تبیان، دستیار زندگی
داستان در منطقه ای دورافتاده از سودان می گذرد. در دهی در کنار رود تاریخی نیل که مردمانش سال ها به شیوه سنتی زندگی می کرده و از دنیای مدرن بی خبر بوده اند اما حتی تمدن غربی این نقطه از سودان را نیز فراموش نکرده و مواجهه شیوه های مرسوم سنتی این ده با دنیای
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فصل مهاجرت به غرب!


داستان در منطقه ای دورافتاده از سودان می گذرد. در دهی در کنار رود تاریخی نیل که مردمانش سال ها به شیوه سنتی زندگی می کرده و از دنیای مدرن بی خبر بوده اند اما حتی تمدن غربی این نقطه از سودان را نیز فراموش نکرده و مواجهه شیوه های مرسوم سنتی این ده با دنیای جدید تناقض های زیادی را در زندگی مردم این منطقه به وجود آورده است.

فصل مهاجرت به شمال

«فصل مهاجرت به شمال» نوشته «طیب صالح»، از مشهورترین رمان های جریان رمان نویسی عرب و همچنین از نخستین رمان های جهان پسااستعماری سودانی است. منظور از «شمال» در عنوان کتاب، نه شمال جغرافیایی بلکه شمال سیاسی یا ایدئولوژیک است. شمالی که متعلق به فرادستانی است که سال ها فرودستان جنوب را تحت سلطه خود داشته اند.

داستان در منطقه ای دورافتاده از سودان می گذرد. در دهی در کنار رود تاریخی نیل که مردمانش سال ها به شیوه سنتی زندگی می کرده و از دنیای مدرن بی خبر بوده اند اما حتی تمدن غربی این نقطه از سودان را نیز فراموش نکرده و مواجهه شیوه های مرسوم سنتی این ده با دنیای جدید تناقض های زیادی را در زندگی مردم این منطقه به وجود آورده است.

رمان طیب صالح تصویری از شرایط اجتماعی سودان را در جهان پس از استعمار نشان می دهد که می توان با خواندن آن بخش های نادیده ای از یک کشور عربی را که سال ها درگیر استعمار بوده و با مسایل مختلفی روبه رو است شناخت. استعمار و مسایل مربوط به آن تاثیر بسیاری بر ادبیات معاصر عرب داشته و بخش فراوانی از این ادبیات، نشان دهنده واکنش هایی مختلف در برابر تاثیرات جهان غرب در این سرزمین ها بوده است. هرچند در داستان فصل مهاجرت به شمال دیگر خبری از حضور فیزیکی استعمارگران نیست و آنها در ظاهر منطقه را ترک کرده اند، اما برای مردمان ساکن این منطقه مساله هنوز باقی است: «اما من از اینجا هستم. درست مثل این نخل که در حیاط خانه ماست و همین جا قد کشیده، نه در خانه دیگری. اما بی خبرم که چرا آنها به سرزمین ما آمده اند؛ آیا معنایش این است که باید حال و آینده خود را زهرآگین کنیم؟ مثل همه آنهایی که در طول تاریخ کشورهای زیادی را ترک گفته اند، دیر یا زود از کشور ما هم می روند. راه آهن ها، کشتی ها، بیمارستان ها، کارخانه ها و مدارس از آن ما خواهند شد و ما بی احساس گناه یا سپاسگزاری به زبان شان حرف خواهیم زد. بار دیگر مثل گذشته همان آدم های عادی می شویم و اگر دروغیم، دروغی می شویم که خودمان سرهم کرده ایم.»

طیب صالح نویسنده معاصر سودانی است که در سال 2009 درگذشت و در طول حیاتش با همین رمان به شهرتی جهانی رسید. این اثر به بیش از 30 زبان ترجمه شده و در سال 2001 از سوی آکادمی ادبی عرب ها به عنوان مهم ترین رمان عربی قرن بیستم انتخاب شد. ترجمه «مهدی غبرایی» از رمان «فصل مهاجرت به شمال» طیب صالح در حالی منتشر شده که حدود یک سال قبل نیز این رمان با ترجمه «رضا عامری» با عنوان «موسم هجرت به شمال» منتشر شده بود. ترجمه عامری از زبان عربی بود اما ترجمه غبرایی از ترجمه انگلیسی این رمان انجام شده است؛ ترجمه ای که توسط دنیس جانسن-دیویس با همکاری خود نویسنده صورت گرفته است.

گفت وگویی با مهدی غبرایی درباره طیب صالح و ادبیات معاصر عرب و ویژگی های سبکی و مضمونی رمان «فصل مهاجرت به شمال»:

در این سال ها شما به عنوان مترجم پرکاری شناخته شده اید و اکنون در میان آثاری که ترجمه کرده اید دو رمان از ادبیات معاصر عرب دیده می شود. پیش از این «در کشور مردان» هشام مطر را ترجمه کردید و به تازگی هم «فصل مهاجرت به شمال» با ترجمه شما منتشر شده است. چه چیزی شما را ترغیب کرد تا سراغ رمان های نویسندگان عرب بروید و چرا رمان «طیب صالح» را انتخاب کردید؟

گمان من به عنوان یک علاقه مند به ادبیات این است که در دوران جدیدی که برای ادبیات رقم خواهد خورد، ما شاهد تاثیرگذاری بیشتر نویسندگان آسیایی و آفریقایی خواهیم بود. دلیل این اتفاق هم این است که کشورهای این منطقه در تب و تاب های سیاسی و تغییرات اجتماعی مهمی هستند. در حالی که کشورهای اروپایی و تا حدی آمریکا جوامعی جاافتاده و دارای نوعی ثبات هستند. از طرف دیگر من به دنبال یافتن رمان هایی جدید از آسیا بوده ام و می دانید که اولین بار سراغ «کوبو آبه» رفتم. بعد از این رمان سراغ «ایشی گورو» که نویسنده ای ژاپنی تبار است، رفتم و بعد هم سراغ «موراکامی» که این آخری تا به امروز مرا رها نکرده است. اما در مورد نویسندگان جهان عرب کم و بیش از برخی نویسندگان شان شناخت داشتیم. مثل «نجیب محفوظ». اما سال ها پیش از «توفیق الحکیم» مصری داستانی را ترجمه کردم که در یکی از نشریات آن زمان چاپ شد یا از طیب صالح داستان کوتاهی ترجمه کردم و تا حدودی با این نویسندگان آشنایی داشتم. رمان «هشام مطر» حدود چهار سال پیش در سفری به وین به دستم رسید و توجهم را جلب کرد. همان گونه که در مقدمه فصل مهاجرت به شمال اشاره کرده ام، در انتهای کتاب در کشور مردان مصاحبه ای کوتاه با هشام مطر وجود دارد و در آنجا او از این رمان طیب صالح به عنوان یکی از بهترین آثاری که خوانده نام می برد. خواندن این رمان واقعا مرا شیفته کرد و ساختار داستانی اش برایم بسیار جذاب بود.

اما من از اینجا هستم. درست مثل این نخل که در حیاط خانه ماست و همین جا قد کشیده، نه در خانه دیگری. اما بی خبرم که چرا آنها به سرزمین ما آمده اند؛ آیا معنایش این است که باید حال و آینده خود را زهرآگین کنیم؟

از میان آثار طیب صالح، رمان فصل مهاجرت به شمال بسیار مورد توجه قرار گرفته و در بعد وسیعی خوانده شده است. مهم ترین وجهی که موجب اعتبار و اهمیت این رمان شد، چیست؟

مساله برخورد یا تقابل شرق و غرب یا به تعبیر خود نویسنده شمال و جنوب یکی از مهم ترین جنبه های اهمیت این اثر است. در منطقه استوایی گرمای سوزان، بیابان های وسیع و طبعا مساله فقر وجود دارد و داستان اینها را در مقابل آبادانی و وفور نعمت و سرسبزی غرب قرار می دهد. به علاوه تقابل فرهنگی و مسایل استعماری هم در کتاب دیده می شود. این موارد به علاوه ساختار و کشش داستانی موجب توجه به این کتاب شده و البته همان طور که خود نویسنده هم گفته است، این کتاب از سویی با استقبال شدیدی روبه رو شده و از سوی دیگر مخالفت های سرسختانه ای هم با آن صورت گرفته است. البته دلیل آن هم روشن است؛ نوآوری هایی که در این رمان صورت گرفته یک عده را پس می زند.

ویژگی های اصلی زبان و نثر طیب صالح در این کتاب چیست؟ با توجه به اینکه در برخی قسمت ها زبان داستان شاعرانه و همچنین استعاری است آیا ترجمه این اثر دشوار نیست؟

بیشترین تلاش من معطوف به ترجمه شعرهایی شد که در کتاب وجود دارد. مثلادر قسمتی که یک شعر عامیانه از زبان یک راننده نقل می شود، باید به گونه ای ترجمه می شد که ویژگی خاص این شعرها در آن حفظ شود. از سوی دیگر شعرهای سنگین چند شاعر عرب در کتاب وجود دارد که در ترجمه باید لحن کلام کهن احیا می شد. اما لحن خود کتاب، هم فشرده است و هم شاعرانه و این ویژگی این نثر است و من هم تا حدی که بضاعتم می رسید سعی کردم این لحن را در ترجمه فارسی حفظ کنم.

طیب صالح

طیب صالح در این رمان در زمان دخل و تصرف می کند و به نوعی زمان را به هم می ریزد. این نکته چقدر به روایت داستانی که نقل می کند کمک کرده است؟

درست است. دو راوی در داستان وجود دارند و نویسنده برای اینکه گسستگی ذهنی راوی را نشان دهد زمان را هم گسسته می کند. به قول سینمایی ها مدام فلش فوروارد و فلش بک می زند. علاوه بر این، می توان به عنصر تکرار اشاره کرد. نکته دیگر تعلیق و حرکت در زمان داستان است. این تعلیق و حرکت برای این است که نویسنده می خواهد گسستگی ذهنی خود راوی را نشان دهد. اگر موضوع با بیان هماهنگ باشد نویسنده موفق شده و به همین دلیل است که این رمان یکی از بزرگ ترین رمان های معاصر عرب است. فرم و محتوا در این داستان به خوبی یکدیگر را تکمیل می کنند.

رمان طیب صالح از نخستین رمان های جهان پسااستعماری است که به تناقضات پیش آمده در یک جامعه سنتی می پردازد. به واسطه ورود زندگی جدید به منطقه ای دورافتاده در سودان که راوی در آن ساکن است، تناقضات زیادی این منطقه را دربر گرفته است. رمان چقدر به دنبال بازنمایی این شرایط اجتماعی است و آیا داستان در پی نشان دادن تضاد مدرنیسم و زندگی سنتی است؟

نویسنده و هنرمند به مسایل اجتماعش حساس است. مسایلی که استعمار در این کشورها به وجود آورده حتما در ذهن نویسندگان بازتاب یافته است و آن را در اشکال مختلف در کارشان بروز می دهند. نویسنده اصیل به گونه ای این مسایل را در اثرش بازتاب می دهد که به اصطلاح این مسایل از داستان بیرون نزند یا شعاری نشود. تناقض بین مدرنیسم و زندگی عشیره ای و قبیله ای در این کتاب به درستی نشان داده می شود. چرخ آب که آب نیل را می کشد و به محل سکونت راوی منتقل می کند تبدیل به موتور آب می شود، راه ها آسفالت می شوند یا ساختمان مجللی ساخته شده تا روسای یکسری کشورها در آن اجلاس برگزار کنند تا تعلیم و تربیت را هماهنگ کنند در حالی که در ده راوی تا کیلومترها آن طرف تر مدرسه ای نیست. در این جامعه که در حال حرکت به سمت زندگی امروزی و جهانی است، زنی 30ساله که شوهر خود را از دست داده اختیار خود را در دست ندارد و تحت امر پدر باید مجددا با شخصی که نمی خواهد، ازدواج کند و در اینجا فاجعه به وجود می آید. این نکته تناقض درونی خود این جامعه را هم نشان می دهد و بعد دیگر این داستان هم نحوه استعمار جامعه و مسایل پیش آمده در پی آن است. نویسنده این مساله را به تصویر می کشد که استعمار در ظاهر خارج شده است اما کسانی باقی مانده اند که پرورده همان استعمارند و هنوز کشور را غارت می کنند.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منبع: روزنامه شرق