چه اندازهای بهتر است؟
دربارهی اهمیت اندازه و مقیاس در مجسمهسازی
با بازی كردن و تغییر دادن اندازه میتوان توهمی از عظمت و یا كوچك بودن و یا اغراق در بخشی، معنای متفاوتی از یك موضوع واحد دریافت كرد. یكی از نكاتی كه باعث كوچك و بزرگ دیدن اشیا میشود، پرسپكتیو است كه در برخی از كارهای معاصر این قانون با تغییر اندازه به هم ریخته میشود. درواقع، خلاف قانون پرسپكتیو عمل و عوهمی را ایجاد میكند. در این مسیر، تغییر اندازه و دست یافتن به معنای جدید كامپیوتر و دسترسی راحتتر به اجرا و امكانات جدیدی كه در اختیار هنرمندان گذاشت، عامل بسیار مهمی بود. دیدنِ نسبتِ كار به انسان، بدون ساختن اثر و احساسی كه بیننده وقتی كنار اثر قرار میگیرد و لمس كردن آن در فضای دوبعدی كامپیوتر، نشان از امكانات جدیدی بود كه فناوری در اختیار مردم میگذاشت. درواقع نوعی فریب و ابهام بود كه فضای دیجیتالی، به علت نداشتن مقیاس، در آن به وجود میآورد.
روبرت موریس اهمیت ویژهای به اندازه و مقیاس در مجسمهسازی میدهد. او در مقالهاش با عنوان «یادداشتهایی دربارهی مجسمه؛ بخش دوم» (1966) مینویسد: «موضوع، نقش مهمی در مجسمهسازی دارد و باعث میشود ذهن بیننده بر آن متمركز شود و به فضایی كه در آن قرار گرفته، توجهی نداشته باشد. اما اندازه در مجسمهسازی نكتهی مهمی است كه ارتباط آن با فضای اطراف اثر به آن معنا میدهد و به نوعی درگیری مجسمه و فضا را تشدید میكند. بیننده احتیاج دارد كه با دیدن كاری بسیار بزرگ و یا بسیار كوچك به مقیاسی با فضای اطراف، كه مجسه در آن ارائه شده، با آن درگیر شود.»
تعداد زیادی از هنرنمندان معاصر دیگر نیازی به ساخت مجسمههای فیگوراتیو عظیم در خود احساس نمیكنند و فیگورهایی از انسان را در مقیاس بسیار كوچك خلق میكنند. نگاه آنها به ساخت و یا آرزوی ساختن مجسمههای بزرگ از بین رفته است؛ به دلیل اینكه، با وجود فناوری و كامپیوتر، ساخت مجسمهای عظیم اهمیت ویژهای ندارد و راحتتر قابل اجراست و پیچیدگی اجرا، كه در آثار دورانهای قبل بوده و زحمتی كه هنرمند برای اجرا میكشیده دیگر وجود ندارد و كارهای اجرایی مجسمهسازی سهلالوصولتر شده است. بهطوری كه فناوری باعث شده تمام وسایل ارتباط جمعی حتی به سمت كوچكتر شدن رود. تمام این عوامل باعث شد تغییری اساسی در مدهای مجسمهسازی ایجاد گردد.
تعداد زیادی از هنرنمندان معاصر دیگر نیازی به ساخت مجسمههای فیگوراتیو عظیم در خود احساس نمیكنند و فیگورهایی از انسان را در مقیاس بسیار كوچك خلق میكنند. نگاه آنها به ساخت و یا آرزوی ساختن مجسمههای بزرگ از بین رفته است؛ به دلیل اینكه، با وجود فناوری و كامپیوتر، ساخت مجسمهای عظیم اهمیت ویژهای ندارد و راحتتر قابل اجراست و پیچیدگی اجرا، كه در آثار دورانهای قبل بوده و زحمتی كه هنرمند برای اجرا میكشیده دیگر وجود ندارد و كارهای اجرایی مجسمهسازی سهلالوصولتر شده است. بهطوری كه فناوری باعث شده تمام وسایل ارتباط جمعی حتی به سمت كوچكتر شدن رود
وجود عكاسی و ویدئوآرت باعث شد هنرمندان تجربههای گاه سهبعدی و عظیم را در متریالی آسانتر تجربه كنند. و اگر مجسمهی بزرگی ساخته میشود، حتماً به معنایی غیر از عظمت و اجرای دشوار آن توجه شده است؛ برای مثال، توماس رووف در پرترههای بسیار بزرگی كه از دوستانش عكاسی میكند، چهرههای سرد و بیروحی ارائه میدهد. مجسمههای كوچك انسانها در عكسها و ویدئوهای بزرگ، نشان از علاقهی هنرمندان معاصر به فلسفهی وجودی انسان است تا داشتن احساسات ویژهای در ژستها و حالات چهره. این مجسمههای كوچك گاه به قدری ریزند كه اندازهی آنها به چند اینچ میرسد و در عین ریز بودن، تمام جزییات فیگور را دارند. و البته به همان اندازهی مجسمههای عظیم حائز اهمیت هستند.
ایده در هنر معاصر برای هنرمند نكتهی مهمتری است تا اندازه، كه البته مقیاس، متریال، ... همه عواملی هستند كه مجسمهسازان معاصر به آن فكر میكنند. و اگر یك مجسمهی بسیار كوچك، بزرگ شود دیگر القای معنای پیشین خود را ندارد.
توموآکی سوزوکی
توموآكی سوزوكی، هنرمند ژاپنی سازندهی مجسمههای فیگوراتیو، در زمرهی همین هنرمندان است. او در لندن زندگی میكند و مجسمههایش چوبی است و سپس آنها را رنگ میكند. ظاهر آنها شبیه انسانهایی است كه هر روزه در كوچه و خیابان میبینیم. او به نوعی انسانهایی امروزی را میسازد كه شاید بزرگترینشان یكچهارم اندازهی طبیعی است. حالت آنها ایستا و مثل شخصی است كه متوقف شده تا برای عكس گرفتن آماده شود. و یا به علت دیده شدن توسط دیگران ژست گرفته و حواسش به نقطهای متمركز است. انسانهای او حالتی بیتفاوت و عاری از احساس دارند؛ نه لبخندی و نه حتی غمی و بدون هیچ هیجانی تصویر شدهاند. اما كاملاً به واقعی نزدیكند، بهطوری كه جزییات زیادی حتی در چین و چروك لباسها میبینیم. او آثارش را با كندهكاری و روشهای سنتی هنرهای ژاپنی به سرانجام میرساند. اما در مسیر طراحی و مدرنسازی از كامپیوتر بهره میگیرد. او از مدلها عكاسی میكند و سپس با كامپیوتر آنها را بهصورت سهبعدی درمیآورد. وی آدمهایی را كه انتخاب میكند از طبقهی فرودست جامعه هستند. درواقع در زمرهی فرهنگ پاپ قرار میگیرند، كاملاً عامیانه و معمولی. سوزوكی مجسمههایش را بدون پایه میسازد و كف گالری ارائه میدهد و برای بیننده دیدی از بالا و حس احاطه بر مجسمه را تداعی میكند. مجسمههای او ارتباط با روند مد خیابانی و اظهارنظر دربارهی الگوهای مصرفگرایی و داشتن زمان كوتاه برای مدهاست كه اهمیت انسان در آن تنها مثل مانكن طراحان مد است، تا یك انسان.
چارلز لدری
هنرمند دیگری كه اندازه در كارهایش به چشم میآید چارلز لدری است. آثار چارلز اغلب پارچههای دوخته شده، لباسها، و سرامیكهای لعابدار است. او از اشیای روزمره مثل كراوات، پیراهن و یا گلدان سرامیكی، كه اغلب به شكل كاملاً واقعی اما در اندازهی بسیار كوچك ساخته شدهاند و چیدمانی از آنةا در كنار هم ارائه شدهاند، استفاده میكند. گاه این چیدمان بهصورت رگالهایی كه در فروشگاهها لباس از آن آویزان میگردد، یا میزهایی كه لباس روی آنها چیده میشود، حسی مینیاتوری به بیننده انتقال میدهد. او در چیدمانی بر یك قفسه، گلدانهای سرامیكی را، كه شبیه گلدان های معموی هستند، اما اندازهی آنها با وجود داشتن تمام جزییات از سه ـ چهار سانتیمتر تجاوز نمیكند، كنار هم نشانده است. در این چیدمان، برای بیننده حسی از قصهی «آلیس در سرزمین عجایب» ایجاد میكند، كه با وجود عجیب و ناآشنا بودن، حسی آشنا از اشیای روزمره را به وجود میآورد.
اندازهی مفهوم را تغییر میدهد؛ چون هر قدر كه اندازهی مجسمه را بزرگ و كوچك كنیم، در مقیاس با فضا و بیننده گذارده میشود و بهطور ناخودآگاه مقایسه صورت میگیرد. و این تأكیدی آگاهانه بر ارتباط و درگیری مجسمه با فضاست؛ تأكیدی كه فراتر از پیچیدگی تكنیكهای اجرایی است و بیشتر با معنا ارتباط دارد. در جهان معاصر، فضا در كلانشهرها بااهمیت است و كوچك و بزرگ بودن اشیا و ساختمانها تعریف دارد. با وجود بودن كلانشهر، فضا برای تمامی شهروندان كم است و باید برای بزرگ بودنشان دلیل داشت. به همین علت است كه بسیاری از مجسمهسازان مثل معماران به اندازههای كوچك رو آوردند و مجسمههای كوچك باارزشی برابر با مجسمههای بزرگ دورانهای قبل دارند. تنها كافی است هنرمند، مفهومی را كه میخواهد به بیننده با بهترین روش انتقال دهد.
یوتاكا سن
شاید بیشترین نمونه آثاری كه بازی با اندازه و مقیاس در آنها صورت گرفته مجسمههایی است با موضوع معمارانه. از هنرمندانی كه رویكرد معمارانه در كارهایشان دیده میشود یوتاكا سن است. او نیز متولد ژاپن است و در امریكا زندگی میكند. آثار او از سنگ مرمر نرم و نمایانگر عكسهای هوایی شهری است با همان دقت و ظرافت، بهطوری كه نقاط فرو رفته و برجسته روی سنگ نمایان شده و از بین آنها بزرگراهها و خیابانها گذشتهاند. كارهای او قسمتهایی از شهرهای بزرگ هستند كه بسیار ریز شدهاند. شهرهایی پر از سازه و ساختمان و بزرگراه كه با نگاهی خداگونه كوچك شدهاند.
كارلس گارایسوآ
كارلس گارایسوآ، هنرمند كوبایی، فضای آرمانشهر را در گالری ایجاد میكند. كارهای او با كاغذ دستساز برنجی ژاپن اجرا میشود كه در آنها چراغ میافروزد. او با استفاده از بررسی معماری مدرن به دیدگاه سیاسی و ایدئولوژیهای كوبا میپردازد و به پروژههای ناتمام معماری در كوبا، كه براساس معماری مدرن لسآنجلس طراحی شده و به علت مسایل سیاسی نیمهتمام مانده، اشاره میكند.وی با تفسیر تحریكآمیزش دربارهی تواناییهای معماری برای تغییر دورهای تاریخی (انقلاب كوبا) و شكست مدرنیسم به عنوان یك كاتالیزور جهت تغییرات اجتماعی اشاره دارد و فضایی كه به وجود میآورد مجسمههایی از ساختمانهای مدرن است كه به شكل فانوس و سبكوزن و آویزان یا چیده شده است.
كالوم مورتون
یكی دیگر از معمارانی كه كارهای زیادی در زمینهی مجسمهسازی دارد و براساس آموزشهایی كه دیده كار میكند كالوم مورتون است. او از روشهای معمارانه در كارهایش بهره میگیرد؛ كارهایی مثل استفاده از قوانین فیزیكی و یا ماكتهای معماری كه انگار شهری است از خانهها، كلیساها، فروشگاهها و تمامی ساختمانهای به هم وصل شده.
این ژیوژن
هنرمند دیگری كه با فضای شهری كار میكند اما كاملاً با رویكردی زنانه و فمینیستی، این ژیوژن است. او اصالتاً چینی است و با دوخت و دوز كار میكند. در كارهایش شهری را با پارچههای رنگارنگ میدوزد و داخل ساكی وصل میكند. این شهر مثل پارچههای چهلتكه است. شهری كه او برای خود تعریف میكند از پارچههای نقشدار و رنگین است كه هر كدام به نام شهرهای مختلف دنیاست.پارچهها نیز براساس رنگ غالب هر شهر انتخاب شدهآند. اما اینها شهرهای بزرگی هستند كه برای او در یك ساك جا میشوند و هر كدام را با خود به جای دیگری میبرد.
اندازهی مفهوم را تغییر میدهد؛ چون هر قدر كه اندازهی مجسمه را بزرگ و كوچك كنیم، در مقیاس با فضا و بیننده گذارده میشود و بهطور ناخودآگاه مقایسه صورت میگیرد. و این تأكیدی آگاهانه بر ارتباط و درگیری مجسمه با فضاست؛ تأكیدی كه فراتر از پیچیدگی تكنیكهای اجرایی است و بیشتر با معنا ارتباط دارد. در جهان معاصر، فضا در كلانشهرها بااهمیت است و كوچك و بزرگ بودن اشیا و ساختمانها تعریف دارد. با وجود بودن كلانشهر، فضا برای تمامی شهروندان كم است و باید برای بزرگ بودنشان دلیل داشت. به همین علت است كه بسیاری از مجسمهسازان مثل معماران به اندازههای كوچك رو آوردند و مجسمههای كوچك باارزشی برابر با مجسمههای بزرگ دورانهای قبل دارند. تنها كافی است هنرمند، مفهومی را كه میخواهد به بیننده با بهترین روش انتقال دهد.
بخش هنری تبیان
منبع:
دوهفته نامه هنرهای تجسمی تندیس/ مهسا تهرانی