تبیان، دستیار زندگی
بر خود آورده اند که چون کار بقراط حکیم در حکمت بالا گرفت وحکمت خود در بسیط عالم بسط کرد، عزلت اختیارکرد، و درغاری تنها بنشست، و روزگار می گذرانید تا پادشاه وقت را علتی(1) پدید آمد و طبیبان از معالجت آن فرو ماندند. پس رسولی ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پادشاهی بر خود



آورده اند که چون کار بقراط حکیم در حکمت بالا گرفت وحکمت خود در بسیط عالم بسط کرد، عزلت اختیارکرد، و درغاری تنها بنشست، و روزگار می گذرانید تا پادشاه وقت را علتی(1) پدید آمد و طبیبان از معالجت آن فرو ماندند. پس رسولی به بقراط فرستاد و او را بخواند. بقراط امتناع نمود و نیامد. وزیر او برفت تا مگر به قول او بیاید. چون برفت او را دید درغاری مقام کرده و لباس خود از گیاه ساخته. وزیر او را استدعا کرد. بقراط گفت:" من از سر مخالطت مردمان برخاسته ام و عزلت اختیارکرده ام و من بعد گرد پادشاهان نخواهم گشت." هر چند جهد نمود، بقراط به وی التفات نکرد. وزیر برنجید و گفت: " اگر توخدمت ملک توانستی کرد، تو را گیاه نبایستی خورد.(2) بقراط بخندید و گفت:" اگر تو گیاه توانستی خورد، خدمت سلطان نبایستی کرد."

و این کلمه جان حکمت و جان موعظه است؛ که هر که برخود پادشاه تواند بود، او را بندگی کردن پادشاهان عارآید.


پی نوشت :

1- یعنی بیماری

2- در چند سطر پیش آمده :" لباس خود از گیاه ساخته " و در اینجا " خوردن گیاه " مطرح شده است، ظاهراً مغایرت دارد.