تبیان، دستیار زندگی
برای رسیدن به زبانی از سینما که نشانه ی جهانی شدن آن باشد و در عین حال در قالب هنر رایج سرزمین یا فرهنگ دیگری نباشد ، به تلفیق درستی از نشانه شناسی و ادبیات نیاز داریم که این بومی بودن و در عین حال جهانی شدن را توامان نمایش دهد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سینمای بومی و جهانی شدن


برای رسیدن به زبانی از سینما که نشانه ی جهانی شدن آن باشد و در عین حال در قالب هنر رایج سرزمین یا فرهنگ دیگری نباشد ، به تلفیق درستی از نشانه شناسی و ادبیات نیاز داریم که این بومی بودن و در عین حال جهانی شدن را توامان نمایش دهد.

سینمای بومی و جهانی شدن

سینمای ایران در ابتدا، سینمای پیرویی بوده است. و بعد کم کم با ظهور سینمای لوطی و البته موج نوی سینمای ایران از اواخر دهه ی چهل، تلاش هایی برای پیشرو بودن نموده است. اما با این وجود هنوز به غیر از یکی دو گونه ی خاص، نظام با رویه ای در این پیشرو بودن مشاهده نمی شود. پیشرو شدن یک سینما نیازمند بومی سازی در این هنر است. علاوه بر این در تحلیل روند پیشرو شدن یک پدیده، نگاه دقیق به تاریخچه ی هنر مورد نظر، لازم است. و در مورد سینما که موضوع گفت و گوی این چند سطر است،  بررسی دقیق سبک شناسی سینما در ادوار گوناگونش، آن هم در زایش خطوط فکری آن در کشورهای جهان است. تجمیع همه ی مولفه های ذکر شده در بسیاری از اظهارنظرها و حتی تحقیقات مکتوب و میدانی در حوزه ی سینما، برای گردآورندگان تحقیق و حتی مخاطبین آن، با مغالطه و مناقشه همراه است:

این که به قید بومی شدن سینما، آیا شرط پیشرو شدن هم لحاظ می شود یا نه؟

سینمای ژاپن با کوروساوا، بومی نمی شود. پیش از کوروساوا یا به وسیله ی هم نسلانش این اتفاق صورت می گیرد اما سینمای ژاپن با کوروساوا در ادبیات نمایشی و کارگردانی و حتی در بازیگری با توشیرو میفونه، پیشرو می شود.

تیک های نژادی- نوع حرکت بدن در اقوام مختلف- برای زبان سینمایی که می خواهد جهانی شود یک ایراد است. اما این تیک ها در بازی بدن برای سینمای ژاپن تا حدودی حل شده است.

نوع سبابه و شست گرفتن ایتالیایی ها توی ذوق نمی زند، اما در سینمای هند هنوز این تیک ها- اپیدمی خاص حرکات گردن و دست خصوصاً- باعث می شود که المانی از ملیت یک سینما معرفی شود اما در همزاد پنداری مابه ازاء برای همه ی مخاطبین، کارکرد ندارد. در سینمای ایران، این بومی بودن بیشتر معطوف به ادبیات کنشی و واکنشی در شخصیت پردازی است. ادبیات آدم ها نه از جنس چینش واژه ها که از نظر سیر منطقی در کلام، با فرهنگ های دیگر تفاوت می کند. این مفهوم در نمایش های غیروطنی که ترجمه و اجرا می شود کاملاً قابل ارجاع است. نوع کلام و در واقع سیر منطقی شکل گیری کلام در یک کنش که به اتفاق دراماتیک منجر می شود و یا واکنش پذیرنده ی شخص مقابل، خود را نشان می دهد.

نوع سبابه و شست گرفتن ایتالیایی ها توی ذوق نمی زند، اما در سینمای هند هنوز این تیک ها- اپیدمی خاص حرکات گردن و دست خصوصاً- باعث می شود که المانی از ملیت یک سینما معرفی شود اما در همزاد پنداری مابه ازاء برای همه ی مخاطبین، کارکرد ندارد. در سینمای ایران، این بومی بودن بیشتر معطوف به ادبیات کنشی و واکنشی در شخصیت پردازی است. ادبیات آدم ها نه از جنس چینش واژه ها که از نظر سیر منطقی در کلام، با فرهنگ های دیگر تفاوت می کند.

در قالب کلماتی که از یک نمایش ترجمه شده به عنوان متن نمایشی برای بازیگر مورد استفاده قرار می گیرد در اصلاح فن بیان و بازی بدن نیز موثر است. قصد قضاوت در مورد شیوه های بازیگری در تئاتر و رسوخ یا اقتباس آن در سینمای ایران نیست اما تفاوت های شیوه ی اجرا و هم متن نمایشی که در واقع همان نوع ادبیات باعث تغییر شیوه ی اجرا شده است در نگاه بومی به سینمای هر کشور تأثیر می گذارد.

الزاماً تقلید از سینمای اروپا یا متحدالشکل شدن با قسمت غالب سینمای جهان به موفقیت و دیده شدن یک سینما منجر نمی شود. در سینمای ده، پانزده سال اخیر هند، تقلید بازیگران جوان این سینما از نوع بازی هنرپیشه های هالیوود یا سینمای اروپا دیده می شود حتی در بروز تیک های نژادی دقت می شود اما اتفاقاً شیوه ی ادبیات منطقی در ایجاد کنش ها و واکنش های داستانی در فضای مدرن با اصلیت داستان ها و آدم هایش سنخیت ندارد. برای اصلاح شیوه های مرسوم که به غلط مصطلح تبدیل شده اند تنها نیازمند بررسی دوباره ی نمونه های موفق نیستیم . نمونه های پراشکال هم در نقب به دنیای عاری از خطای هنری و زیباشناسانه ی آن موثر است. سینمای بومی موفق ژاپن و سینمای بومی و البته در حال پس رفت هند هر دو می تواند الگوی مناسبی در سینمای ایران باشد.

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان