تبیان، دستیار زندگی
بهتر است اسم عرفان را برای این نحله های جدید به کار نبریم، به دلیل اینکه درست است که برخی از این فرقه ها ادعای عرفانی بودن را دارند، اما آنچه غالب این فرقه ها ادعا دارند بحث معنویت است، پس بهتر است بگوییم: جنبش های نو پدید دینی
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : داریوش عشقی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ریشه عرفان های نوظهور


بهتر است اسم عرفان را برای این نحله های جدید به کار نبریم، به دلیل اینکه درست است که برخی از این فرقه ها ادعای عرفانی بودن را دارند، اما آنچه غالب این فرقه ها ادعا دارند بحث معنویت است، پس بهتر است بگوییم: جنبش های نو پدید دینی.

عرفان

جنبش گفته می شود، به جهت اینکه هر واکنشی که در اجتماع شکل می‌گیرد، جنبش می نامند. و نو پدید بودن هم به علت این است که از سال 1810 یعنی بعد از جنگ جهانی اول و دوم به وجود آمدند. و دینی بودن این جنبش ها هم به علت این است که اینها ادعای رساندن انسان به سعادت و تعالی را دارند.

بنابراین به واکنش های معنوی که بعد از جنگ جهانی دوم در دنیا بوجود آمد، می گویند: " جنبش های نو پدید دینی"

وجه مشترک این جنبش ها را در سه مورد می توان خلاصه کرد:

1- داشتن رهبری که اعضاء جنبش ارادت خاصی به آن دارند.

2- سکولار و امانیسم بودن.

3- مدعی به سعادت رساندن انسانها.

وجوه منحصر به فردی هم در این جنبش ها وجود دارد، از قبیل؛ خشونت و قتل، خودکشی، پوچ گرایی و نهیلیسم، مسایل اقتصادی و پول شویی، قاچاق کالا و مواد مخدر و ... .

علت بوجود آمدن این جنش های جدید در 200 سال گذشته را، می توان در شرقی شدن غرب و غربی شدن شرق دانست، به این بیان که از زمانی که ارتباط شرق و غرب گسترش یافت، و دنیای مدرنیته غرب به شرق وارد شد، و از طرفی برخی از رهبران مذهبی شرق به غرب سفر کرده و در دنیای غرب به آموزه های خود پرداختند، این روابط و این جابجایی ها، منجر به به وجود آمدن جنبش های نو پدید دینی در غرب و شرق گردید.

توجه به این نکته میتواند، مانع خیلی از اشتباهات باشد، این که جوانی به سراغ یکی از این فرقه ها، چه داخلی و چه خارجی آن، رفته و می بیند که، در آنجا هم دم از خدا می زنند، این تصور کاملا غلطی است، که فکر کند، منظور آنها از خدا، همان خدای اسلام است، بلکه با کمی تحقیق و تفکر در مورد خدای این جنبش ها، به این نتیجه خواهد رسید که، خدایی که در درون این جنبش ها از آن صحبت می شود با خدای واقعی تفاوت دارد

این جنبش ها برای پیشبرد اهداف خود در جذب نیروی انسانی، به دنبال اشخاص تأثیرگذار هر جامعه می روند، طبق اولویت جذب عموم این جنبشها، می توان پیروان این جنبش ها را به سه دسته کلی تقسم کرد:

- سیاستمداران درجه دوم و سوم.

- تحصیلکرده ها اعم از دبیرستانی و دانشگاهی.

- ثروتمندها و سرمایه داران جامعه.

این جنبش ها در سالهای 1960 و 1970 گسترش و پراکندگی یافته و در مدت کوتاهی رشد زیادی نمودند تا جایی که الان بیش از 10000 جنبش نو پدید دینی، در جهان وجود دارد.

در برخی از این جنبش ها دیده می شود که، رهبر، برای آموزش مبانی و آموزه های خود، از پیروانش پول دریافت می کند، و این باعث جمع شدن پولهای هنگفتی برای رهبر آن فرقه شده است.

شیطان

اولین گروهی که برای مقابله با این جنبشها در غرب فعال گردید، خانواده هایی بودند که فرزندانشان به خاطر جذب در این جنبش ها ارتباطشان با والدینشان کم شده بود، در سال 1960 این جنبش ها (نوظهور) در آمریکا شروع به جذب جوانان 16 تا 22 سال کردند، که این جوانان ارتباطشان با خانواده خود کم شد، و این باعث شد، در سال 1970 اولین جنبش ضد جنبش های نوظهور پایه گذاری شود.

و این از ایرادات مهم این جنبش ها به شمار می رود، که به جای تثبیت و تصحیح ارتباط اعضای خود با خانواده ها، به دنبال جداسازی افراد خود از کانون خانواده برای رسیدن به اهداف و مقاصد خود می باشند.

مهم ترین نکته ای که باید به آن توجه شود این است که؛ این جنبش های نو پدید، که ادعای سعادت و تعالی دارند و در تعالیم و آموزه های خود از خدا صحبت کرده و قصد رساندن مخاطبین خود به خدا را در دستور کارشان قرار داده اند، تعریفشان از خدا چیست؟ این را به این منظور بیان کردم که، خدایی که در این جنبش ها از آن دم زده می شود با خدایی که ما مسلمانان می شناسیم متفاوت است، خدای ما خدایی بی نیاز و متعالی است، اما خدای این جنبش ها بعضا جسم دارد، خدای درونی، زمینی، با تفاسیر مختلف از آن، است.

علت بوجود آمدن این جنش های جدید در 200 سال گذشته را، می توان در شرقی شدن غرب و غربی شدن شرق دانست، به این بیان که از زمانی که ارتباط شرق و غرب گسترش یافت، و دنیای مدرنیته غرب به شرق وارد شد، و از طرفی برخی از رهبران مذهبی شرق به غرب سفر کرده و در دنیای غرب به آموزه های خود پرداختند، این روابط و این جابجایی ها، منجر به به وجود آمدن جنبش های نو پدید دینی در غرب و شرق گردید

بنابراین توجه به این نکته می تواند، مانع خیلی از اشتباهات باشد، این که جوانی به سراغ یکی از این فرقه ها، چه داخلی و چه خارجی آن، رفته و می بیند که، در آنجا هم دم از خدا می زنند، این تصور کاملا غلطی است، که فکر کند، منظور آنها از خدا، همان خدای اسلام است، بلکه با کمی تحقیق و تفکر در مورد خدای این جنبش ها، به این نتیجه خواهد رسید که، خدایی که در درون این جنبش ها از آن صحبت می شود با خدای واقعی تفاوت دارد.

این جنبش ها با شعار معنویت و استفاده از ابزاری که اثرات سریع اما گذرا دارد، در حال دور کردن مردم از خدای واقعی هستند. کسانی که با پیروی از یکی از این جنبش ها احساس می کردند که، به خدا نزدیکتر شده اند، وقتی از آنها خواسته شد که خدای خود را توصیف کنند، معلوم شد که؛ بله، به چیزی نزدیک شده اند، اما آن چیز خدا نبوده و در واقع این جنبش ها نام آن چیز را خدا گذارده اند، و این انسانها به خدای واقعی نزدیک نشده اند، حتی از آن دور نیز گردیده اند.

پس توجه به این نکته مهم است، کسی که می خواهد ما را به خدا برساند، اول بدانیم منظور او از خدا چیست؟ و ما را می خواهد به کدام خدا برساند؟ این در حالی است که بخواهد ما را به خدا برساند، چون در خیلی از این جنبش ها که اصلا خدا معنا نداشته، و در حاشیه قرار دارد و یا توجه به خدا، مانع فرض شده و حذف گردیده است.

                                                                                                                                            داریوش عشقی

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.