تبیان، دستیار زندگی
می دانیم که شروع روز دانش آموزان با یک برنامه صبحگاهی مناسب علاوه بر پرورش روح معنوی دانش آموزان، در بالا بردن سطح آموزشی آن ها از لحاظ یادگیری تاثیرگذار است...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : خسرو داودی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ذکر و غَفلت

نیروی دعا

می دانیم که شروع روز دانش آموزان با یک برنامه صبحگاهی مناسب علاوه بر پرورش روح معنوی دانش آموزان، در بالا بردن سطح آموزشی آن ها از لحاظ یادگیری تاثیرگذار است.

به عنوان مثال اگر معلم پرورشی مدرسه بتواند هر هفته یک کلاس را برای برگزاری برنامه های صبحگاه مدرسه انتخاب و هدایت نماید:

  اول: تمام دانش آموزان طبق استعداد خود در امور و انجام برنامه ها مشارکت می نمایند.

دوم: مطابق با ایام اله برای پیدا کردن مطالب مناسب روز و اجرای برنامه به دنبال مطالبی از قبیل شعر، مقاله، طنز و غیره هستند.
سوم: مراسم آغازین مدرسه از یک نواخت بودن و احیاناً خسته کننده بودن به پویایی و سرشار بودن تبدیل می شود.

یکی از کارهایی که در اکثر مدارس کشور عزیزمان انجام می شود، تلاوت آیاتی از قرآن مجید است، ‌در این زمینه چنان چه دانش آموزان بتوانند علاوه بر شنیدن آیات، با مفاهیم متعالی این معجزه الهی آشنا شوند، بی شک به هدف والای نزول وحی رهنمون گشته ایم.

در این راستا، مرکز یادگیری جهت غنی سازی برنامه های صبحگاه مدارس، به بررسی و تفسیر برخی از آیات قرآن پرداخته است. در این قسمت سعی شده، تفسیر به زبان ساده و قابل درک برای دانش آموزان ارائه گردد.

در این مقاله آیات صفحه 174، مورد بررسی قرار می گیرد...

نُه آیة 179 تا 187 سورة اعراف از صفحة  174، توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود.

شما می توانید برای شنیدن فایل صوتی آیات این صفحه کلیک نمایید.

جهت دریافت  فایل صوتی آیات فوق، کلیک کنید.

ذکر و غَفلت

از نُه آیة 179 تا 187 سورة اعراف از صفحة 174،آیة نخست، به بیان نشانه‌های دوزخیان می‌پردازد.

جهنم

آیة 179می‌فرماید: «حقیقت ‌آن ‌که بسیاری از جنّ و انس را برای دوزخ ‌آفریدیم» که با سوء اختیار خود، در وادی عصیان وگناه افتاده و در پایان راه، از جهنّم در می‌آورند.

«آنان، دل‌هایی دارندکه با آن نمی‌فهند و چشم‌هایی دارندکه با آن نمی‌بینند وگوش‌هایی دارندکه با آن نمی‌شنوند. آنان به‌سان چهارپایانند و بلکه‌گمراه‌تر!» چه‌آن‌ که ‌آن ها با در دست داشتن همه‌گونه امکانات هدایت، در ضلالتند. «اینان، همان‌گروه بی‌خبران و غَفلت‌زدگانند».

از نظر اکثر مردم، مسألة غفلت از خدا که از نظر اهل ایمان و معرفت، خطرناک‌ترین‌ بیماری مهلک قلب است، اصلاً معنا و مفهوم درستی ندارد.

در حالی‌که همان‌گونه‌که مشاهده می‌کنیم، از نظر قرآن‌کریم، اهل جهنّم همان‌مبتلایان به بیماری غفلت از خدا می‌باشندکه:

ذکر و غَفلتلَهُم قُلوبٌ لایَفقَهونَ بِها وَ لَهُم أعیُنٌ لایُبصِرونَ بِها وَ لَهُم‌آذانٌ لایَسمَعونَ بِها، اُولئِکَ کَالأنعام، بَل هُم أضَلّ، اُولئِکَ هُمُ الغافِلون؛

اینان، همان‌غفلت‌زدگانندکه بر اثر بی‌خبر افتادن از خدا، نه قلبی فهمنده و درک کننده دارند و نه چشمی بینا و نه‌گوشی شنوا، همانند چهارپایان و بلکه ازآنها نیزگمراه‌ترند!

آری؛ ادامة راه بی‌اعتنایی به فرمان خدا و تسلیم‌گشتن در مقابل هواهای نفسانی، سبب می‌شودکه قلب‌آدمی، قلبی نافهم و نابینا و ناشنوا گردد؛ نه از حقایق عالم بالا چیزی بفهمد و نه جمال‌هایی ازآن‌عالم مشاهده نماید و نه نغمه‌هایی از آن‌عالم به‌گوشش برسد؛

ذکر و غَفلتإنَّ شَرَّالدَّوابِّ عِندَ الله اَلصُّمُّ البُکم اَلَّذینَ لایَعقِلون؛

به‌یقین بدترین‌جنبندگان در نزد خدا، کران و گنگانی هستند که عقل خود را به‌کار نمی‌گیرند تا آن ‌چه را که برای به‌دست‌آوردن ‌آن به این‌دنیا آمده‌اند، به‌دست‌آورند و با قلبی فهمنده و بینا و شنوا، از دنیا بروند و به سعادت جاودانة اخروی نائل‌گردند. درست، همانند چهارپایان:

ذکر و غَفلتیَتَمَتَّعون وَ یَأکُلون‌کَما تَأکُلُ الأنعام؛

بهره از لذایذ حیوانی می‌برند و می‌خورند،آن ‌گونه ‌که چهارپایان می‌خورند. ای خدا،آیا می‌شد این‌تهدید و توبیخ‌های قرآن حکیم، تکانی به ما می‌داد و ما را از خواب غفلت بیدار می‌کرد تا اندکی به‌فکر خود بیفتیم و باقی‌ماندة این‌عمر زودگذر را به‌بطالت نگذرانیم و با جدّ تمام، به تحصیل سرمایة حیات ابدی خودکه معرفت و مَحَبّت خدا و اولیای خداست، بپردازیم و در پیمودن این‌راه، از خدا و اولیایش مدد بگیریم؟!

این‌جمله را در دعای‌کمیل‌که‌گنجینه‌ای از معارف الهی است، می‌خوانیم:

یارَبِّ یا رَبّ أسألُکَ بِحَقِّکَ وَ قُدسِک وَ أعظَمِ صِفاتِکَ وَ أسمائِک، أن تَجعَلَ أوقاتی مِنَ اللَّیلِ وَ النَّهار، بِذِکرِکَ مَعمورَه، وَ بِخِدمَتِکَ مَوصولَه، وَ أعمالی عِندَکَ مَقبولَه حَتّی تَکونَ أعمالی وَ أورادی‌کُلُّها وِرداً واحِدا وَ حالی فی خِدمَتِکَ سَرمَدا؛

ای خدا، ای خدای من، از تو به حقّ و قدسِ خودت و به بزرگترین‌صفات و اسمائت می‌خواهم‌ که اوقات شبانه‌روزم را به ذکر و یاد خودت ‌آبادگردانی ‌آن ‌گونه که تمام اعمال و اورادم، وردی واحد و برنامه‌ای ثابت و مستقرگردد که عبارت از اخلاص در عبودیّت و بندگی است.

خدا را بر تمام شۆون زندگی خویش، از افکار و اخلاق و اعمال، حاکم قرار دادن، نیاز به رشد عقلی، به‌معنای واقعی داردکه غیر خدا را هر چه‌که هست، غیر قابل دل بستن بداند و یک‌جا، همه را از خانة دل بیرون براند و از صمیم جان بگوید:

سیر فی الله

لا إلهَ إلاَّ الله؛ احدی را جز الله معبود و محبوب و مُطاع خود نمی‌دانم. البتّه، به این‌حدّ از معرفت رسیدن، نیاز به جِهاد و پا روی هوا و امیال نفسانی نهادن می‌خواهدکه بسیار سخت و دشوار به نظر می رسد.

خواندن دعای‌کمیل در شب‌های جمعه با شور و غوغا و اَحیاناً با حال‌گریه، وگفتن این‌جمله به‌طور دسته‌جمعی،آن هم با لحن وآهنگی خوش، بسیار آسان و دلنشین است.

امّا متحقّق‌گشتن قلب به این‌حقایق، به این‌سادگی میسّر نمی‌باشد! دل‌کندن از ماسِوَی‌الله و دل بستن به اَلله می‌خواهد تا با قلبی سلیم و جانی پاک و مطهّرگشته از هرگونه ‌آلودگی به حبّ غیر خدا، وارد بر خدا بشویم و جاودانه مشمول لطف و عنایت اوگردیم.

حاصل این‌که بیماری غفلت از خدا و روز جزا، خطرناک‌ترین‌بیماری قلبی است‌که نتیجة حتمی‌اش مرگ قلب است و قلب مرده هم جز عذاب‌های دردناک محرومیّت از لقای خدا که هدف اصلی از خلقت انسان است، حظّ و نصیبی نخواهد داشت و تنهاراه درمان این‌بیماری، ذکر و یاد خداست،آن‌هم ذکر و یاد به‌معنای واقعی‌اش‌که حاکم ساختن خدا بر تمام نواحی وجود انسان، از افکار و اخلاق و اعمال است.

البتّه، ذکر به این‌معنا، در ابتدای امر، اندکی سختی دارد و با عمل به دستورات عبادی، از انجام واجبات و ترک محرّمات،آغاز می‌شود تا به مرحلة پایین تری از محبّت قلبی می‌رسد و سپس، تشدید می‌شود تا به مرحلة نهایی‌آن نائل می‌گردد. در این‌مرحله است‌که جز خدا، در فضای قلب خود محبوبی نمی‌یابد و از خود نیز بی‌خود می‌شود.

پس عدم‌گردد عدم چون ارغنون               گویدش: إنّا إلَیهِ راجِعون

انسان،گاهی اسمی از شخص غایبی‌که‌آشنایی با او نداشته‌است، می‌شنود؛ از صفات خوب و پسندیده‌اش، از علم و عدل و صدق و صفایش، برای او بیان می‌کنند، او غایبانه، به او محبّت پیدا می‌کند.

از دیگران نیز، ذکر خیر او را مکرّراً می‌شنود و قهراً محبّتش به او شدیدتر می‌گردد. تا آن‌جا که طالب دیدار شخص او می‌شود و با او به صحبت می‌نشیند.

عاقبت، طوری می‌شودکه ملازم همه‌جایی و همه‌حالیِ او می‌گردد و از او جدا نمی‌شود. تقریباً ذکر واقعی خدا نیز، این چنین مراحلی را طی می‌کند: با تکلّف (سختی)‌آغاز می‌شود و با دلدادگی و فنای در محبوب پایان می‌پذیرد و می‌گوید:

در بلا هم می‌چشم لذّات او                      مات اویم مات اویم مات او


مرکز یادگیری سایت تبیان

تهیه: علی هندی، ویراستار: سید علی مرتضوی