بازگشت به سال‌های عاشقی
پس از سالها ناتوانی در رفع مشکلاتمان، سالها غم و اندوه و دلسردی، مرگ محبت و عشق به نظر آزار دهنده و خرد کننده می رسد؛ حالا دیگر ناامید شده ایم و می خواهیم همه چیز را رها کنیم چون به نظر امکان اصلاح وجود ندارد. در ساعات دلگیر و تاریک و در شرایطی که کاملا احساس غم و ناامیدی می کنیم، مشکلات حل نشده زندگی مشترکمان به طور تهدید آمیز و هراس انگیزی همچون سایه ای همراه ماست و غرش ترس آورش را در گوش مان می شنویم. چنین شرایطی به نظر بسیار ناامید کننده می رسد. این همان مرحله نهایی و بحرانی است که است که در آن همسران یا در توافق یک ازدواج موازی بدون احساس عشق و محبت غرق می شوند، یا رابطه شان را پایان می دهند و یا با ناامیدی و یاس قبول می کنند که سرانجام به همین سبک زندگی رضایت دهند اما برای زن و شوهرهای خلاق راه چهارمی هم هست.
البته ممکن است این موضوع شبیه به یک طنز باشد که شما و همسرتان یک دعوا و بگو مگو شدید داشته باشید، از هم جدا شوید، بفهمید که بدون هم قادر به زندگی نیستید، تصادفا یکدیگر را ملاقات کنید و دوباره عاشق هم شوید.
زندگی فیلم کمدی نیست و شما برای انکه دوباره عاشق همسرتان شوید نبایستی از هم جدا شوید. گاهی اوقات عشق به حالت کما می رود و ما به راحتی هر چه تمام تر ان را فراموش می کنیم. اما عشقی که اولین بار شما را به هم جذب کرده می تواند بارها و بارها معجزه کند. درخشش یک عشق جدید یک هدیه ویژه است اما مانند هر هدیه دیگر، این درخشش با گذشته زمان کم فروغ و تیره می شود و این اصلا به معنای این نیست که شما به ان هدیه علاقمند نیستید. این تنها به این مفهوم است که شما گرفتار مشکلات روزمره شده اید و هدیه را در یک گنجه و پوشش قرار داده اید.
می دانیم که در ازدواج فرض بر این است که طرفین یکدیگر را دوست دارند. با گذشت زمان زندگی و مشکلات ان مسلط می شوند و ازدواج کم جلوه تر می گردد و عقب نشینی می کند. اما سپس لحظه ای فرا می رسد که احساس عاشق بودن و عاشق شدن را به خاطر می آوریم و دوباره عاشق می شویم.
دوستی می گفت: برای یک مهمانی با همسرم آماده می شدیم و شوهرم یقه پیراهنش را مرتب می کرد. من بارها او را دیده بودم اما این بار گویا واقعا داشتم او را می دیدم. می دیدم که او چطور تمرکز می کند و چطور با دقت این کار را انجام می دهد. در آینه من را دید به من چشمک زد و سپس لبخند زد. این دقیقا همان نگاهی بود که روز اول آشنایی مان از او دیده بودم. یک دفعه قلبم به تپش افتاد. من دوباه سرشار از عشق شدم.........
دوست دیگری می گفت: درست بعد از آنکه شوهرش شغل پراسترسش را تغییر داد دوباره حس کردم عاشق او شده ام. وقتی همسرم توانست موقعیت شغلی مورد علاقه خود را پیدا کند؛ آدم متفاوتی شد. در واقع او تبدیل به همان مردی شد که اوایل ازدواج او را می شناختم. با دیدن او در این شرایط احساس می کردم دوباره عاشق او شده ام.
دوباره عاشق شدن کار سخت و خاصی نیست؛ تنها کافی است به خاطر بیاورید چرا اولین بار عاشق شدید و دوباره آن دلیل را جستجو کنید. منتظر معجزه نباشید او همانجاست و منتظر شماست تا او را بیابید.
بیایید از اینجا شروع کنید. درخواستها و نیازهایتان را با همسرتان در میان بگذارید. به نظر می رسد ربطه ای نزدیک و صمیمانه که در آن همسران می ترسند آنچه را می خواهند، درخواست کنند، دچار تناقض باشد. اماچنین چیزی بسیار متداول است. ما به این علت چیزی را درخواست نمی کنیم که می ترسیم در صورت بیان خواسته مان، دست رد به سینه مان بخورد و جواب رد بشنویم یا این طور تصور شود که ما فردی ناتوان یا نیازمندیم. پس از آنجا که نمی خواهیم زیر بار منت همسرمان برویم از بیان خواسته خود صرف نظر می کنیم.
اگر ما بتوانیم خواسته ها و نیازهایمان را بدون کنایه و به طور مستقیم بیان کنیم، دیگر همسرمان دچار سردرگمی نمی شد و آرامش بیشتری داشت. او هم مجبور نبود که حدس بزند چه خواسته و نیازی داریم و می توانست مستقیم از ما بپرسد. فقط پرسیدن چنین چیزی یکی از صمیمانه ترین کارها و از جمله هدایای محبت آمیزی است که ما می توانیم به همسرمان اعطا کنیم.
فراموش نکنید که:
"درخواستی که با عشق و محبت مطرح شود، با عشق و محبت نیز پاسخ داده می شود"
مریم عطاریان
بخش خانواده ایرانی تبیان
با نگاهی به:
رسیدن به عشق دلخواهتان نوشته: هارویل هندریکس و هلن هانت ترجمه: مجید شهرابی انتشارات نسل نواندیش
مطالب مرتبط:
