گفت و گو با ایثارگر تبیانی( بخش دوم )
به مناسبت هفته دفاع مقدس، در انجمنهای تخصصی تبیان مصاحبهای با جانباز و كاربر تبیانی، جناب آقای بهروز قاسمی برگزار شد. بخش اول این مصاحبه را می توانید در اینجا مطالعه نمایید. ادامه این گفتگو، در این مقاله در اختیار شما قرار خواهد گرفت.
بخش اول این مصاحبه را از اینجا بخوانید.
11) آیا بعد از جانبازی، مجدداً در فعالیتهای جبهه شرکت داشتید؟
بعد از هر بار زخمی شدن یا بستری شدن در بیمارستان و یافتن بهبودی نسبی، به جبهه برگشتم و مجدداً وظیفهام را به دوش کشیدم. ولی در آخرین مرحله، پزشکان بنده را از حضور در جبههها معاف کردند.
12) بعد از پایان جنگ، فعالیتهای فرهنگی و انقلابی خود را چگونه ادامه داده اید؟
با سرودن شعرهای انقلابی، آیینی و شرکت در مراسم مختلف به عنوان مجری و سخنران توانستم بخشی از وظایفم را ارائه دهم.
13) اوضاع فرهنگی فعلی را چگونه ارزیابی مینمایید؟
گرچه با فرموده بدیع و زیبای مقام معظم رهبری، در مسیر شبیخون فرهنگی قرار داریم، ولی امیدوارم مسئولین بزرگوار و دلسوز جمهوری اسلامی و رسانههای متعهد، بتوانند مجدداً ما را به اوج شکوفایی فرهنگی برسانند.
14) برای آشنایی نسل جوان با حماسه دفاع مقدس چه راهکارهایی را ارائه می نمایید؟
این موضوع همت والای رسانههای جمعی را میطلبد، تا با نشان دادن واقعیتهای ملموس زمان جنگ از طریق نوشته، شعر، داستان، فیلم و امثال همین مصاحبهها، گوشهای از فرهنگ ناب حماسه دفاع مقدس را با دید تشنهی جوانان آشنا کنند.
15) با شنیدن کلیپ «یاد امام و شهدا» با صدای حاج سعید حدادیان چه احساسی پیدا میكنید؟
گفتید مدینه و کردید کبابم. امکان ندارد این کلیپ را بشنوم و اشکهایم سرازیر نشود. خود به خود به فکر فرو میروم و از این دنیا دور میگردم. کلیپی دوست داشتنی و خاطره انگیزه است.
16) با خواندن این بخش از کتاب «جای خالی خاکریز» از آقای سعید عاکف، چه احساسی پیدا میکنید؟
«یکی دیگر از لحظات تلخ من (محمد حسین سلطانی) در آن عملیات لحظه شهادت خلیل حسن بیگی بود. دو روز از شروع عملیات گذشته بود. من آمدم خط تا از گردان خبر بگیرم. یک دفعه چشمم افتاد به خلیل که جلو سنگر نشسته بود، با همان آرامش خاصی که از او توصیف کردم. او هم مرا دید، ولی انگار ندید! گویی غرق در همان حال و هوای خودش شده بود. با این که لایهای گردوغبار و دود باروت صورتش را پوشانده بود، اما روحانیت عجیبی پیدا کرده بود. از حال و هوایش معلوم بود که انگار به انتظار چیزی یا کسی نشسته است؛ کسی از عالم بالا. با خوشحالی راه افتادم به طرف او. یک مرتبه صدای صوت یک خمپاره صد و بیست بلند شد. سریع خیز رفتم توی یک کانال. خمپاره خورد زمین و منفجر شد. دلهرهای شدید بی اختیار تمام وجودم را گرفت. سر و صدای انفجار خوابید، سریع بلند شدم، جلوی سنگر را نگاه کردم. از چیزی که دیدم زیر و رو شدم، زانوانم خم شد و یک آن احساس کردم کمرم شکست. خلیل هنوز جلو سنگر نشسته بود؛ اما بدون سر! در آن لحظهها گویی از رگهای بریده گلویش، فریاد «یا حسین، یا حسین» به آسمان برخاسته بود...»
به یاد دوستان شهیدم افتادم و خود را دوباره در سنگر حس کردم. دوباره صفیر گلوله، وقتی از بالای سر میگذرد و سرود مرگ را میخواند و صدای زنجیر شنی تانک که سمفونی عشق را اجرا میکند. دوباره عاشق شدن، دوباره شکفتن، دوباره زمزمه ایثار و دوباره زندگی.
17) دیدگاه شما درباره سینمای دفاع مقدس چیست؟
من به شخصه احساس میکنم هیچ فیلمی نتوانسته است واقعیت جبههها را بیان کند، چرا که نویسنده، کارگردان یا فیلمساز، بنا به ماهیت فیلم باید یک سری حرکات و حرفها و ترفندهای غیر واقعی را به کار ببرد، که ممکن است مسیر واقعیت را عوض نماید. ولی در هر حال، جدای از فعالیتهای اجتناب ناپذیر فیلمسازی، کارهای قشنگی تا به امروز از طرف فیلمسازان متعهد ارائه شده است.
18) آخرین فیلمی که با موضوع دفاع مقدس دیدهاید نام ببرید؟
من اینگونه فیلمها را از تلویزیون دیدهام. یعنی به ندرت سینما میروم یا اصلاً نمیروم. درست یادم نمیآید، ولی آخرین فیلمی که از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، همان فیلمی بود که من آخرین بار تماشایش کردم.
19) دیدگاه شما درباره فیلمهای زیر چیست؟
«پرواز در شب، بلمی به سوی ساحل، سجاده آتش، دیده بان، آژانس شیشهای، از کرخه تا راین».
به جز آژانس شیشهای که براساس تفکرات نویسنده و اهداف کارگردان به نمایش در آمد و تخیلات بیشتری در آن به کار رفته است، بقیهی فیلمها با واقعیت قرابت متناسبتری داشتند و بهتر به دل نشستند. گرچه آژانس شیشهای هم به عنوان یک فیلم و یک داستان، بسیار زیبا و استادانه پرداخته شد.
20) نظر شما در مورد نوجوانان کم سن و سالی که به جبههها میرفتند چیست؟ آیا لازم بود كه با آن سن كم در جنگ شرکت کنند؟
این فرهنگ در آن مقطع زمانی، در خانوادهها جا افتاده بود و مبین این واقعیت بود که دفاع از دین و میهن، سن و سال نمیشناسد. شاید به ظاهر این گونه بر میآمد که حضور این عزیزان در جبههها نیاز اصلی نبود، ولی راهبرد جنگ بر دوش همه بود و احساس مسئولیت و شخصیت بخشی از ثمرات بلند جنگ بود. کما اینکه رهبر فقید انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) جنگ را دانشگاه میدانستند. از نمونههای بارز به حضور موثر شهید حسین فهمیده میتوان اشاره نمود که صفحهای زرین را بر تاریخ دفاع مقدس نقاشی کردند. و کلام زیبای امام خمینی (ره) به اینکه رهبر واقعی ما این طفل سیزده ساله است مبین این حضور زیباست.