تبیان، دستیار زندگی
احمدبن‌موسی، ملقب به «شاهچراغ»، فرزند بزرگوار امام‌هفتم و از شخصیت‌های جلیل‌القدر و پرهیزكار بود. امام‌كاظم‌علیه‌السلام او را دوست داشت و به بخشندگی و دلیری می‌ستود. امام‌رضا‌علیه‌السلام درباره‌اش فرمود: خداوند تو را در دنیاو‌آخرت ضایع نگذارد،هم‌چنان که ح
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چراغ نورافشان فارس

شاهچراغ

حضرت سید امیر احمد ملقب به «شاهچراغ» (1) و «سید السادات»، فرزند بزرگوار امام موسی كاظم علیه السلام و از شخصیت ‏های عالی مقام و جلیل القدر و پرهیزكار بود.(2) شیخ مفید (ره) در کتاب «الارشاد» می گوید:

حضرت احمد بن موسی، جلیل القدر،‌ کریم و پرهیزگار بود و حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام  او را دوست و مقدم می داشت و مزرعه خود که معروف به «بسیره» بود را به او بخشید و گویند حضرت احمد بن موسی رضی الله عنه هزار بنده خرید و در راه خدا آزاد نمود. حسن بن محمد بن یحیی برای من حدیث کرد از جدش که گفت: شنیدم از اسماعیل فرزند حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام که می گفت:

... پدرم (امام كاظم علیه السلام) احمد را قلباً چنان دوست می داشت که چون احمد از پدر غافل می گردید پدرم مخفیانه با گوشه چشم بر او نگاههای گرم و محبت آمیز می نمود و چشم از وی برنمی داشت.

محمد کشّی در کتاب خود، احمد بن موسی را یکی از فضلای عصر خود نام می برد و او را از محدثانی می شمارد که احادیث زیادی از پدر و اجداد بزرگوارش نقل کرده و می نویسد که: احمد بن موسی به دست مبارک خویش، قرآن کریم را نوشته است.

تا پای ولایت

هنگامی که خبر شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام در مدینه منتشر شد، مردم بر در خانه امّ احمد (3) جمع شدند. به سبب شخصیت والای احمد بن موسی گمان کردند که پس از شهادت امام موسی کاظم علیه السلام، وی جانشین و امام است. به همین سبب، با وی بیعت کردند، پس، آن جناب بر بالای منبر رفت و طی خطبه ای فرمود:

«ای مردم، هم چنان که اکنون تمامی شما با من بیعت کرده اید، بدانید که من خود، در بیعت برادرم علی بن موسی هستم. او پس از پدرم، امام و خلیفه بحق و ولی خداست. از طرف خدا و رسولش بر من و شما واجب است که از او اطاعت کنیم».

حضرت احمد بن موسی، جلیل القدر،‌ کریم و پرهیزگار بود و حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام او را دوست و مقدم می داشت و مزرعه خود که معروف به «بسیره» بود را به او بخشید و گویند حضرت احمد بن موسی رضی الله عنه هزار بنده خرید و در راه خدا آزاد نمود

سپس از منبر پایین آمده و به اتفاق همه مردم خدمت امام رضا علیه السلام رسیدند و با حضرت بیعت كردند.

حضرت علی بن موسی علیه السلام درباره برادرش (احمد) دعا فرمود:

«هم چنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد». (4)

به سوی سرنوشت

حضور با برکت امام هشتم در خراسان باعث شد که شیعیان و محبان اهل بیت رسالت با اشتیاق زیارت چهره تابناک امامت و ولایت از نقاط مختلف بسوی ایران حرکت کنند.

حضرت احمد بن موسی نیز در همین سالها (198 تا 203 ه.ق) به همراه برادران و گروه زیادی از برادرزادگان، خویشان و شیعیان، بالغ بر دو یا سه هزار نفر از طریق بصره عازم خراسان شدند و از هر شهر و دیاری که می گذشتند، بر تعداد همراهانشان افزوده می شد، به طوری که برخی از مورخان تعداد یاران احمد بن موسی را نزدیک به پانزده هزار نفر ذکر کرده‌اند.

شاهچراغ

در همین احوال، علیرغم خدعه و نیرنگ های مامون عباسی برای مخدوش ساختن چهره علمی حضرت رضا علیه السلام و مقام ولایت، برتری حجت خدا و پیروزی های حضرتش، کینه مامون عباسی را بیشتر نمود و سرانجام در سال 202 ه.ق امام معصوم را مسموم و به شهادت می رساند.

در این بین، خبر حرکت احمد بن موسی توسط کارگزاران حکومتی به مامون رسید. مامون که ورود برادران امام را به مرکز حکومت، تهدیدی جدی برای موقعیت حساس خود می دید و از هم داستان شدن برادران و شیعیان امام با وی هراسناک بود، ‌به همه حکمرانان خود، دستور داد که: در هر کجا قافله بنی هاشم را یافتند، مانع از حرکت آنها شوند و آنها را به مدینه بازگردانند یا مقتول کنند.

این دستور به هر شهری که می رسید، کاروان از آنجا گذشته بود، مگر در شیراز که پیش از رسیدن کاروان احمد بن موسی، حکم به حاکم وقت رسید. حاکم فارس «قتلغ خان»مردی سفاک و خونریز بود. وی با لشکری انبوه از شهر خارج شد و در برابر کاروان احمد بن موسی اردو  زد.

احمد بن موسی در دو فرسنگی شیراز با قتلغ خان روبرو شد. در آن جا خبر شهادت برادرش علی بن موسی الرضا علیهما السلام انتشار یافت، و به احمد بن موسی خبر دادند که اگر قصد دیدن برادر خود علی بن موسی الرضا علیهما السلام را دارید، بدانید که وی فوت شده است.

امام موسی

حضرت احمد بن موسی که وضع را چنین دید،‌ اصحاب و یاران خود را خواست و جریان را به آگاهی همه رساند و افزود:

قصد این ها ریختن خون فرزندان علی بن ابی طالب علیهماالسلام است، هر کس از شما مایل به بازگشت باشد یا راه فراری بداند، می تواند جان از مهلکه به سلامت برَد که من چاره ای جز جهاد با این اشرار ندارم. تمامی برادران و یاران احمد بن موسی عرض کردند که مایل اند در رکاب وی جهاد کنند. آن بزرگوار در حق آن ها دعای خیر کرد و فرمود: پس برای مبارزه،‌ خود را آماده سازید.

نبرد طاقت فرسا

سپاه قتلغ خان در برابر یاران احمد بن موسی صف های خود را آراستند، و جنگ نابرابری آغاز شد. در نتیجه ی رشادت و فداکاری یاران احمد بن موسی، دشمن شکست خورد و عقب نشینی کرد. این جدال در سه نوبت و به مدت چند روز ادامه یافت. در پیکار سوم، سپاهیان قتلغ خان شکست خوردند و ناچار از محل درگیری - قریه کُشن - تا نزدیک برج و باروی شهر شیراز به مسافت سه فرسخ عقب نشستند و از ترس به درون حصار شهر پناه بردند و دروازه های شهر را محکم بستند. احمد بن موسی اردوگاه خویش، در قریه کُشن، نزدیک یاران خویش بازگشت. در این نبرد، عده ای از امامزادگان و اصحاب احمد بن موسی زخمی و تعدادی نزدیک به سیصد نفر به شهادت رسیدند.

احمد بن موسی به تنهایی با لشکر انبوهی به نبرد پرداخت. دشمن چون دید از عهده او برنمی آید، ‌شکافی در جایگاه استراحت وی ایجاد کرد و از پشت بر سرش شمشیر زد؛ سپس خانه را خراب کرد، و بدن مبارک او در زیر توده های خاک، در محلی که هم اکنون مرقد و بارگاه اوست،‌ پنهان شد

روز دیگر، احمد بن موسی یاران خود را به پشت دروازه شهر شیراز منتقل کرد و همان جا خیمه زد. قتلغ خان که دریافت قادر به پیکار با احمد بن موسی نیست و با وجود عشق و فداکاری که در سپاه احمد بن موسی موج می زند، توان مقابله مردانه با آنها را ندارد، با عده ای از فرماندهان سپاه خود، طرح نیرنگی را ریخت تا بلکه با این روش بر آن ها فایق آیند. بر اساس نیرنگ و توطئه طراحی شده،‌ جمعی از سپاهیان جنگ آزموده ی خود را با شیوه جنگ و گریز به صفوف یاران احمد بن موسی گسیل داشت و به آن ها دستور داد در اولین درگیری وانمود به عقب نشینی و شکست کنند و به سوی دروازه های شهر بازگردند. یاران و برادران احمد بن موسی با این خدعه وارد شهر شدند، دشمن مکّار، که از پیش در گذرگاههای شهر کمین کرده بود، دورازه های شهر را بست و یاران احمد بن موسی را هر کدام به وضعی و در موضعی به شهادت رساندند.

در نتیجه توطئه دشمن بسیاری از یاران احمد بن موسی به شهادت رسیدند و عده ای نیز که از نیرنگ دشمن به سلامت گریخته بودند، ‌در اطراف پراکنده شدند. مورخان اتفاق نظر دارند که غالب امامزادگان در فارس و دیگر شهرهای ایران، از پراکنده شدگان این جماعت هستند.

حضرت احمد بن موسی نیز مورد تعقیب دشمن قرار گرفت و قتلغ خان با شمار زیادی از سپاهیان خود به آنها هجوم برد. احمد بن موسی شجاعانه در مقابل دشمن پایداری کرد و به دفاع از خود پرداخت. برخی از منابع می نویسند: احمد بن موسی به تنهایی با لشکر انبوهی به نبرد پرداخت. دشمن چون دید از عهده او بر نمی‌آید، ‌شکافی در جایگاه استراحت وی ایجاد کرد و از پشت بر سرش شمشیر زد؛ سپس خانه را خراب کرد، و بدن مبارک او در زیر توده های خاک، در محلی که هم اکنون مرقد و بارگاه اوست،‌ پنهان شد.

پی نوشت:

1) تا زمان امیر عضدالدوله دیلمی کسی از مدفن حضرت احمد ابن موسی اطلاعی نداشت و آنچه روی قبر را پوشانده بود تل گلی بیش به نظر نمی رسید که در اطراف آن،خانه های متعدد ساخته و مسکن اهالی بود. از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانه ای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب می دید چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک می درخشد و تا طلوع صبح روشن است، چند شب جمعه مراقب می بود،روشنایی چراغ به همین کیفیت ادامه داشت با خود اندیشید شاید در این مکان، مقبره یکی از امامزادگان یا اولیاء الله باشد، بهتر آن است که امیر عضدالدوله را بر این امر آگاه نمایم، هنگام روز پیرزن به همین قصد به سرای امیر عضدالدوله دیلمی رفت و کیفیت آنچه را دیده بود به عرض رسانید. امیر و حاضرین از بیانش در تعجب شدند. درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند، هر کدام به سلیقه خود چیزی بیان کردند. اما امیر که مردی روشن ضمیر بود و باطنی پاک و خالی از غرض داشت فرمود:اولین شب جمعه شخصا به خانه پیرزن می روم تا از موضوع آگاه شوم.چون شب جمعه فرا رسید شاه به خانه پیرزن آمده و دور از خدم و حشم آنجا خوابید و پیرزن را فرمود هر وقت چراغ روشن گردید مرا بیدار کن .چون ثلث آخر شب شد پیرزن بر حسب معمول روشنایی پرنوری قوی تر از دیگر شب های جمعه مشاهده کرد و از شدت شعفی که به وی دست داده بود بر بالین امیر عضدالدوله آمده و بی اختیار سه مرتبه فریاد زد: « شاه! چراغ». و از آن به بعد به شاه چراغ معروف گردید؛ قیام سادات علوی،علی اکبر تشید، ص 192.

2) اعیان الشیعه، ج 3، ص 191.

3) علامه مجلسی در کتاب مراة العقول در شرح حدیث پانزدهم می گوید:

«امّ احمد» مادر بعضی اولاد آن حضرت (امام هفتم) می بود و او داناترین، پرهیزگارترین و گرامی ترین زنهایش در نزد آن حضرت بود که اسرار خود را به وی می سپرد و اماناتش را نزد او ودیعه می نهاد.

4) معارف و معاریف، ج 1، ص 597.

                                                                                                                                        ابوالفضل صالح صدر

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منابع:

پایگاه اینترنتی حرم حضرت احمد بن موسی علیهمالسلام.

مرکز ملّی پاسخگویی به سوالات دینی.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.