تبیان، دستیار زندگی
رضاخان از آیت الله بروجردی عذرخواهی می کند، می گوید اگر خواسته ای دارد مطرح کند و آیت الله بروجردی فرموده بودند: در این چند شبی که در بازداشت بودم ، متوجه شدم وضع غذای ارتشیان مناسب نیست. ترتیبی بدهید که وضع تغذیه شان بهتر شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ماجرای بازداشت آیت الله بروجردی-2

خاطرات و دیدگاه های آیت الله محمدباقر سلطانی طباطبایی پیرامون حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی - 3

آیت الله بروجردی

رضاخان از آیت الله بروجردی عذرخواهی می‌کند، می‌گوید: اگر خواسته‌ای دارد مطرح کند و آیت الله بروجردی فرموده بودند: در این چند شبی که در بازداشت بودم ، متوجه شدم وضع غذای ارتشیان مناسب نیست. ترتیبی بدهید که وضع تغذیه‌شان بهتر شود.

بخش قبلی را اینجا ببینید

ادامه ماجرای بازداشت آیت الله بروجردی در مرز خسروی و دستور آزادی ایشان توسط رضاخان از زبان مرحوم آیت الله سلطانی طباطبایی تقدیم مخاطبان می‎شود:

یکی از مشکلاتِ آن جلسه، منبرِ آن بود. رضاخان دستور داده بود محترم‌ترین منبریِ شهر، منبر برود. شخصی بود به نام ملا ابوالحسن. به ایشان گفته بودند شما باید منبر بروید. گفت: چگونه منبری باید بروم؟ گفته بودند: ما مطالبی را می‌نویسیم، شما بالای منبر بخوانید.

گفته بود : من در عمرم چنین منبری نرفته‎ام و نخواهم رفت. به هر صورت مجبور شدند که بپذیرند که خود ایشان هر طور صلاح می‌داند منبر برود. ایشان منبر رفت.

وقتی منبر تمام شد، رضاخان از آقای حاج سید عبدالحسین پرسید: آقا سید حسین بروجردی کیست؟

سید عبدالحسین گفته بود : من چنین کسی را نمی‌شناسم .

رضاخان دوباره تکرار کرده بود که سید حسین بروجردی

سید عبدالحسین گفته بود: ما در فامیل خودمان چنین کسی را نداریم بلکه یک سید حسین بروجردی داریم که در سفرِ عتبات است.

رضاخان گفته بود منظورم هم ایشان است. وضع ایشان چطور است؟

گفته بود: ایشان مرد عالمی است که اکثر اوقاتش صرف مطالعه و تدریس می‌شود .متأسفانه وقت دیدن اقوامش را هم ندارد. تمام وقتش در مطالعه و نوشتن می‌گذرد و فقط سالی یک بار در ایام عید، دید و بازدیدی با ارحام خود دارد.

برای این که ذهن رضاخان را از اتهام به آیت الله بروجردی خالی کند گفته بود: لطفاً شما از ایشان بخواهید به مشهد نروند زیرا تصمیم دارند راهی مشهد شوند. اگر آنجا بروند ، ماندگار خواهند شد و اهالی بروجرد از فیض وجود ایشان محروم خواهند شد. اگر مشهد مشرف شوند قول بگیرید که آنجا نمانند و به بروجرد بازگردند .

رضاخان گفته بود پس این گزارشاتی که درباره ایشان به من داده اند چیست ؟

سید عبدالحسین گفته بود من از این گزارشات اطلاعی ندارم ولی هر چه گفتم درست است .

رضاخان دیگر چیزی نگفته بود  و در همان مجلس به قائم مقام الملک رفیعی (که معمم بود بعد عمامه را برداشت) دستور داد که با تهران تماس بگیرد و اطلاع بدهد که آیت الله بروجردی را آزاد کنند. رضاخان به مرحوم سید عبدالحسین می‌گوید که دستور آزادی ایشان را دادم .

مرحوم سید عبدالحسین ثقل سامعه داشت؛ از این روی رضاخان مجبور می‌شود بلند صحبت کند که به طور طبیعی مردم می‌شنیدند. پس از شنیدن آزادی آیت الله بروجردی، صدای صلوات و اظهار خوشحالی فراوانِ مردم، فضای مسجد را پر کرده بود. ایشان پس از آزادی به منزل یکی از منسوبینشان رفته بودند.

رضاخان پس از بازگشت به تهران با ایشان ملاقات کرده بودند . در این جلسه از آیت الله بروجردی عذرخواهی می‌کند ، می گوید : اگر خواسته‌ای دارد مطرح کند .

آیت الله بروجردی فرموده بودند: در این چند شبی که در بازداشت بودم، متوجه شدم وضع غذای ارتشیان مناسب نیست. ترتیبی بدهید که وضع تغذیه‌شان بهتر شود. رضاخان گفته بود این مربوط به من می‌شود. برای خودتان بخواهید.

آیت الله بروجردی فرموده بودند : شما از من خواستید به بروجرد برگردم، اما من نذری دارم که باید به مشهد بروم. خواستم موافقت کنید که به مشهد بروم. خلاصه با این مقدمات، گرفتاری آیت الله بروجردی برطرف شد.

- اتهام دستگاه رضاخانی به آیت الله بروجردی چه بود که به آن بهانه ، ایشان را بازداشت کردند؟

کسی توسط سفیر ایران در بغداد، گزارش داده بود که آقایان آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، آیت الله نائینی و آیت الله حاج آقا حسین بروجردی در نجف جلسات سری داشته‌اند و تصمیم به براندازی حکومت رضاخان را دارند؛ لذا آیت الله حاج آقا حسین بروجردی را برای این مقصد، راهی ایران کرده‌اند که منطقه لرستان و خوزستان را علیه دولت مرکزی بشوراند.

آن خواسته حاج سید عبدالحسین از رضاخان، که از ایشان قول بگیرد به بروجرد برگردد، برای برطرف کردن این اتهام، کارساز افتاده بود زیرا ایشان چنان وانمود کرده بود که آیت الله بروجردی چندان علاقه‌ای به بروجرد ندارند تا چه رسد به آن مقاصد که ایشان متهم می‌شوند.

بعد از ملاقات با رضاخان، آیت الله بروجردی راهی مشهد شده بود و حدود هشت ماه آنجا مانده بود و روزی یک درس هم می‌گفتند.

در مشهد مشکلاتی برای ایشان فراهم آورده بودند. از جمله در روز روشن گویا به عمد کسی را وادار کرده بودند که منزل ایشان را سرقت کند. مقداری کتاب و وسائل کمی که داشته‌اند در آن سرقت، برده بودند.

بخش بعدی را اینجا ببینید


منبع:

1.    پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران

2.    مجله حوزه،شماره 43-44، مصاحبه با آیت الله سید محمد باقر سلطانی طباطبایی (ره)،ص 27.

تهیه و تنظیم: عبداله فربود، گروه حوزه علمیه تبیان