان یافتن تکیه برباد ، اگر تماشاچی ها آن را فراموش کنند ،باز هم ،  نوعی عادت به بلاهت در میان جوان ها به دیگر ضمائم درک دوران جوانی اضافه می شود، این که جوان علاوه بربسیاری از ویژگی ها که طبیعتا فطری است ، بلاهتی در هیجانات رسیدن به خواسته ها را باطنی بپذیرد و لابد دیگران هم باید به آن احترام بگذارند.

مجموعه هایی مثل تکیه برباد با این توجیه اجتماعی و رسانه ای ساخته می شوند که در بروز اتفاقات مشابه، کاربردی پیش گیرنده داشته باشند، اما یکی از ویژگی های رسانه و هنر در ته نشین شدن صفاتی است که پیش از این تا این حد برای مردم پررنگ نبوده است.

 کلیپ تیتراژ سریال تکیه بر باد

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان