عکاسی خبری، نقد تصویری
تاریخچه عکاسی خبری در ایران
"آینه با حافظه است. عین شخص را می اندازد روی صفحه نقره. تصویری که روزها طول می کشد تا یک نقاش با مهارت تمام، بکشد و شاید مثل خود فرد هم نشود باعملیاتی نیم ساعته ثبت می شود. عین آینه."
این اولین تعریف عکاسی است که با درخواست رسمی دربار محمد شاه از روسیه و انگلیس به ایران آمد.
در دوره ناصری، شاه که نشستن مقابل دوربین پاولف، ریشار و دیگران را تجربه کرده و شیفته عکاسی است، به فرخ خان امین الدوله، سفیرش در فرانسه، دستور می دهدعکاسی ماهر به ایران بیاورد.
نام این عکاس فرانسیس کارلهیان است. او این فن را هم به ناصرالدین شاه می آموزد و هم به آقا رضا عکاس باشی که اولین و معروفترین عکاس ایران است . از آن پس آقا رضا عکاس دربار ناصری و سرپرست عکاسخانه می شود و کار عکاسی به طور جدی آغاز می شود.
اما سال ها پیش از این، ناصرالدین شاه در همان اوایل سلطنت دریافت که از این فن جدید می تواند همچون رسانه ای خبری بهره ببرد.
این مطلب را از ماموریتی که در نیمه اول سال 1266 ق/1850 م برای عکسبرداری از بناهای تخت جمشید به ژول ریشار داده بود، می توان دریافت. این ماموریت به دلیل عدم پرداخت هزینه های مالی و یا شاید به دلیل زیاده خواهی و عدم دوراندیشی ژول ریشار انجام نمی شود و متاسفانه ریشار به همین دلیل تا اصفهان، پیشتر نرفته وبه تهران باز می گردد و افتخار ثبت اولین گزارش تصویری در زمان خود را که می توانست همقدم با کار همقطاران خود در دنیا، همچون ماکسیم دو کامپ فرانسوی باشد را از دست می دهد.
از دیگر نکات برجسته در این دوره پایه گذاری نوشتن شرح عکس است . ناصرالدین شاه به نوشتن شرح یا معرفی افراد، زمان و مکان عکس هایی که به وی تقدیم می شد یا خود آنها را می گرفت اهتمام می ورزید.
در دو دهه پایانی سلطنت ناصرالدین شاه، عکاسی در بیشتر شهر های بزرگ ایران توسعه یافته و در دوره مظفری پدیده ای کاملا جا افتاده است. خیلی ها عکاسی را به عنوان شغل انتخاب کرده اند و پیشرفت ابزار و وسایل به گونه ای است که حتی مردم، از طبقه نیمه مرفه و متوسط هم می توانند دوربینی تهیه کرده و عکاسی کنند.
در روند تحولات انقلاب مشروطه، عکاسی افزون برکارکردهای خبری و آگاه سازی، نقش بر انگیزاننده را هم در خیزش و حرکت های مردمی عهده دار می شود و در بسیاری موارد به عنوان ابزاری کاربردی، برای پیشبرد اهداف سیاسی از سوی هر دو گروه درگیر، یعنی مردم و حکومت مورد استفاده قرار می گیرد.
پخش گسترده عکس جنجال برانگیز ژوزف نوز بلژیکی با لباس روحانیت در مجلس بالماسکه، کاسه صبر مردم به تنگ آمده را لبریز می کند و یکی از جرقه های انقلاب مشروطه می شود و در جریان این رخداد تظاهرات، بست نشینی وتحصن ها و قهرمانان ملی موضوع عکس می شود.
در دوران استبداد محمد علی شاهی و «بازداشت گسترده آزادیخواهان، عوامل حکومتی شدید ترین حمله ها را بر عکاسان و اعمال سانسور را بر عکاسی وارد می آوردند.»
در این دوره چندین مغازه را می بندند، چند تن را به تهمت چاپ و فروش عکس ستارخان می زنند و عکاس جوانی را می کشند.
پس از واقعه به توپ بستن مجلس و بست نشینی برخی از آزادیخواهان در سفارت عثمانی، به طور مرتب عکس هایی از بست نشینان برای سایر مبارزان خارج از سفارت فرستاده می شود.
از سوی دیگر، مستبدان نیز از عکس ها به منظور پیشبرد اهداف سیاسی خود و همچنین برای نشان دادن تسلط بر اوضاع آشفته این دوران بهره ها می بردند. از این نمونه ها می توان به عکس هایی اشاره کرد که از آزادیخواهان زندانی در باغشاه با وضعیت بسیار تاثر برانگیز گرفته شده است.
عکاسی در این دوران، افزون بر کارکردهای شگرفی که در زمینه آگاهی رسانی بر عهده دارد، سر آغاز یک رشته دگرگونی های ساختاری در نوع عکسبرداری و شیوه نگاه به موضوع ها می شود به گونه ای که می توان برخی از آنها را نقطه آغاز عکاسی با کارکرد صرفا خبری به شمار آورد.
عکاسی خبری
عکس سمبل واقعیتهای روزمره زندگی ماست. عکس توصیف ما را مستندتر و گویاتر میکند هر گزارش برای اثبات گفتههای خود نیاز به یک سند تصویری دارد که این سند را یک عکاس خبری برای ما ارائه میدهد. بنابراین عکاس خبری با سایر موارد عکاسی فرق دارد. زیرا عکاس خبری فقط در حوزه خبر و رویدادها کار میکند و تجربه و تخصص او در این زمینه بیشتر است.
عکاسی خبری یا فتوژورنالیسم به عکسهایی گفته میشود که پبام و هدف اصلی آنها خبر رسانی است. و آنگونه که کارشناسان رسانه تعریف میکنند؛ عکاسان خبری، همان نویسندگان مقاله و مخبران خبر به وسیله تصویر یا همان عکس هستند
"آینه با حافظه است. عین شخص را می اندازد روی صفحه نقره. تصویری که روزها طول می کشد تا یک نقاش با مهارت تمام، بکشد و شاید مثل خود فرد هم نشود باعملیاتی نیم ساعته ثبت می شود. عین آینه."این اولین تعریف عکاسی است که با درخواست رسمی دربار محمد شاه از روسیه و انگلیس به ایران آمد.
سه تعریف رایج درباره عکاسی خبری وجود دارد:
1- هنری است که برای قصهگویی عکاسانه به کار گرفته میشود تا زندگی را مستند کند. پدیدهای جهانی است و به همه مربوط است و از محدودیتهای زبانی و فرهنگی عبور میکند. فتوژورنالیسم ما را به عکسهایی ارجاع میدهد که یک داستان را بیان میکند؛ مثل عکسهایی که در رسانههای خبری میبینیم یا مجلات، گاهنامهها یا هفتهنامهها. این عکسها میتواند دربر گیرندهء عکاسی مستند، عکاسی تبلیغاتی، عکاسی در صحنه، عکاسی ورزشی، زندگی جاری، علایق انسانی و به تصویر کشیدن شیوه معاصر و رایج زندگی باشد. اما نکتهء مهم در این بخش این است که در فتوژرنالیسم روایت عکس مقدم بر قضاوت است، یعنی باید عکس، دیگران را به قضاوت بکشد، پس لازم است به عکاسان خبری گفته شود: سعی نکنید قضاوت خود را به عکس القا کنید. در فتوژرنالیسم، عنوان یا مضمون مقدم بر عکس است و باید به مخاطبان و بینندگان و کسانی که داوری میکنند کمک کند تا خودشان داستان یا ماجرا را کشف کنند.
2- ژورنالیسمی است که داستانی را از طریق تصاویر بیان میکند. میتوان اینطور برداشت کرد که در ذهن غربیها، فتوژرنالیسم تک فریم نیست؛ به همین علت است که همیشه یک فیچر یا گزارش تصویری جداگانه دارند و یک تک فریم؛ که تک فریم در واقع اوج گزارش تصویری است.
تعریف آخری که از فتوژورنالیسم میتوان عنوان کرد این است که گفته شود:
3- شکلی ویژه از ژورنالیسم است که تصاویری را خلق میکند تا داستانی خبری را بازگو کند؛ هرچند معمولا اینطور فهم میکنند که اصل بر تک فریم است، در حالی که اینطور نیست. در حالت عامتر هم به مطالب بسیار مهم و جدی که عکاسی شدهاست گفته میشود.
اهمیت و ارزش یک عکاس خبری کمتر از سایر عوامل یک روزنامه نیست. اگر عکسها نباشند شاید در مواردی برخی به یک گزارش شک و شبهه وارد کنند. پس در واقع این دو مکمل هم هستند.
اما عکاس خبری باید همواره در نظر داشته باشد که عکسهایش بدون گزارش هم کاملا گویا باشند، چرا که عکاس خبری سند تصویری را ارائه میدهد و سند تصویری محدود به امروز نیست بلکه در تاریخ میماند و ثبت میشود و جزئی از تاریخ میشود.
گاهی برای توصیف اتفاق نیاز به عکس داریم گاهی هم برای اثبات اهمیت یک موضوع اما در هر حالت عکسها اسنادی هستند که در تاریخ زنده می مانند و ما بر اساس این اسناد بصری ارتباط برقرار میکنیم. یک عکاس خبری همواره باید متوجه باشد که حادثه تنها به محل وقوع خود ختم نمیشود و حواشی بسیاری هم دارد که نباید از آنها غافل شد.
عکاس باید دقت کند عکسها را به گونهای بگیرد که اگر خبرنگار هم همراه وی نبود به راحتی بتواند گویای آنچه که رخ داده باشد و اتفاق را بیان کند و نیازی به توصیف نداشته باشد معمولا خبرنگار چند ورقه کاغذ دارد و یک قلم شروع میکند به مصاحبه و پرس و جو از افراد حاضر در صحنه تا گزارش خود را بنویسید.
عکاس هم همین کار را به شکل دیگر با ابزاری ویژه به نام دوربین انجام میدهد. وی باید به گونه ای عکس بگیرد که بیننده بتواند منطقه جغرافیایی و سایر مختصات مربوطه به آن واقعه را متوجه شود.
عکاس خبری در حالت ثبت تاریخ است زیرا عکس ها سندهایی غیرقابل انکار هستند. مانند عکسهای پیروزی انقلاب اسلامی ایران عکس رژه همافرها در مقابل حضرت امام خمینی (ره) یا عکسهای ورود حضرت امام خمینی به فرودگاه مهرآباد تهران یا عکسهای دریافت مدال قهرمانان در المپیکهای گوناگون و یا جمع آوری کمک مرحوم تختی برای زلزله بویین زهرا در آن سال.
باید مردم به عکاسان خبری اعتماد داشته باشند و اجازه کارکردن آزادانه را به آنها بدهند. در حال حاضر متاسفانه بسیاری از سازمانها و نهادها عکاس استخدام کردهاند و از عکاسان رسانهها برای حضور در برنامه دعوت نمیکنند.
در حال حاضر هم روزنامهای که عکس خبری مستقل چاپ کند به ندرت پیدا میشود. چون روزنامهها از یک عکس مشترک از سایتها استفاده می کنند و نیاز به عکاس خبری ندارند و این مورد خوبی نیست. چون قانون کپی رایت در مورد عکاسی هم رعایت نمیشود. باید برای انتشار عکس از عکاس مربوطه اجازه گرفته تا دوباره عکاس خبری بیشتر مطرح شود.
فراوری: سمیه رمضان ماهی
بخش هنری تبیان
منبع:
همشهری آنلاین/ قربانعلی تنگ شیر
دانشنامه آزاد ویکی پدیا
مروری بر آغاز عکاسی خبری در ایران/ مدرسه همشهری