تبیان، دستیار زندگی
آن حضرت آن چنان قلب عطوفی داشتند که هرگاه در جنگی اسیری در اختیار می گرفتند، به جای شکنجه و او، به او محبت می کردند و می فرمودند در ازای آموزش به سپاهیان اسلام،از قید اسارت آزاد خواهند شد
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

محمد(ص)؛ بی انتهاست رحمت بی انتهای تو!

حضرت محمد صلی الله و علیه و آله

دیروز بعد از دیدن صحنه های اعتراض مردم جهان به ساحت مقدس پیامبر مهربانی و پاکی، نیت کردم و به کتاب خدا تفألی زدم و با این آیه شریفه روبرو شدم:

و یقول الذین کفروا لست مرسلاً قل کفی بالله شهیداً بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب

كافران در مقام اعتراض به تو می گویند كه تو رسول خدا نیستى. بگو كافى است كه گواه بین من و شما خدا باشد و كسى كه در نزد او علم به كتاب است. (سوره رعد- آیه 43)

مصمم شدم چند سطری به رسم ادب به پیشگاه رسول خدا بنگارم و به توصیف کوتاه سیره و روش زندگی پیامبر اکرم بپردازم.

ابتدا چند خط به عنوان مقدمه:

مطالعه تاریخ به ما می گوید که از ابتدای خلقت تا به امروز تباهی ها و سیاهی های بسیاری در دل تاریخ رخ داده است.

از همان روزی که قابیل برادر خود را به کام مرگ کشاند و با حسادت خود اولین جنابت تاریخ را مرتکب شد ، تا تکذیب تک تک پیامبران، همه حکایت از بی رحمی روزگار نسبت به خوبان و برگزیدگان الهی دارد.

قرآن کریم در توصیف برخورد معاصرانِ انبیاء الهی با آن ذوات پاک و نورانی می فرماید:

یا حسرة علی العباد ما یأتیهم من رسول الا کانوا به یستهزئون.

دریغا بر این بندگان! هیچ پیامبری بر آنها مبعوث نشد مگر آنکه مسخره اش کردند.(سوره یاسین/ آیه 30)

و همین مصحف شریف بیان می کند:

لَقَد اَخَذنا میثاق بنی اسرائیل و ارسلنا الیهم رُسُلاً کُلَّما جاءَهُم رسولٌ بما لاتهوی اَنفُسُهم فریقاً کذّبوا و فریقاً یقتلون. (مائده/ 70)

همانا ما از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم و رسولانی را به سوی آنان فرستادیم، هر بار رسولی چیزی را برایشان می آورد که دلخواهشان نبود گروهی را تکذیب می کردند و گروهی را می کشتند.

بارها و بارها با مرور و مطالعه قصص انبیاء خوانده ایم که ایوب را مردم زمانه اش تحقیر کردند. خوانده ایم که مردمان زمانه ابراهیم او را به آتش افکندند. شنیده ایم که قوم بنی اسرائیل در غیبت نه چندان طولانی مدت پیامبرشان حضرت موسی، به پرستش گوساله روی آوردند و باز شنیده ایم و خوانده ایم همین قوم دردسرساز به بانوی پاک و مطهر، حضرت مریم نسبت های ناروا دادند.

در ریشه یابی این حوادث ناگوار عوامل گوناگونی را می توان دخیل دانست. از مهمترین آن، مسأله حسادت است. بی شک خدای متعال مقامات و مراتبی به برگزیدگان خود داده است. آنها را به زیور علم بی انتهای الهی آراسته. علمی که دیگران سهمی در آن ندارند. آنها را امین راز و اسرار خود قرار داده و کلید غیب و عوالم را در اختیار آنان قرار داده. نزول برکات و رحمت خود را به واسطه آنها قرار داده و رفع و دفع عذاب را نیز به یمن وجود آنها منوط فرموده.

آنها را به مرتبه ی اصطفاء و اجتباء (برگزیدگی) رسانیده و در قله ی رفیع عصمت از گناه و اشتباه نشانده و این همه را در فرازهای زیارت جامعه می توانیم ببینیم و بخوانیم.

اصْطَفَاكُمْ بِعِلْمِهِ وَ ارْتَضَاكُمْ لِغَیْبِهِ وَ اخْتَارَكُمْ لِسِرِّهِ‏ وَ اجْتَبَاكُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ أَعَزَّكُمْ بِهُدَاهُ وَ خَصَّكُمْ بِبُرْهَانِهِ وَ انْتَجَبَكُمْ لِنُورِهِ وَ أَیَّدَكُمْ بِرُوحِه

ما اقرار می‌‌كنیم كه خداوند شما خاندان عصمت را بر اساس علمی كه به شایستگی شما داشته از میان مردم برگزیده است؛ در نتیجه، شما، هم مصطفای خدا هم مرتضی هم مختار و هم مجتبای خدا هستید.(نقل به مضمون از زیارت جامعه کبیره)

حضرت محمد صلی الله و علیه و آله

طبیعی است که گروهی بیماردل با شنیدن این همه مقام و مرتبت نتوانند آن را بربتابند و با رفتار منفعلانه ی خود به آن مقام رفیع رشک برند و به تکذیب و توهین و قتل فیزیکی و شخصیتی آنها اقدام کنند.

قرآن کریم می فرماید:

ام یحسدون الناس علی ما اتاهم الله من فضله. (نساء/ 54)

بلکه به "مردم" به خاطر نعمتی که خدا از فضل خویش به آنان داده حسد می برند؟

امام باقر در ذیل این روایت می فرمایند:

منظور از ناس (مردم) که مورد حسد واقع شده اند ما اهل بیت هستیم.

همانطور که ملاحظه می شود در می یابیم بر اثر حسادت، دیروز به شکلی حریم مقدس انبیاء و ائمه اطهار مخدوش می شد و امروزاین تعرض شکلی دیگر به خود گرفته است.

زمانی پیامبر را (العیاذ بالله) شاعر و مجنون و ساحر خطاب می کردند. روزگاری کاریکاتور آن حضرت را منتشر کردند، برای خاندان او ترانه ی موهن ساختند، حرم مطهرشان را با خاک یکسان کردند و ...

…و امروز فیلم سراسر توهین و دروغ "مظلومیت مسلمانان"  را کارگردانی و پخش نمودند.

پیامبر ما آن چیزی نیست که این فیلم سخیف درصدد القاء آن بود. این مساله نیازی به اثبات هم ندارد چون امری بدیهی است.(آفتاب آمد دلیل آفتاب)

پیامبر ما، پیامبر مهربانی و رحمت بود.

نگاهی به سیره ی نورانی پیامبر این را به ما نشان می دهد که آن حضرت با همسران خود بسی مهربان و با محبت بودند.

همواره می فرمودند ‏:

أَحْسَنُ النَّاسِ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَلْطَفُهُمْ بِأَهْلِهِ وَ أَنَا أَلْطَفُكُمْ‏ بِأَهْلِی

   نیکوترین مردم از نظر ایمان، خوش خلق ترین و با لطفترین آنها نسبت به خانواده خویش است و من با لطف ترین شما به خانواده ام هستم. (بحار،جلد 68،ص 387)‏

آن حضرت آنقدر اخلاقشان  ستودنی بود که قرآن "خُلق عظیم" را به ایشان نسبت می دهند.

انک لعلی خلق عظیم.(سوره قلم آیه 4)

همانا ای پیامبر تو اخلاقی بزرگ داری.

 آن حضرت آن چنان قلب عطوفی داشتند که هرگاه در جنگی اسیری در اختیار می گرفتند، به جای شکنجه و آزار جسمی او، به او محبت می کردند و می فرمودند در ازای آموزش به سپاهیان اسلام، از قید اسارت آزاد خواهند شد.

(کتاب تاریخ پیامبر ما،ص 280، تالیف دکتر آیتی)

پیامبر خوبی ها حضرت محمد(صلی الله علیه و آله)، نه آن چیزی است که دشمنانش به تصویر کشیدند.

هموست که مبعوث شد تا مکارم اخلاق را به اتمام برسانند. پیامبر خوبمان در رعایت آداب هیچ هم آوردی نداشتند.

هیچ گاه غذایی را با ولع نوش جان نمی کردند. هرگز با درشتی با کسی صحبت نمی کردند. کار شخصی خود را هرگز به کسی واگذار نمی کردند. خود شیر می دوشیدند. خود کفش خود را وصله می زدند و با دستان مبارک خود به انجام امور شخصی می پرداختند. (مناقب ابن شهر آشوب،ج 1،ص 147)

حضرت محمد صلی الله و علیه و آله

ایشان زمانی مبعوث شدند که عادت زشت مردمان کشتن دختران به جرم دختر بودنشان بود. با این مساله با جدیت مبارزه کردند. تا آن جا که به نقل از عایشه، هرگاه دختر خود یعنی حضرت زهرا را می دیدند، او را می‌بوسید و جای خود را به یگانه دختر خود می‌داد.(الاستیعاب،جلد 2،ص375)

بد نیست به حکایتی شیرین و شنیدنی اشاره کنم:

روزی عربی بیابانی خدمت پیامبر اکرم صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ آمد و حاجتی داشت. وقتی که جلو آمد روی حساب چیزهایی که شنیده بود، ابهت پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ او را گرفت و زبانش به لکنت افتاد.

پیغمبر صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ ناراحت شدند و سۆال کردند: آیا از دیدن من زبانت به لکنت افتاد؟ سپس پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ او را در بغل گرفت و به طوری فشردند که بدنش، بدن پیغمبر صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ را لمس نماید.

آن گاه فرمودند: آسان بگیر. از چه می ترسی؟ من از جبابره نیستم. من پسر آن زنی هستم که با دست خودش از پستان گوسفند شیر می دوشید. من مثل برادر شما هستم. (حکایتها و هدایتها، شهید مطهری)

آیا می توان این تندیس مهر و عطوفت را خشن، بی رحم و نامهربان معرفی کرد؟!

درود خدا بر مهربانترین مهربانان حضرت محمد مصطفی و خاندان پاک او .

علیرضا مهدوی شاهروددی      

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.