تبیان، دستیار زندگی
كودك هنگام تولد میزانی از خلاقیت را با خود به همراه می‌آورد و در حدود سن 2 سالگی این خلاقیت نمود ظاهری پیدا می‌كند....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مشكلات مدارس در پرورش خلاقیت دانش‌آموزان

خلاقیت

كودك هنگام تولد میزانی از خلاقیت را با خود به همراه می‌آورد و در حدود سن 2 سالگی این خلاقیت نمود ظاهری پیدا می‌كند.

خلاقیت

برای مثال كودك 2 ساله بر چوبی سوار شده و می‌گوید این اسبم است. یا با خمیر اشكالی می‌سازد كه از نظر ما بزرگسالان بی‌معناست ولی برای او ماشین، آدم و چیز دیگری است، كودك پیش‌دبستانی وقتی قلم به دست می‌گیرد طرح‌هایش را آن چنان می‌كشد كه از ذهن خلاقش نشأت گرفته است، خانه نقاشی او با خانه كلیشه‌ای كه ما بزرگسالان در ذهن داریم متفاوت است، او پرشور و خلاق است، با اشیای گوناگون چیزهایی می‌سازد و در ذهن به آن جان می‌بخشد و داستان‌های خیالی می‌گوید، می‌خواهد بداند، كشف كند، او كنجكاو است و مشتاق، اما معما اینجاست كه چرا این كودكان با استعداد و فعال به بزرگسالانی تبدیل می‌شوند كه از به كارگیری تفكر هوشمند و خلاقیت خود لذت نمی‌برند، چرا و چگونه زندگی كه چنان امیدواركننده آغاز می‌شود در اكثر موارد پایانی یأس‌آور و ناخوشایند دارد؟

تحقیقات تورنس (1962) نشان داده است كه كودكان تا سن 10سالگی در اوج خلاقیت هستند اما وقتی در شرایط مدرسه قرار می‌گیرند و از آن ها انتظار می‌رود كه پاسخ‌های مشخص و قالبی به سۆالات بدهند و تحت ارزشیابی قرار می‌گیرند، خلاقیت آن ها به تدریج كاهش می‌یابد.

خلاقیت

بنابراین باید سیستم آموزشی مدارس از حالت آموزگار محوری و تاكید بیش از حد به سطح بازگویی، خارج شده و به كودكان در آموزش نحوه تفكر و رسیدن به سطوح بالای شناختی یعنی فراشناخت كمك كند.

براساس اهداف منتشره از سوی وزارت آموزش و پرورش، «پرورش استعدادها و كمك به تقویت خلاقیت» یكی از اهداف آموزش و پرورش محسوب می‌شود و مدارس باید در راستای تحقق این هدف به رشد و پرورش خلاقیت دانش‌آموزان بپردازند؛ لیكن در اكثر موارد خودآگاه یا ناخودآگاه موجب تضعیف و حتی تضییع خلاقیت می‌شوند.

از مهم‌ترین موانع پرورش خلاقیت در مدارس می‌توان موارد زیر را برشمرد:

تاكید بر محفوظات، تكالیف زیاد،  عدم توجه به تفاوت‌های فردی، وجود كلاس‌های پرجمعیت، انضباط سخت و زورمدارانه، برنامه درسی و جدول ساعات غیرقابل انعطاف برای فعالیت‌های كلاس، عدم آشنایی معلمان با ویژگی‌های دانش‌آموزان خلاق، روش‌های تدریس سنتی و مبتنی بر معلم‌محوری، تاكید زیاد بر نمره دانش‌آموزان به عنوان ملاك خوب بودن، عدم پذیرش ایده‌های جدید، شخصیت جدی معلم، استهزاء و طعنه، تحت فشار قراردادن برای همنوایی با دیگران، فرهنگ سكوت در مقابل اظهارنظر معلم، تاكید بر تفكر همگرا به جای تفكر واگرا، عدم تجهیز منابع و امكانات و تكیه بر سطوح اولیه حیطه شناختی.

وجود شرایط فوق‌الذكر چون سد محكمی در مقابل توسعه خلاقیت دانش‌آموزان خواهد بود و در صورت از بین رفتن این شرایط، خلاقیت ارتقا پیدا خواهد كرد.

در محیط مدرسه عوامل متعددی در خلاقیت دانش‌آموزان تاثیر می‌گذارد كه در یك دسته‌بندی كلی به جو حاكم بر مدرسه، محتوا و مواد آموزشی ومعلم تقسیم می‌شوند، در اینجا هر كدام را به صورت جداگانه مورد بررسی قرار می‌دهیم.

خلاقیت

الف) جو حاكم بر مدرسه

جان دیویی- متفكر بزرگ مسائل تربیتی- معتقد است مدرسه باید خودكاری دانش‌آموز را تشویق كند اساس كار مدرسه نباید فقط تبعیت و فرمانبرداری باشد و مقررات را مدار قرار ندهد تا دانش‌آموز بتواند به پرورش خلاقیت بپردازد.

در صورتی كه در حال حاضر مشكل اساسی مدارس این است كه در آن ها اندیشه‌های خلاق یاد گیرندگان به سبب غیرمعمول بودن، نه ‌تنها مورد تشویق قرار نمی‌گیرند، بلكه مورد ایراد و سرزنش واقع می‌شوند؛ سرزنش دانش‌آموزان به خاطر داشتن رفتار و افكار غیرقالبی، می‌تواند ریشه‌های تفكر خلاق و توانایی كشف مسائل تازه را در همان روزهای نخستین آموزش مدرسه‌ای در آن ها بخشكاند.

اگر بخواهیم خلاقیت دانش‌آموزان را توسعه دهیم و امكان بروز استعدادهای بالقوه را در آنان فراهم سازیم، باید در جو حاكم بر محیط آموزشی تجدیدنظر كنیم. برای مثال، نمی‌توان از دانش‌آموزان انتظار داشت كه از جای خود تكان نخورند، در طرز نشستن، حرف زدن و لباس پوشیدن‌شان از یك الگوی واحد پیروی كنند، همان پاسخی را به سۆالات بدهند كه از نظر معلم تنها پاسخ صحیح است و در عین حال خلاق هم باشند.

البته منظور این نیست كه هرج‌ومرج و بی‌نظمی در مدرسه حاكم باشد، زیرا لازمه هر آموزشی نظم است. هدف برقراری نظم و مقررات قابل انعطاف است. یعنی نظم مربوط به مسائل كلی باشد و جزئیات رفتار و گفتار را تحت تاثیر قرار ندهد.

اگر مدرسه به جای جوی سلطه‌جویانه و غیرقابل انعطاف‌ از جوی مناسب و حمایت‌كننده برخوردار باشد، هم معلم با احساس امنیت و آسودگی خیال می‌تواند به ارائه طرح‌های جدید و موثر بپردازد و هم دانش‌آموزان با اعتماد به نفس و ایمنی روان‌شناختی به انجام فعالیت‌های خلاق می‌پردازند.

خلاقیت

ب) محتوا و مواد آموزشی
امروزه در دنیا یكی از مباحثی كه در امر یاددهی – یادگیری به شدت روی آن تاكید می‌شود، یادگیری چگونه «فكر كردن» و چگونه «یاد گرفتن» است، نه «چه یاد گرفتن». گاهی توجه بیش از حد به «چه یاد گرفتن» ‌سبب می‌شود از نظر كمیت مفاهیم زیادی را در ذهن دانش‌آموزان انباشته كنیم- به آن ها ماهی می‌دهیم آن هم به مقدار زیاد كه ناچارند مازاد آن را دور بریزند- و توجهی به چگونگی یاد گرفتن آن ها و مفید بودن مواد آموخته شده برای زندگی حال و آینده دانش‌آموزان نداشته باشیم.

با توجه به این مطالب برای طرح‌ریزی محتوا و مواد آموزشی توجه به چند نكته ضروری به نظر می‌رسد كه عبارتند از:

1 – ایجاد پیوند عاطفی و شناختی با برنامه درسی:

دانش‌آموزان زمانی محتوای یك برنامه درسی را به نحو مطلوب یاد می‌گیرند كه این محتوا، با توانایی‌های آنان مطابقت داشته باشد، محتوا زمانی قابل یادگیری است كه با توجه به دانش پیشین و تفاوت‌های فردی دانش‌آموزان انتخاب شده باشد، در این صورت بین دانش‌آموز و محتوای آموزشی پیوند شناختی برقرار می‌شود.

مطالب آموزشی باید برای فرد مفید باشد- یعنی یاد گرفتن و یاد نگرفتنش یكسان نباشد- اگر دانش برای دانش‌آموز معنادار بوده از زندگی او نشأت گرفته باشد و برای آینده او مفید باشد، با اطمینان می‌توان گفت پیوند عاطفی بین فراگیر و برنامه درسی پیوند عاطفی برقرار شده است.

2 – فرصت مناسب برای فعالیت یادگیری چندگانه:

تدارك فرصت‌های یادگیری، توصیف‌كننده جوی از یادگیری است كه طی آن دانش‌آموزان به طیفی از معانی و مفاهیم دست می‌یابند. فرصت‌های یادگیری ارائه شده باید زمینه‌های خوداتكایی و خودآموزی دانش‌آموزان را فراهم سازد. توجه به این نكته ضروری به نظر می‌رسد كه محتوا نباید بر «دانش نظری» تمركز داشته باشد، بلكه توجه به عنصر فعالیت‌ها و مهارت‌ها دانش‌آموز را از نظر روانی آماده یادگیری مداوم و خلاق می‌كند.

3 – ارتباط محیط كلاس با محتوا و ضوابط برنامه

در تنظیم محتوا براینكه باید شرایط و ویژگی‌های محیط كلاس، مورد توجه دقیق برنامه‌ریز قرار گیرد، باید زمان و بودجه كافی جهت اجرای مناسب برنامه مطلوب اختصاص داده شود.

4 – ارتباط مواد آموزشی و محتوا

امروزه در برنامه‌ریزی درسی بسته‌های آموزشی شامل كتاب درسی، كتاب‌های كمك‌آموزشی، وسایل آموزشی، سۆالات ارزشیابی و راهنمای درسی همه با هم در نظر گرفته می‌شوند، در بسیاری از كتاب‌های درستی تحولات مثبتی در حال رخ دادن است و اندكی از برنامه‌های تلویزیونی سعی دارند در راستای برنامه‌های آموزش و پرورش گام بردارند اما باید توجه داشت كه همگام با تحولات كتاب‌های درسی و به طور كلی بسته آموزشی (این بسته‌های آموزشی باید در اختیار همه مدارس قرار گیرد) معلمان نیز باید آمادگی و مهارت لازم جهت ارائه محتوای مطلوب را كسب كنند، چرا كه یك طرح مطلوب و خلاق زمانی موفق است كه به اجرا درآید. نمی‌توان دروسی را كه برای الگوهای تدریس فعال طرح‌ریزی شده با روش سنتی و معلم محور اجرا كرد و انتظار موفقیت داشت.

ج) معلم

معلمان در فرآیند یاددهی- یادگیری و ایجاد تفكر خلاق در دانش‌آموزان دارای نقش اساسی هستند. خلاقیت معلم، نگرش وی نسبت به خلاقیت، سبك تدریس، شیوه اداره كلاس و حتی شخصیت معلم در پرورش تفكر خلاق و ایجاد تفكر انتقادی نسبت به مسائل دانش‌آموزان تاثیر فراوانی دارد. در واقع موثرترین و كارسازترین مولفه نظام تعلیم و تربیت معلم است. این بدان معنا نیست كه سایر مولفه‌های نظام تعلیم و تربیت از قبیل برنامه درسی، مدیریت و... بی‌تاثیر است، بلكه اولا تاثیرگذاری این مولفه‌ها با معلم برابری نمی‌كند و ثانیا این تاثیرگذاری نوعا به صورت مستقیم نبوده و با عبور از صافی معلم كه مركب از ذهنیت‌ها، نگرش‌ها و قابلیت‌های اوست، نهایتا بر دانش‌آموز تاثیر می‌گذارد.

همچنان كه بیان شد معلم از ابعاد و جنبه‌های مختلف در شكوفایی خلاقیت دانش‌آموزان موثر است. به همین جهت در ادامه بحث این جنبه‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرد.

1 – نحوه نگرش معلم

نگرش و دیدگاه معلم نقش مهمی در پرورش خلاقیت دانش‌آموزان ایفا می‌كند. اكثر معلمان از شاگرد بسیار سازگار كه اجتماعی، با ادب و خویشتن‌دار و مطیع قدرت است، خشنود و راضی هستند.

در مقابل دانش‌‌آموزان خلاق به سبب آن كه سۆالات متعدد مطرح می‌كند، قوه تخیل فوق‌العاده دارند، با جمع هماهنگ نیستند، اغلب دردسرآفرین هستند و به طور كلی رفتارشان قابل پیش‌بینی نیست، مورد استقبال معلمان قرار نمی‌گیرند.

خلاقیت

براساس یافته‌های گتزلز و جكسون شاگردانی كه تفكر واگرای بالاتری دارند كمتر از همگراها محبوب معلمان هستند؛ شاید افكار واگرا اغلب مبتكرانه و ارزشمند باشند، از سوی دیگر ممكن است عجیب و احمقانه به نظر برسند و سبب شوند كه معلم شك كند كه شاید كودك می‌خواهد بازی درآورد، در نتیجه این برداشت نه ‌تنها از ابتكار استقبال نمی‌شود بلكه سركوب نیز می‌شود.

هم چنین برونر می‌گوید كه معلمان در آموزش و پرورش عادت دارند كه به پاسخ‌های درست پاداش دهند و پاسخ‌های غلط را مجازات كنند.

این امر سبب می‌شود كودكان میلی به تلاش برای یافتن پاسخ‌های بدیع نداشته باشند، زیرا بی‌تردید با انجام این كار احتمال خطا بیش تر می‌شود. معلم باید آماده كار در حال و هوایی باشد كه تلاش‌های خلاق در آن تشویق می‌شوند و پاداش می‌گیرند، نه در محیطی كه فقط راه‌حل‌های محتاطانه و همگرا تشویق می‌شوند.

2 – نقش الگویی معلم

آرتور كاترین و رابرت بی‌ساند معتقدند كه معلمانی كه از خود رفتار خلاق نشان می‌دهند، محیط‌های كلاس درسی به وجود می‌آورند كه خلاقیت را ارتقا می‌دهد. به علاوه آمابیل (1989) معتقد است كه معلمان با بیان آزاد احساس خویش مانند عشق، شادی و كنجكاوی نسبت به امور می‌توانند الگوی مناسبی برای كودكان باشند.

در واقع معلم نواندیش به صورت خودبه‌خودی دانش‌آموز خود را نواندیش می‌كند؛ یعنی روحیه، احساس، عاطفه و انگیزه پرجوش‌وخروش را به دانش‌آموز انتقال می‌دهد.

در اصل حتی اگر معلم به دانش‌آموز چنین صفت یا خصلتی را انتقال ندهد، خود دانش‌آموز چنین روحیه مثبتی را از معلم می‌گیرد و شاید سرایت چنین خوی و خصلتی از سوی معلم به دانش‌آموز برخاسته از اصل سرایت روانی است. پس چه انتقال خودآگاه و چه انتقال ناخودآگاه چنین توانمندی‌ای هر دو موجب پرورش نواندیشی و نوآوری شاگرد می‌شود.

البته این بدان معنا نیست كه آموزگارانی كه خود خلاق نیستند نمی‌توانند خلاقیت را در دانش‌آموزان تشویق كنند، بلكه هر آموزگاری می‌تواند كوشش كند خلاقیت را در دانش‌آموز بازشناسی و فرصت‌هایی برای وقوع آن فراهم سازد.

3 – نقش عاطفی معلم

ایجاد شرایط مساعد برای رشد خلاقیت، مستلزم وجود جوی صمیمی و مطمئن در كلاس درس است. دانش‌آموز باید بتواند با آسودگی در كلاس به اظهارنظر بپردازد و بدون نگرانی هر سۆالی را كه در ذهن دارد مطرح كند.

خلاقیت

معلمان خشك، مقرراتی و مستبد- آن ها كه دانش‌آموزان را برای صحیح نشستن در نیمكت‌های منظم و مستقیم ردیف شده و محكم نگهداشتن پاها روی زمین تشویق می‌كنند- با مجبور كردن دانش‌آموز به اطاعت زیاد از مقررات قراردادی و تنبیه كارهای اشتباه كودكی كه می‌خواهد به ناشناخته‌ها دسترسی یابد خلاقیت را خاموش می‌كنند.

آن ها با عدم توجه و یا پاسخ ندادن به سۆالات، پرسش‌گرایی لذت‌بخش كودكان خردسال را خرد می‌كنند. با توجه به مطلب فوق، نظام آموزش و پرورش زمانی موفق به پرورش خلاقیت در دانش‌آموزان و به تبع آن پرورش نیروی انسانی كارآمد و خلاق برای جامعه خواهد شد كه با تمام توان فرهنگی و امكانات اقتصادی برای حذف موانع موجود در مسیر پرورش خلاقیت اقدام كند.


سعیده فلاح‌تفتی

مرکز یادگیری سایت تبیان