تبیان، دستیار زندگی
آیت‎الله بروجردی در برگشت از سفر مکه مکرمه ، راهی نجف اشرف شدند و برای زیارت عتبات چند ماهی در نجف ماندند . هنگام مراجعه به ایران در مرز خسروی دستگیر شدند .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ماجرای بازداشت آیت الله بروجردی (1)

خاطرات و دیدگاه های آیت الله محمدباقر سلطانی طباطبایی پیرامون حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی -2

آیت الله بروجردی

آیت‎الله بروجردی در برگشت از سفر مکه مکرمه ، راهی نجف اشرف شدند و برای زیارت عتبات چند ماهی در نجف ماندند. هنگام مراجعه به ایران در مرز خسروی دستگیر شدند .

بخش قبلی را اینجا ببینید

مجله حوزه در شماره های 43 و 44 خود گفتگویی را از خاطرات و دیدگاه های آیت الله محمدباقر سلطانی طباطبایی پیرامون آیت الله العظمی بروجردی منتشر کرده است.

در ادامه، بخش دوم گفتگوی آیت الله سلطانی طباطبایی (ماجرای بازداشت آیت‎الله بروجردی در مرز خسروی و دستور آزادی ایشان توسط رضاخان) تقدیم مخاطبان می‎شود:

- پیش از آمدن آیت الله بروجردی به بروجرد ، وضع حوزه علمیه آن شهر چگونه بود؟

البته بروجرد، گذشته پررونقی داشته است. در این شهر عالمان بزرگ و مجتهدان عالی‌مقام مشغول تدریس و ارشاد مردم بوده‌اند. صدها روحانی، در چندین مدرسه علمیِ آن شهر، مشغول تحصیل بوده‌اند.

متأسفانه در زمان ورود ایشان، مدرسه‌های علمیِ بروجرد معمور و دایر نبودند. تعداد اندکی از اهل علم بودند که روز می‌آمدند و درِ حجره‌ها را باز می‌کردند. مختصر تحصیلی می‌شد. اما آنگونه که باید و شاید، حوزه زنده نبود . پس از آمدن آیت الله بروجردی، اهل علم جمع شدند و ایشان فرمودند: بهتر است مدرسه شبخواب داشته باشد.

آن بزرگوار، آقایان را ترغیب کردند به این که مدرسه را احیا کنند. شهریه مخصوص هم برای کسانی که شب‌ها در مدرسه باشند و به تحصیل ادامه بدهند مقرر کردند. در همین زمان بود که من برای تحصیل علوم دینی وارد حوزه شدم و جزو ساکنین این مدرسه‌ها قرار گرفتم.

با تشویق آیت الله العظمی بروجردی مدرسه رونق گرفت، تحصیلات بیشتر شد و اوضاع سر و صورت علمی پیدا کرد .

- لطفاً راجع به سفر ایشان به عتبات و مسائلی که در پی آن به وجود آمد ، توضیح بدهید.

در ضمنِ سال‌هایی که ایشان در بروجرد بودند، سفری به مکه مشرف شدند. در برگشت از سفر مکه مکرمه، راهی نجف اشرف شدند و برای زیارت عتبات چند ماهی در نجف ماندند .

هنگام مراجعه به ایران در مرز خسروی دستگیر شدند. مأمورین، با دقت کتاب‌ها و اثاثیه ایشان را بازرسی می‌کنند، بعد تحت کنترلِ مأمورین به تهران منتقل و در یکی از ارکان حرب (ارتش) بازداشت می‌شوند. در همین زمان عبدالله خان طهماسبی یکی از وزرای رضاخان، در بین راه بروجرد و خرم آباد ترور شد .

البته مردم خیال کرده بودند رضاخان است ، از این روی عبدالله خان اشتباهی کشته شد. جنازه او را به بروجرد منتقل کردند. به رضاخان خبر دادند. رضاخان دستور داد جنازه در بروجرد تشییع شود و مجلس فاتحه‌ای هم بگیرند.

رضاخان که قرار بود در همان زمان برای بازدید منطقه به خرم آباد بیاید گفته بود: در مسیر به بروجرد خواهد آمد و در مجلس ختم شرکت می‌کند. آن زمان، ایران به چهار منطقه کشوری تقسیم می‌شد. در رأس هر منطقه‌ای، امیری به نمایندگی از دولت قرار داشت.

احمد خان سپهبد، امیر ِغرب بود. او از طرف رضاخان مأمور شده بود مقدمات تشییع و مجلس ختم را فراهم کند. این فرد که با خاندان بزرگ طباطبایی آشنا بود، با بعضی از این افرادِ این خاندان تماس گرفت، از جمله با اخوی بنده. به اخوی گفته بود شاه دستور داده است مراسم با شکوه باشد. من شنیده ام آقایان طباطبایی قصد دارند که در این مراسم شرکت نکنند . اگر این فامیلِ بزرگ و علما و سادات حضور نیابند، مراسم باشکوه نخواهد شد.

خبر بازداشت آیت الله بروجردی  هم به برخی از آقایان بروجرد رسیده بود، اما سایر مردم اطلاع نداشتند. از این رو مشایخ فامیل ما، سادات طباطبایی که در آن زمان خیلی محترم بودند، در مجلس شرکت می‌کنند تا مگر وسیله نجات آیت الله بروجردی را فراهم کنند.

رضاخان هم فامیل طباطبایی را خوب می‌شناخت و موقعیت آنان را درک می‌کرد. بزرگِ فامیل، پیرمرد هشتاد ساله ای بود به نام حاج سید عبدالحسین. مرد محترمی بود. پدرش مرحوم سید محمد ، مۆلف کتاب "مواهب السنیة" از مراجع منطقه غرب ایران بود. در باب "طهارة و صلاة" تألیفات دارد . کتاب "صلاة" ایشان را مرحوم بروجردی چاپ کردند. کتاب طهارت هم ، در زمان خودشان چاپ شد. سید عبدالحسین، تنها یادگارِ آن فامیل بود . مرد وارسته و ساده‌ای بود. رضاخان در سفرهای قبلیِ خود به بروجرد، با وی دیدار کرده بود و علاقه‌ای به او داشت.

به ایشان گفته شد که در مجلسِ فاتحه، میان شما و رضاخان صحبتی پیش خواهد آمد. شاید رضاخان موضوع آیت الله بروجردی  را مطرح کند، اگر مطرح نکرد شما به نحوی مطرح کنید.

به هر صورت مجلسی تشکیل شد و رضاخان هم شرکت کرد. مرحوم حاج سید عبدالحسین به احمدخان سپهبد شرط کرده بود که بوق و کرنا و کارهایی که مناسب روحانیت و مسجد نیست، نباید انجام بگیرد و الّا مجلس را ترک خواهد کرد. آنان هم مراعات کرده بودند و دستور داده شده بود که آن‌گونه برنامه‌ها لغو شود.

همین که رضاخان در مجلس حضور یافت ، دستور داد که فاتحه بخوانید. او به قرائت قرآن می‌گفت فاتحه!

بخش بعدی را اینجا ببینید


منبع:

1.    پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران

2.    مجله حوزه،شماره 43-44، مصاحبه با آیت الله سید محمد باقر سلطانی طباطبایی (ره)،ص 27.

تهیه و تنظیم:عبداله فربود، گروه حوزه علمیه تبیان