پایان تردید
چقدر شادمان بودم از اینكه حج را با امام رضا(ع) می گذاردم، اما همچنان دو دلی وجودم را فراگرفته بود. در این زمان امام بلند شدند و از كنارم عبور كردند، نگاهی به سر تا پای من كرده فرمودند: به خدا سوگند آن كسی كه باید از او پیروی كنی منم.
طواف كه كردند، آرام گوشه ای نشستند.خیلی از شهادت امام كاظم(ع) نگذشته بود. یك عده شیعه ی واقفیه شده و عده ای دیگر به امامت علی بن موسی(ع) معتقد بودند.
شكی همه ی وجودم را فراگرفته بود. نكند مانند زمان امام سجاد(ع) كه عده ای زیدیه و عده ای امامت امام باقر(ع) را پذیرفتند، راه را به خطا رفته باشم.
چقدر شادمان بودم از اینكه حج را با امام رضا(ع) می گذاردم، اما همچنان دو دلی وجودم را فراگرفته بود. در این زمان امام بلند شدند و از كنارم عبور كردند، نگاهی به سر تا پای من كرده فرمودند:
خجالت زده سرم را پایین انداختم. حج امسال جوابم را داده بود ، بی آن كه به زبان آورده باشم. حضرت پاسخ شك مرا دادند.
منبع: عیون اخبارالرضا ج 2 ص 217
بخش حریم رضوی