تبیان، دستیار زندگی
تاثیر پذیرفتن از یک مولف سینما ، کارگردان ، نویسنده ، آهنگساز ، بازیگر و ... این خطر را هم دارد ،که در مسیر این اثر پذیری دچار شیفتگی یا تقلید بشویم . فیلم سازان بزرگ و فیلم هایشان محل آموزش و الهام پذیری اند ، اما چه در سینمای ایران و چه در سینمای جهان ا
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شما شیفته ی چه کسی هستید؟


تاثیر پذیرفتن از یک مولف سینما ، کارگردان ، نویسنده ، آهنگساز ، بازیگر و ... این خطر را هم دارد ،که در مسیر این اثر پذیری دچار شیفتگی یا تقلید بشویم . فیلم سازان بزرگ و فیلم هایشان محل آموزش و الهام پذیری اند ، اما چه در سینمای ایران و چه در سینمای جهان این مفهوم دچار مغالطه می شود . استحاله ای به شیفتگی و تقلید.

سیمرغ

سینمای ایران، در این هشتاد و دو سالی که از تولدش می گذرد، از آن چهارشنبه ی دوازدهم اولین ماه زمستان که آبی و رابی نمایش داده شد تا امروز بالا و پایین های زیادی داشته. اما به برکت انسان هایی- ذکر نام انسان به وجه تسمیه ی نوع شناسی موجود نیست و در مفهوم بار ارزشی، واژه ی انسان اختیار می شود- که در سینمای ایران بوده اند، حالا در میدان هایی که فقط چشم و گوش های وطنی، داور و مخاطب آن نیستند سری بالا می گیرد و خیلی از اوقات مایه ی فخر هنر ایرانی است. برای ایرانی ها، سینما مثل شعر شده است. اقبال تاریخی ایرانیان و هم البته فارسی زبانان به شعر منحصر به قوم است. سینما هم، همین حکایت را پیدا کرده است.

با این وجود سینمای ایران چند سالی است که در ارائه ی هنر بی نقص و پیشرو دچار نوسان می شود. مهم ترین شاخص  فیلم هایی که امروز ساخته می شوند، در یکدست نبودنشان است. دقایق باشکوهی در فیلم ها می توان پیدا کرد، اما این وجد زیبایی شناختی در همه ی لحظه ها حفظ نمی شود. دلایل زیادی برای این اپیدمی می توان ذکر کرد. دلایلی که به دوره ی فعلی سینما مربوط است قابل ملاحظه اند، اما یکی از علت هایی که در بررسی همزمانی چالش های امروز سینما مغفول می ماند، آثاری است که از این  روند تاریخی در سینمای ایران ایجاد می شود.

تأثیر پذیرفتن از بزرگان در همه ی هنرها وجود دارد ،  آثار ماندگار هنر هم محل مراجعه و تعلیم هستند و هم مایه ی الهام بخشی. هومر، فردوسی، شکسپیر، میکل آنژ، داوینچی، بتهوون، آلبنیونی، چخوف و بسیاری دیگر از بزرگان تاریخ هنر آموزگاران نسل های پس از خود بوده اند و البته دست مایه ی الهام هایی در آفرینش هنرها و هنرمندان جدید.

اما در سینمای ایران، احساس می شود که جنبه ی تعلیم گرفتن از فنون تکنیکی اسلاف تنها به الهام بخشی، آن هم نه در دنیایی شخصی نسل خلف که در همان فضای بی نقب مراجعه به گذشته، خلاصه می شود. اگر این تأثیر پذیرفتن، در نوعی اشتیاق حسی فهرست شود، مدلی ارائه می شود که از دلزدگی های مخاطب می گذرد و به نوعی،  بی توجهی به همان هنر اصیل گذشته را هم موجب می شود. این اشتیاق ، این حس گرفتن هرگز نوعی تعلیم نخواهد بود و فقط شیفتگی  است . شیفتگی که به تقلید منجر می شود.

بلایی که سر خیلی ها می آید و بعد همین بلا، سر کل سینما آوار می شود، تبدیل شدن سترون جوان ترها به هنرمندان مورد علاقه یشان است. کیمیایی زدگی، کیارستمی زدگی، مهرجویی زدگی (که البته در مورد داریوش مهرجویی به هامون زدگی وجه اتلاق مناسب تر است) و ...

بلایی که سر خیلی ها می آید و بعد همین بلا، سر کل سینما آوار می شود، تبدیل شدن سترون جوان ترها به هنرمندان مورد علاقه یشان است. کیمیایی زدگی، کیارستمی زدگی، مهرجویی زدگی (که البته در مورد داریوش مهرجویی به هامون زدگی وجه اتلاق مناسب تر است) و ...

شاید این تأثیر پذیرفتن محض حاصل عده ی اندک کارگردان ها در ژانرهای به خصوص در سینمای ایران باشد و مثلاً هر کس می خواهد سینمای گنگ یا به تعبیر ایرانی اش لوطی بسازد باید ادای کیمیایی را در بیاورد و یا اگر کسی می خواهد فیلم فلسفی بسازد ، سریع به سراغ هامون مهرجویی می رود.

البته در مورد فیلم فلسفی ساختن  به نمونه ای می شود اشاره کرد که مناسبات معمول که خیلی هم درست نیست را تغییر داده. احمدرضا معتمدی، نشانه ی کارگردانی است که مستقل و مجرد به سراغ دنیای شخصی خود می رود.

این اشکال نزد نسل های بعد از مرحوم ملاقلی پور و حاتمی کیا و درویش هم در سینمای دفاع مقدس هم صادق است. در همه ی فیلم ها ردپای این سه نفر وجود دارد.

بی آن که به دنیای شخصی مراجعه شود و در قالب دگردیسی تفکری هر نفر به ساخت و نوگرایی اندیشیده شود.

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان