تبیان، دستیار زندگی
یك فرد متمكن، در سایه قدرت مالى مى تواند فقر را از محیط خود براند و به زندگى بینوایان و درماندگان سر و سامانى بخشد و وانگهى مى تواند حریت و آزادى و عظمت و مناعت طبع خود را در سایه بى نیازى از مردم به طرز صحیحى حفظ كند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امکان تأخیر نیست!


ثروت دنیا و امكانات مادى از عوامل خوش بختى انسان است كه در سایه آن مى تواند رضاى خداوند را به دست آورد و خود را از چنگال یك سلسله صفات نكوهیده و اعمال زشت و ننگین نجات دهد.


دلبستگی

یك فرد متمكن، در سایه قدرت مالى مى تواند فقر را از محیط خود براند و به زندگى بینوایان و درماندگان سر و سامانى بخشد و وانگهى مى تواند حریت و آزادى و عظمت و مناعت طبع خود را در سایه بى نیازى از مردم به طرز صحیحى حفظ كند.

علل پاره اى از جنایت ها و خیانت هاى اجتماعى و گاهى سقوط گروهى از دختران و زنان در منجلاب فساد، فقر و نیازمندى است، اگر چه برخى از این اعمال غیر انسانى، عللى غیر از فقر و بدبختى نیز دارد.

بى جهت نیست كه قرآن مال را یكى از بزرگ ترین نعمت هاى الهى دانسته و آن را از بهترین كمك ها معرفى مى نماید، چنان كه مى فرماید: (وَیُمْدِدْكُمْ بِأَمْوال وَبَنِینَ)( نوح(71) آیه 12)

«خداوند شماها را در صحنه زندگى با اموال و فرزندان كمك مى كند»

پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله وسلم) در برابر گروهى كه از منطق واقعى اسلام آگاه نبودند و فقر و تنگدستى را بر نعمت و ثروت ترجیح مى دادند، چنین مى فرماید:

«نعم العون على تقوى اللّه الغنى;( من لا یحضره الفقیه، ص 353)مال دنیا بهترین كمك براى پرهیزگارى است»

زیرا چنان كه گفته شد یك چنین افراد غالباً از یك نوع صفات مذموم و اعمال ننگین مصونیت پیدا مى كنند و در سایه تمكن، انگیزه این كارها در آنها بیدار مى شود.

فرا رسیدن مرگ نشانه این است كه تمام استعدادها و قوه ها به فعلیت رسیده و سیر بشر در این جهان به پایان رسیده است، هم چنان كه میوه رسیده باید از درخت كنده شود، روح نیز پس از سیر نهایى خود باید بدن را ترك گفته و گام در سراى دیگر بگذارد

اما كدام مال و كدام دنیا؟

مراد مالى است كه در طریق تأمین سعادت خویش و محیط زندگى به كار افتد و گروهى را از بدبختى و فلاكت نجات بخشد و آن گونه باشد كه امیرمۆمنان (هنگامى كه چشمش به كاخ مجلل علاء بن زیاد افتاد) فرمود: «این كاخ وسیله سعادت است اگر در آن جا از مهمان و خویشاوندان پذیرایى به عمل آید.»( نهج البلاغه، خ207)

دنیایى كه در آنجا اشباع غرایز وغرق شدن در شهوات و نیل به لذایذ و افزودن بر شماره كاخ ها و...، به صورت هدف اساسى درنیاید تا آن جا كه جز حبّ ذات و علاقه به لذت هدفى در كار نباشد و دنیایى كه در آن جا مال و فرزندان، ما را از یاد خدا و سراى دیگر باز ندارد چنین دنیایى اشكالى ندارد امّا در غیر این صورت، چنین دنیایى جز خسران و ضرر چیز دیگرى نخواهد بود.

توشه آخرت

نكته بارز این است كه هرگز دستور نمى دهد دنبال دنیا نرویم و نمى فرماید: پى كسب و كار نروید، بلكه در مقام بیان نظر خود درباره دنیا، كلمه «تلهكم» به كار برده; یعنى دنیا شما را از یاد خدا و سراى دیگر باز ندارد و مشغول نسازد.( و در جاى دیگر (نور(24) آیه 37) مى فرماید: رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَلا بَیْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ); «مردانى كه داد و ستد آنها را از یاد خدا باز نمى دارد»)

علت زیانكارى این فرد این است كه نیروهاى جسمى و روحى خود را در جایى مصرف كرده كه پس از سپرى شدن عمر، با او همراه نخواهد بود و با او وداع خواهد كرد و در سراى دیگر ـ كه مورد تصدیق افراد با ایمان است ـ ذرّه اى از آن بهره نخواهد بود.

امیرمۆمنان با جمله كوتاه و زیبایى درباره دو نوع دنیاى «ممدوح و مبغوض» چنین مى فرماید:

«من نظر بها بصرته، ومن نظر إلیها أعمته;( نهج البلاغه، خ80)كسى كه به دنیا از دریچه وسیله بنگرد و آن را وسیله سعادت و رفاه خود در دو جهان بداند، او را بینا كند و شخصى كه آن را هدف قرار دهد وبه عنوان هدف بدان بنگرد، او را نابینا مى سازد.»

زیرا كسى كه زر و سیم، كاخ و ویلا براى او هدف باشد، در راه به دست آوردن و افزودن تعداد آنها، حق و عدالت و انصاف و اصول انسانى و اخلاقى را نادیده گرفته به هیچ اصلى احترام نمى گذارد.

هرگز دستور نمى دهد دنبال دنیا نرویم و نمى فرماید: پى كسب و كار نروید، بلكه در مقام بیان نظر خود درباره دنیا، كلمه «تلهكم» به كار برده; یعنى دنیا شما را از یاد خدا و سراى دیگر باز ندارد و مشغول نسازد.و در جاى دیگر مى فرماید: رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَلا بَیْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ); «مردانى كه داد و ستد آنها را از یاد خدا باز نمى دارد»

امكان تأخیر نیست

افرادى كه دنیا را هدف اساسى خود قرار مى دهند، وقتى لحظات مرگ آنها فرا مى رسد و احساس مى كنند از این ثروتى كه در راه گردآورى آن، رنج هاى توان فرسایى كشیده اند، سودى در سراى دیگر نخواهند برد، آرزوى تأخیر اجل مى نمایند كه، اموال خود را در راه خدا انفاق كنند و از این طریق، توشه اى براى جهان دیگر بردارند.

ولى آنها از یك سنت قطعى الهى غفلت دارند، كه تأخیر اجل امكان ندارد; زیرا فرا رسیدن مرگ نشانه این است كه تمام استعدادها و قوه ها به فعلیت رسیده و سیر بشر در این جهان به پایان رسیده است، هم چنان كه میوه رسیده باید از درخت كنده شود، روح نیز پس از سیر نهایى خود باید بدن را ترك گفته و گام در سراى دیگر بگذارد.

یك چنین افراد دنیاطلبى، نه تنها موقع فرا رسیدن اجل آرزوى تأخیر دارند، بلكه هنگامى كه گام در سراى دیگر نهادند و پرده هاى جهل و غفلت از چشم و گوش آنها افتاد، آرزوى بازگشت به دنیا را مى نمایند و چنین مى گویند:

(رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ)( سجده(32) آیه 12)

«پروردگارا! ما در این سرا حقایق را دیدیم و شنیدیم ما را بازگردان، كار نیك انجام دهیم، و ما اكنون به این حقایق یقین داریم»

علت این كه قرآن هنگام دستور انفاق، كلمه «رُزِقْناكُمْ; از آن چه به شما دادیم» به كار برده ، این است كه انفاق كنندگان متوجه گردند در این كار منّتى بر فقیران ندارند; زیرا آن چه را در اختیار دارند، از آن خود آنها نیست، بلكه مالى است كه خداوند در اختیار آنها گذارده است.

فرآوری : زهرا اجلال

بخش قرآن تبیان


منبع :

بیانات آیت الله جعفر سبحانى