تبیان، دستیار زندگی
مروری بر زندگی سردار شهید جواد هرمزپور
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از همه چیزش دست کشید


مروری بر زندگی سردار شهید جواد هرمزپور

شهید جواد هرمزپور

فرزند سردار شهید جواد هرمزپور (فرمانده تیپ فاطمه الزهرا(س)) گفت: از مسئولان انتظار داریم که برای حفظ ارزش‌های اسلام، انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و پیروی از ولایت فقیه تلاش کنند.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگ حماسه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) مرضیه هرمزپور افزود: تلاش مسئولان و مردم در زمینه ترویج و حفظ فرهنگ ایثار و شهادت خوب بوده اما آن طور که باید، انتظارات برآورده نشده است.

وی اظهار کرد: به نقل از دیگران شنیدم که گفتند شهید زمانی خیلی کم به مرخصی می‌آمد و زمانی که در مرخصی به سر می‌برد، فعالیت‌های اجتماعی،سرکشی به خانواده‌های شهدا، بسیجیان و رزمندگان انجام می‌داد و مشکلات آنها را می‌پرسید. خانواده‌ای از شهید پرسید که شما در جبهه چه کاری انجام می‌دهید که کمتر به مرخصی می‌آیید؟ شهید پاسخ داد: من سرباز کوچکی در خدمت نظام مقدس جمهوری هستم . این در حالی بود که خانواده‌ها ایشان را نمی‌شناختند، اما بعد متوجه شدند که در جبهه فرمانده هستند.

شهید دو فرزند دختر و پسر دارد که مهدی دانشجوی پزشکی متخصص اعصاب و روان و بنده دانشجوی کارشناسی ارشد در رشته زیست شناسی هستم.

سخن گفتن در مورد شخصیتی كه ابعاد وجودیش برای دوستان و اطرافیان ناشناخته مانده، بسیار سخت است. پاسدار جواد هرمزپور در سال 1332 به دنیا آمد. دوران تحصیلات ابتدائی را در روستای «كالوس» طی كرد.

با اوج‌گیری انقلاب اسلامی، در تظاهرات شركت می‌كرد. زبانزد دوستانش در رعایت تقوا و صداقت گفتار و راستگویی بود. از مجلس غیبت به شدت دوری می‌كرد. در ارتباط با خانواده بسیار با احترام رفتار می‌كرد و همگان را با احترام صدا می‌زد.

در بدو پیروزی انقلاب به سپاه پیوست. عقیده داشت كه حفظ اسلام و نظام جمهوری اسلامی ضروری است، بنابراین از تلاش بی‌وقفه در راه مبارزه با ضد‌انقلاب محلی در محدوده استان دریغ نكرد. از ابتدا در مناطق غرب كشور و مبارزه با ضدانقلاب حضور پرثمری داشت. سپس به جبهه‌های جنوب رفت و به عنوان فرمانده گردان، در عملیات فتح‌المبین جنگید و از ناحیه سر و دست و پا به شدت مجروح شد. در سال 62 به عنوان فرمانده تیپ فاطمه الزهرا از لشكر 19 فجر منصوب شد.

سردار نبی رودكی فرمانده لشكر فجر می‌گفت، سه محور در محدوده فرماندهی بنده قرار داشت. خطرناكترین محور و معبر خط پدافندی را به شهید هرمزپور و بچه‌های كهگیلویه و بویراحمد دادم. روزی كه این محور را تحویل شهید هرمزپور دادم، دیگر خیالم راحت شد. به شكلی كه برای مدت چندین روز توانستم با خیالی راحت به مرخصی بروم و از این بابت دیگر هیچ نگرانی نداشتم. چون فردی قوی، با تدبیر فرماندهی شجاع و توانمند را در سمت فرماندهی تیپ، محور كه برایش احساس خطر شدید می‌كردم گمارده بودم.

وصیتنامه شهید:

با درود بی‌كران به رهبر كبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) و با سلام به تمامی شهیدان اسلام و راه حق از اُحد، خندق، خیبر گرفته تا بستان، دزفول، شوش و آبادان رسیده و با سلام به تمامی شهدایی كه به دست منافقین در داخل كشور به شهادت رسیده‌اند؛ از جمله شهید مظلوم و بزرگوار آیت‌الله بهشتی و شهیدان باهنر، رجایی، قدوسی، مدنی و دستغیب و همه شهدایی كه با خون خود نوشته‌اند «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و با سلام به تمامی رزمندگان اسلام كه از همه‌چیز خود، از جان و مال، زن و فرزند، پول و خانه دست كشیدند و آمده‌اند جهاد كنند در راه خداوند تبارك و تعالی.

همان طور كه آیه قرآن می‌فرماید : «الَّذینَ آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم» ایمان آورده‌اید و هجرت كرده‌اید و جهاد كرده‌اید در راه خدا با جان و مال‌های خود. شماها رستگاران عالمید.

و با سلام به ملت قهرمان، مسلمان و خروشیده ایران كه با خون و مال خود انقلاب اسلامی را یاری نموده و از سیل توطئه‌های دشمنان دور نگاه داشته، سخن خود را آغاز می‌كنم. سلام بر پدر عزیزم و مادر بسیار مهربانم كه مرا خوب تربیت كردند و در راه اسلام به خدا هدیه نمودند و به صاحب اصلی‌ام كه همانا خداوند تبارك و تعالی می‌باشد به سلامتی پس دادند، چون همه ماها امانتی هستیم نزد خدا كه هروقت خداوند خواست امانتش را پس می‌گیرد. آری ما به سوی خداوند بازخواهیم گشت. زیرا كه عاشق خدائیم و از خدائیم و خدای خود را شناخته و به یگانگی و عادلی او شهادت داده‌ایم.

خداوند می‌فرماید: آن كس كه مرا طلب كند می‌شناسد، و آنكس كه مرا شناخت، دوستم می‌دارد، و آنكس كه دوستم داشت، به من عشق می‌ورزد، آنكس كه به من عشق ورزید، دوستش می‌دارم، و آنكس كه دوستش داشتم‌، می‌كشمش و آنكس را كه كشتم، خودم خون بهایش می‌باشم.

خداوند می‌فرماید: آن كس كه مرا طلب كند می‌شناسد، و آنكس كه مرا شناخت، دوستم می‌دارد، و آنكس كه دوستم داشت، به من عشق می‌ورزد، آنكس كه به من عشق ورزید، دوستش می‌دارم، و آنكس كه دوستش داشتم‌، می‌كشمش و آنكس را كه كشتم، خودم خون بهایش می‌باشم. آری پدرم، مادرم، برادرانم، خواهرانم، همسرم و فرزند عزیزم مهدی جان، اقوام، خویشان، دوستان، اگر من شهید شدم ناراحت نشوید.خودتان را به اسلام هرچه نزدیكتر كنید. رهبر انقلاب را دعا كنید. علمای بزرگ را دعا كنید. روحانیون را پشتیبان باشید. ولایت‌فقیه را ولایت پیغمبر اكرم (ص) بدانید. دعا كنید تا خداوند فرج آقا امام زمان (عج) را نزدیكتر بگرداند

آری پدرم، مادرم، برادرانم، خواهرانم، همسرم و فرزند عزیزم مهدی جان، اقوام، خویشان، دوستان، اگر من شهید شدم ناراحت نشوید.خودتان را به اسلام هرچه نزدیكتر كنید. رهبر انقلاب را دعا كنید. علمای بزرگ را دعا كنید. روحانیون را پشتیبان باشید. ولایت‌فقیه را ولایت پیغمبر اكرم (ص) بدانید. دعا كنید تا خداوند فرج آقا امام زمان (عج) را نزدیكتر بگرداند و تا انقلاب مهدی امام خمینی را برای ما نگهدارد. برای ناامیدی هرچه بیشتر منافقین وقتی پیكر گناهكارم را به دوش گرفته و به گورستان می‌برید، دست‌هایم را از تابوت بیرون بیاورید تا بدانند چیزی با خود نبرده‌ام. چشم‌هایم را باز بگذارید تا بدانند كوركورانه كشته نشده‌ام. لبهایم را نپوشانید تا شاهد سرودن تكبیرم باشند. كفش پروصله‌ام را روی قبرم بگذارید تا عابرین روستاهای‌مان شاهد باشند كه مستضعفین یاران امام بوده‌اند.

چشم‌های به حدقه رفته و گونه‌های سختی كشیده‌ام شاهدی دیگر باشد برای آنهایی كه كنار قبرم نشسته‌اند حتی یك ذره تعریف و تمجید ننمائید تا به جسم رنجورم بیشتر نگاه نمایند و محرومیت‌هایم را بیشتر حس نمایند. بچه‌های یتیم و دخترهای بی‌مادر را یواش و ملایم از مرگم خبر نمائید تا قلب‌شان اندوهگین نگردد. به كنار جوی آب و چشمه سارهای دیارمان بروید و به آنها بگوئید زمانی كه درون آب قشنگ و زلالتان ادای غسل می‌نمودم، بر تمیز بودنم گواهی دهند.

من كوچكتر از آنم كه بتوانم برای ملت پیام بفرستم. همان طوری كه امام‌مان فرمودند كه ملت در صحنه هستند و در صحنه بودن خود را نشان دادید این چند كلمه را بپذیرید. ما انقلاب نكردیم برای شكم. منظورم این است كه اگر كمبودی باشد از نظر اقتصادی تحمل كنید. دولت را تضعیف نكنید. تضعیف دولت، تضعیف امام است. تضعیف امام، تضعیف اسلام است.

نگذارید كه دشمنان داخلی و خارجی بین شما نفوذ كنند. روز به روز وحدت خودتان را حفظ كنید كه ما پیروزیم. به معلمان مسلمان و متعهد همان طوری كه امام فرمودند مدرسه سنگر است، سنگرها را حفظ كنید.شما معلمان عزیز امید كشور هستید. سرنوشت این بچه‌های معصوم به دست شماست. امیدوارم كه خداوند این توان را به شما معلمان عزیز بدهد كه این بچه‌ها را در جهت اسلام تربیت كنید و تربیت شماست كه كشور را از وابستگی فرهنگی نجات می‌دهد.

وصیت دیگرم به اداره‌های دولتی این است كه مردم را اذیت نكنید و خود را خدمتگزار به این اسلام و مردم بدانید. از كشاورزان و دامداران عزیز می‌خواهم كه در كار خود جدیت بیشتری به خرج بدهند و تولید را به هر قیمت افزایش بدهند تا از وابستگی اقتصادی نجات پیدا كنند. از بازاریان عزیز می‌خواهم كه آن مردم دور افتاده و بیچاره را در حقشان انفاق كنند، گرانفروشی نكنند. چون ما باید حیات اخروی داشته باشیم نه دنیوی.

در آخر از همه ملت می‌خواهم كه پشتیبانی خودتان از امام امت خمینی كبیر و روحانیون متعهد و دیگر نهادهای انقلاب اسلامی را حفظ كنید و در صحنه بودن‌تان را عملاً نشان دهید و بچه‌هایتان را باز ندارید تا اسلام هر وقت احتیاج به جوان داشت،بسیج شوند. در ضمن از سپاه می‌خواهم كه پسرم مهدی را زیر چتر فرهنگی خود بگیرد تا در آینده ادامه دهنده راه پدرش باشد.

خداوند پشت و پناه همه شما باشد.

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع: ایسنا