تبیان، دستیار زندگی
وقتی آتش به درب خانه ی علی بردند و با تهدید آن حضرت را برای اخذ بیعت به مسجد آوردند، امیرمؤمنان (علیه السلام) خود را به قبر پیامبر رسانید و همان جملاتی که هارون به موسی گفت را به پیامبر عرض کرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گوساله سامری پیامبر اسلام

گوساله سامری

در سال 1345 هجری قمری در شهر پیشاور پاکستان مجلس مناظره ای بین تنی چند از علمای اهل سنت و عالم برجسته شیعی سلطان الواعظین شیرازی برگزار گردید که طی آن شش نفر از تجار سرشناس و خوانین با نفوذ پاکستان از عقائد باطل خود دست برداشته و به ریسمان محکم الهی چنگ زدند. این نوشتار بخشی از این واقعه است.

حافظ: امروز که درباره ی صحبت های دیشب شما فکر می کردم به این نتیجه رسیدم که گویا شما با سحر بیان در صدد اثبات خلافت بلافصل علی کرم الله وجهه هستید در حالی که خودتان می دانید حدیث منزلت در غزوه تبوك و به منظور دلجویی از علی بیان شده است و هیچ ربطی به بحثی که شما کردید ندارد.

واعظ: اولاً برای اثبات خلافت بلافصل امیرالمۆمنین دلایل متعددی وجود دارد و منحصر به حدیث منزلت نیست. ثانیاً صدور این حدیث تنها مربوط به تبوك نبوده است؛ بلکه در مکان های متعددی این فرمایش از نبی اکرم نقل شده است.

حافظ: آخر چگونه ممکن است دستوری از ناحیه رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) در مورد خلافت علی کرم الله وجهه صادر شده باشد و با این حال پس از رحلت پیامبر، اصحاب بزرگ رسول خدا فرد دیگری را به عنوان خلیفه برگزینند.

واعظ: برای این اشکال پاسخ بسیار است؛ اما به مقتضای بحث یک جریان تاریخی را برایتان بیان می کنم. حضرت موسی هنگام عزیمت به کوه طور، هارون را جانشین خود معرفی نمود. اما مردم گول سامری را خوردند و از تبعیت هارون دست برداشتند. هر چه هارون آنها را از این کار منع می فرمود، گوششان بدهکار نبود و حتی در صدد قتل هارون بر آمدند. در قرآن مجید پس از نقل این جریان، گفتار هارون را خطاب به موسی پس از برگشت آن حضرت از کوه طور چنین نقل می نماید «ای پسر مادرم! این قوم مرا خوار شمردند و نزدیک بود مرا به قتل برسانند». شما را به خدا تعصب را کنار بگذارید و منصفانه قضاوت کنید! آیا این اجماع بنی اسرائیل بر ترك هارون دلیل بر حقانیت سامری می تواند باشد؟! تصور نمی کنم که اجماع بنی اسرائیل بر این امر باطل از اجماع ادعایی شما بر خلافت ابوبکر ضعیف تر باشد.

وقتی آتش به درب خانه ی علی بردند و با تهدید آن حضرت را برای اخذ بیعت به مسجد آوردند، امیرمۆمنان (علیه السلام) خود را به قبر پیامبر رسانید و همان جملاتی که هارون به موسی گفت را به پیامبر عرض کرد

بعد از وفات نبی اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) همان مردمی که توصیه های آن حضرت را در مورد خلافت علی (علیه السلام) شنیده بودند؛ امیرالمومنین را کنار گذارده و به دنبال دیگران به راه افتادند. از علمای خودتان1 نقل شده است که وقتی آتش به درب خانه ی علی بردند و با تهدید آن حضرت را برای اخذ بیعت به مسجد آوردند، امیرمۆمنان (علیه السلام) خود را به قبر پیامبر رسانید و همان جملاتی که هارون به موسی گفت را به پیامبر عرض کرد.

نواب: اگر خلافت علی کرم الله وجهه مورد نظر پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) بوده است؛ چرا پیامبر صراحتاً ایشان را معرفی نفرمود تا دیگر این همه اختلاف بین امت بوجود نیاید؟

واعظ: بحمدالله احادیثی که صریحاً خلافت بلافصل را حق امیرمۆمنان می داند در کتاب های شما فراوان یافت می شود؛ ولی از این نکته هم غافل نباشید که در کنایه لطافتی است که در صراحت نیست.

نواب: اگر ممکن است برخی از احادیثی که تصریح به امر ولایت علی کرم الله وجهه دارد را برای ما بیان نمایید؛ زیرا ما مکررا شنیده ایم که هیچ حدیثی از رسول اکرم در باب خلیفه ی بعد از خودشان وجود ندارد.

نظام معتزلی می نویسد : رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) علی را به عنوان امام تعیین کرد و صحابه؛ علی را به همین عنوان شناختند؛ ولی عمر به نفع ابوبکر، خلافت او را کتمان نمود

واعظ: یکی از این احادیث، روایت یوم الدار است. علمای شما نقل کرده اند که «پس از نزول آیه (وأنذر عشیرتک الأقربین) 2 نبی گرامی (صلیّ الله علیه وآله وسلم) خویشان خود را دعوت فرمود و طعامی را نیز تهیه کرده بود. بعد از صرف غذا، اقوام خود را به توحید دعوت نموده سپس فرمود: «هرکه به خدا ایمان بیاورد و مرا یاری کند همانا او برادر و وزیر و وارث و خلیفه ی بعد از من خواهد بود. آن حضرت این جمله را سه بار تکرار فرمود. احدی جواب آن حضرت را نداد؛ مگر امیرمۆمنان علی (علیه السلام) که برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا من شما را یاری می کنم؛ پس رسول اکرم (صلیّ الله علیه وآله وسلم) فرمود: این علی وصی و خلیفه من در میان شماست». 3

روایت بعدی را از قول خلیفه ی دوم نقل می کنم. رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «این علی در دنیا و آخرت برادر من است و خلیفه ی من در اهل من است. او وصی من و وارث علم من و ادا کننده ی دیون من است. مال او از من و مال من از اوست. نفع او نفع من و ضرر او ضرر من است. هر کس او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر کس او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است است»4

حدیث در این مورد فراوان است؛ اگر طالب دلایل بیشتری باشید می توانید به کتب معتبر خودتان مراجعه کنید.

جالب است بدانید که بعضی از علمای مشهور خودتان هم به این مسئله اعتراف نمودند . نظام معتزلی می نویسد: رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) علی  را به عنوان امام تعیین کرد و صحابه؛ علی را به همین عنوان شناختند؛ ولی عمر به نفع ابوبکر، خلافت او را کتمان نمود». 5  بد نیست این روایت را نیز از عمر بشنوید که: «رسول خدا فرمود: اگر تمامی درختان قلم گردند و دریاها مرکب و جنیان شمارشگر و آدمیان کاتب شوند؛ نمی توانند فضایل علی را شماره کنند». 6

ادامه این مناظره در سلسله مقالاتی، طی روزهای آینده به شما دوست عزیز تقدیم می شود. امیدواریم این همراهی زمینه شناخت مذهب حق و گروه رستگاران را فراهم کند .

پی نوشت ها:

1- الامامه و السیاسه،ابن قتیبه 1/20

2- آیه  14 سوره الشعراء

3- السیره الحلبیه، علی بن برهان الدین حلبی، 1/285- 286؛ و احمد بن حنبل در مسند /111

4- مودة القربی، سید علی همدانی، موده 6 با استفاده از ینابیع الموده 2/289 ح 825 باب 56

5- وافی بالوفیات، صفدی، 6/15، ترجمه شماره 91

6- تذکره الخواص، سبط ابن جوزی، ص23، باب 2

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع :

شهابی در شب ، دکتر ضیاء توحیدی ، ص 47 – 49

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.