تبیان، دستیار زندگی
آزادی اسلامی یك امر الهی است اولاً، هر شخصی خود را موظّف می‎داند آن را همان‎گونه كه خدا خواسته است بپذیرد و ثانیاً، دفاع و مبارزه برای حفاظت این ودیعه‎ی الهی را یك تكلیف و وظیفه‎ی دینی می‎داند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تفاوت آزادی اسلامی و آزادی غربی

توحید


آزادی‌ یكی‌ از اصیل‌ترین‌ ارزش‌های‌ نوع‌ بشر به‌ شمار می‌رود؛ به‌ گونه‌ای‌ كه‌ همگان‌ آن‌ را می‌ستایند. اما این کلمه با معنای خاص (معنای اصطلاحی رایج در فرهنگ امروز)خود بیش از چند قرن نیست که برسر زبان ها ست وبه نظر می رسد علت پیدایش آن ،انقلاب اجتماعی اروپا در قرن اخیر است. دربرخی جوامع افرادی وجود دارندکه مفهوم آزادی را به درستی درک نکرده ونمی توانند بین آزادی اسلامی وآزادی غربی تفکیک قایل شوند؛ و بدین جهت توقعاتی نابجا از حکومت دارند.


تفاوت آزادی غربی با آزادی اسلامی

آزادی اسلامی و آزادی غربی، هم در منشأ و هم در نتایج كاملاً با هم متفاوت‎اند:

1. آزادی در غرب برخاسته از خواسته‎ها و تمایلات نفسانی انسان‎هاست. فلسفه‎ی آزادی آنها اصالت انسان و خواسته‎های اوست و در این دیدگاه الحادی، انسان باید آزاد باشد و هر چه خواست انجام دهد. در این نگرش، آزادی منهای خدا و دین، بُتی است مبتنی بر انسان‎پرستی و طلبكار بودن انسان از خدا، و لذا آزادی و خواست انسان، مقدّم بر دین، و ارزش آن فوق دین است؛ دین به عنوان یك امر سلیقه‎ای وقتی ارزش دارد كه مزاحمتی با خواسته‎های فردی نداشته باشد. در این تلقّی، حكومت و قانون برخواست مردم استوار است، مردم هر قانون و حكومتی را خواستند انتخاب می‎كنند و وظیفه‎ی حكومت و قانون‎گذار تأمین و حفظ هر چه بیش‌تر این نوع آزادی است.

در اسلام، اساس و ریشه‎ی آزادی در جهان‎بینی توحیدی است. در مفهوم آزادی اسلامی، توحید و عبودیّت انحصاری خداوند، نهفته است. اسلام برای انسان‎ها شخصیّت و ارزش ذاتی قایل است و او را بنده‎ی هیچ كس غیر خدا نمی‎داند. هر كسی اسلام و مبانی آن را پذیرفت، انسان را آزاد می‎داند؛ آزادیی كه هم در بُعد اخلاقی و هم در بعد حقوقی خود، ظهور پیدا می‏كند. آزادی دینی تكلیف‎مدار است؛ انسان باید تنها از خداوند اطاعت نموده، به احكام و دستورهای او عمل نماید و حكومت و نظامی را  بپذیرد كه قانون و حاكمان آن از سوی خداوند تعیین شده باشند. آزادی اجتماعی و سیاسی مطلق، به این معنی كه انسان‎ها هر چه خواستند انجام دهند و هر قانونی را به دلخواه وضع كنند، وجود ندارد. تكلیف‎گریزی، مسۆولیت‎ناپذیری و عدم قانونمندی، نشانه‎ی وحشی‎گری و جاهلیّت است؛ در اسلام، تمدن و مدنیّت به معنای پذیرفتن تكلیف و مسۆولیّت و قانون‎مداری است و آزادی دینی؛ یعنی رهایی انسان‏ها از قیدبندگی وحاكمیّت غیر خدا.

جوهره‎ی آزادی اسلام، رهایی از قید و بندهای نفسانی و اسارت بندگان، و آزادی غربی، عین اسارت و بندگی شیطان است

2. در جهان‎بینی اسلام، انسان موجودی با استعدادهای فراوان است كه با سیر در مراتب روحی و معنوی، توانایی رشد و تكامل بی‎نهایت دارد و اگر خدا را بندگی و اطاعت نماید و تحت فرمان او باشد، كرامت و ارزش یافته، با فعلیّت یافتن استعدادهایش همه‎ی مسیرهای كمال برای او باز خواهد شد. تكالیف الهی در واقع برای رساندن انسان به حقّ اصیل خویش؛ یعنی همان كمال و سعادت جاودان است .در مقابل، نفی تكلیف، و آزادی از بندگی خدا، انسان را اسیر نفس و پیرو شیطان می‎سازد و او را در طبیعت محصور كرده، از سیر در طریق تعالی باز می‎دارد؛ پس جوهره‎ی آزادی اسلام، رهایی از قید و بندهای نفسانی و اسارت بندگان، و آزادی غربی، عین اسارت و بندگی شیطان است.

3. آزادی در اسلام موهبتی است كه انسان با آن، راه سعادت خود را برمی‎گزیند. اسلام منادی آزادیی است كه انسان‎ها را در مسیر انتخاب سعادت و كمال خود، با رفع موانع و ایجاد شرایط، آزاد گذاشته است. مكتب اسلام هم به دنبال رفع موانع درونی است و هم در صدد رفع موانع بیرونی. موانع بیرونی آزادی، حكومت‎های ناحق و قدرت‎های ظالم، و موانع درونی، حرص و طمع و تبعیت از شهوات است و هیچ عاملی مانند شهوت و هوی و هوس، انسان را برده نمی‎كند. اگر انسان اسیر هوای نفس شد، نه قادر است اعمال نیك و سعادت‎آور انجام دهد و نه از آنچه كه موجب شقاوت است، پرهیز كند و این بدترین اسارت است. در عوض، كسی كه در پرتو دین‎داری به آزادی درونی دست یافت، انجام كار نیك و ترك كار ناپسند برایش آسان است و این آزادی درونی به آزادی بیرونی خواهد انجامید. مكاتب غربی برای رفع موانع آزادی، تنها به عامل بیرونی، یعنی نفی حكومت‎های دیكتاتوری می‎پردازند و در مقابل، زمینه‎ی اسارت انسان‎ها را با دامن زدن به تمایلات و هوس‎ها و آزاد گذاشتن آنها فراهم نموده، راه بدبختی آنها را هموار می‎كنند و این مانع درونی، انسان را به ذلّت در برابر ابرقدرت‎های ظالم خواهد كشاند.

پوشش زنان -بدحجابی

4. چون آزادی اجتماعی به سبك غربی هیچ‎گونه مبنا و دلیل منطقی ندارد، كسی به خاطر آن فداكاری و از خودگذشتگی نمی‎كند. ولی از آن‎جا كه آزادی اسلامی یك امر الهی است اولاً، هر شخصی خود را موظّف می‎داند آن را همان‎گونه كه خدا خواسته است بپذیرد و ثانیاً، دفاع و مبارزه برای حفاظت این ودیعه‎ی الهی را یك تكلیف و وظیفه‎ی دینی می‎داند.

5. اختلاف اساسی دیگر، در گستره‎ی قوانین و حد و مرز آزادی است. در عمل، هیچ جامعه‎ای دارای آزادی مطلق نیست و وجود قوانین برای اداره‎ی انسان‎ها امری ضروری است و هر قانونی در ذات خود، محدود كننده‎ی نوعی آزادی است.

در غرب، قانون تنها ناظر به مسائل اجتماعی است؛ یعنی تنظیم و اداره‎ی جامعه را  بر عهده  دارد؛ تا انسان‎ها در صحنه‎ی اجتماع بتوانند بدون برخورد و مزاحمت، به حدّاكثر خواسته‎های خود برسند و اگر كسی اسیر تمایلات و هوس‎های خود شود و سعادت و مصالح دنیوی و اخروی خود و دیگران را به خطر اندازد، مانعی ندارد. قوانین نه تنها برای محدود كردن این نوع آزادی وضع نشده، بلكه اساساً قانون‎گذار چنین حقّی را ندارد.

آزادی اسلامی یك امر الهی است اولاً، هر شخصی خود را موظّف می‎داند آن را همان‎گونه كه خدا خواسته است بپذیرد و ثانیاً، دفاع و مبارزه برای حفاظت این ودیعه‎ی الهی را یك تكلیف و وظیفه‎ی دینی می‎داند

جامعه‎ای كه هوی‎پرستی و پیروی از شیطان را آزاد بداند، جامعه‎ی مطلوب اسلام نیست و اسلام این را بردگی و اسارت انسان و مایه‎ی شقاوت او می‎داند نه آزادی؛ و از آنجا كه اسلام خواهانِ سعادت و رستگاری انسان است، راه شقاوت او را تشریعاً بسته است. افراد حق ندارند منافع دنیوی و مصالح اخروی خود و دیگران را به خطر بیفكنند. بنابراین، قوانین اسلامی برای محدود كردن و جهت دادن به رفتار انسان‎ها، در راستای مصالح دنیوی و اخروی آنها وضع شده‎اند و به صورتی گسترده، رفتارهای اجتماعی و فردی را پوشش می‎دهند و نقض این قوانین، همانند نادیده گرفتن قوانین اخلاقی و فردی، در آخرت، بازخواست خواهد داشت.

دعوت به اجرای قوانین مخالف آزادی نیست

انسان نسبت به همنوعانش در مواردی که براساس هوای نفس وزورگویی از اوچیزی بخواهند آزاد است،اما نسبت به آنچه که مصالح ضروری اش اقتضا کند قطعاً دارای آزادی نیست؛وهرگونه فراخوانی به سوی اجرای سنن،چه از ناحیه قانون باشد،چه از ناحیه کسی باشد که اجرای قانون به دست اوست به هیچ وجه سلب آزادی مشروع محسوب نمی شود.

نتیجه: آزادی اسلامی در مقابل آزادی غربی، موهبتی است كه بر اساس توحید و عبودیّت خدا بنا نهاده شده است و همراه با تكلیف و مسۆولیّت‎ پذیری، بر طرف‌ كننده‎ی موانع بیرونی و درونی و مسدود كننده‎ی راه شقاوت بوده، گشایشگر راه كمال و فعلیّت‎ بخش تمام استعدادهای انسانی است. در اسلام، بین زندگی دنیایی و سرنوشت اخروی انسان، پیوستگی تنگاتنگی وجود دارد و همه‎ی اعمال و رفتار او در سعادت حقیقی‎اش مۆثّر است.

فرآوری: زهرا انصاری نسب

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع:

1 -  دین و آزادی ،محمد تقی مصباح یزدی

2 - آزادی از دیدگاه علامه طباطبائی،سیدمحمد حسین طباطبائی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.