سوگندهاى بیهوده و سوگندهاى جدى
سوگندهایى که از روى قصد و اراده نیست و فقط براى تأکید مطلب و از روى عادت بر زبان جارى مىشود و بعضىها عادت دارند که به طور مرتب بگویند: نه به خدا قسم! یا آرى به خدا قسم! هر چند چنین کارى هم ناپسند است ولى کفاره ندارد .
«لا یُۆاخِذُکمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فى أَیْمانِکمْ وَ لکنْ یُۆاخِذُکمْ بِما عَقَّدْتُمْ الْأَیْمانَ فَکفَّارَتُهُ اِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکینَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلیکمْ أَوْ کسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْریرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ ذلِک کفَّارَةُ أَیْمانِکمْ اِذا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَیْمانَکمْ کذلِک یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکمْ آیاتِه لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ.»
خداوند شما را در مقابل آن سوگندهایتان که از روى اراده نیست، مۆاخذه نمىکند ولى شما را در مقابل آن سوگندهایى که محکم کردهاید مۆاخذه مىکند و کفاره آن، غذا دادن به ده مسکین از غذاهاى متوسطى که به خانواده خود مىدهید یا پوشانیدن آنها یا آزاد کردن یک برده است و کسى که ندارد، سه روز روزه گرفتن. این کفاره سوگندهاى شماست هنگامى که سوگند مىخورید (و مىشکنید) و سوگندهاى خود را حفظ کنید. خداوند آیات خود را براى شما این چنین بیان مىکند شاید که سپاسگزارى کنید. (سوره مائده، آیه 89)
بعضى از اصحاب رسول خدا با این هدف که به تقوا و ایمان بیشترى برسند، بعضى از چیزهاى حلال را بر خود حرام کرده بودند و تنى چند از آنها بر این کار سوگند هم خورده بودند.
در آیاتى که پیش از آیات مورد بحث قرار دارد، مۆمنان از این کار منع شدند و به آنها دستور داده شد که نعمت هاى خدا استفاده کنند و از آنها لذت ببرند.
کسانى که سوگند خورده بودند که از لذت هاى دنیا استفاده نکنند، پیش پیامبر اسلام آمدند و تکلیف سوگندهاى خود را از وى سۆال کردند. این آیه در مقام پاسخگویى به آنهاست و اینکه چنین سوگندهایى باطل و لغو است و شکستن آن مۆاخذه ندارد و به مناسبت اینکه سخن از سوگند خوردن به میان آمد، احکام شکستن سوگندهاى صحیح را هم بیان مىکند.
منظور از سوگند لغو، سوگندهایى است که به هر دلیل باطل باشد مانند سوگندهایى که از روى قصد و اراده نیست و فقط براى تأکید مطلب و از روى عادت بر زبان جارى مىشود و بعضىها عادت دارند که به طور مرتب بگویند: نه به خدا قسم! یا آرى به خدا قسم! هر چند چنین کارى هم ناپسند است ولى کفاره ندارد و یا مثلاً انسان به حرام کردن حلالى یا حلال کردن حرامى بر خود، سوگند بخورد و یا بر ترک واجبى سوگند بخورد. چنین سوگندهایى باطل است و نباید به آنها عمل کرد و شکستن آنها هم کفاره ندارد.
گاهى کسى سوگند یاد مىکند که فلان کار خیر را انجام نخواهم داد. مثلا سوگند مىخورد که میان دو نفر که دعوا کردهاند، آشتى نخواهم داد و این به سبب دردسرهایى است که ممکن است براى او پیش آید. در اینگونه موارد هم سوگند او منعقد نمىشود
سوگندى که شکستن آن کفاره دارد و اگر کفاره ندهد معصیت کرده است، سوگندى است که از روى قصد و اراده و بهطور جدّى باشد و به تعبیرى که در این آیه آمده سوگند محکمى باشد (عقّدتم الایمان = سوگندهایى که محکم بستهاید) و البته باید شرایط دیگر را هم داشته باشد و آن مشروع بودن متعلَّق سوگند است. در چنین حالتى اگر کسى سوگند خود را بشکند، گناه کرده است و باید براى رفع اثر این گناه کفاره بدهد. دادن کفاره، براى جبران این گناه است.
کفاره شکستن سوگند یا همان «حِنْث یمین» در این آیه بهطور مشروح آمده است و آن اینکه انسان در مرحله اول میان سه چیز مخیّر است. (توجه کنیم که «أو» در این آیه براى تخییر است نه ترتیب) و باید یکى از این سه کار را انجام بدهد:
1 - به ده نفر از فقرا طعام بدهد؛ آن هم طعام معمولى و متوسطى که به خانواده خود مىدهد.
2 - ده نفر فقیر را بپوشاند و به آنها لباس بدهد؛ و البته منظور از لباس، لباسى است که تمام بدن را بپوشاند مانند یک پیراهن و یک شلوار با یک پیراهن عربى بلند. و در اینجا لازم نیست لباسى که مىدهد از نوع لباس خود و خانودهاش باشد.
3 - یک برده را آزاد کند. در اینجا از برده با تعبیر «رقبه» که به معناى گردن است، یاد شده است، چون گردن عضو مهم بدن است و اگر بریده شود انسان مىمیرد لذا از تمام بدن به «رقبه» یعنى گردن تعبیر آورده مىشود. یا به این مناسبت که در قدیم گردن بردهها را با ریسمان مىبستند، از آن جهت به برده رقبه گفته مىشود.
البته نه در اینجا و نه در آیات دیگر قرآن که از آزاد کردن برده سخن به میان آمده، قید نشده است که آن برده مسلمان یا مۆمن باشد و حکم، شامل برده کافر هم مىشود ولى مسلم است که اگر برده مۆمن وجود داشته باشد، بر برده کافر ترجیح دارد.
در صورتى که کسى سوگند خود را شکست، باید یکى از این سه کار را انجام بدهد ولى این در جایى است که این شخص توانایى مالى انجام این کارها را داشته باشد و اگر چنین توانایى در او نباشد، او باید سه روز روزه بگیرد و این، کفاره شکستن سوگند او خواهد بود و در دنباله آیه پس از بیان این موارد، مىفرماید: این؛ کفاره سوگندهاى شماست چون سوگند بخورید (و آن را بشکنید) البته جمله (آن را بشکنید) در متن آیه نیست ولى مقدّر است و حذف آن به خاطر معلوم بودن مطلب است.
سپس اضافه مىکند که سوگندهاى خود را حفظ کنید. یعنى وقتى سوگند مىخورید به آن پایبند باشید و آن را نشکنید.
آنگاه مىفرماید: خداوند آیات خود را بر شما اینچنین بیان مىکند تا شما سپاسگزار باشید. به راستى هم جاى سپاس دارد چون بیان احکام از جانب خداوند، خود نعمت بزرگى است که براى بشر مىرسد و انسان از این طریق به آگاهی هایى مىرسد که عقل او بهطور استقلال از درک آنها ناتوان است: «ویعلّمکم ما لَمْ تکونُوا تعلمون»(بقره/151) و بر شما مىآموزد آنچه را که نمىدانید.
آیه مورد بحث نظیر آیه دیگرى است که مىفرماید:
«لا یُۆاخِذُکمُ اللَّهُ بِاْللَّغْوِ فى أَیْمانِکمْوَ لکنْ یُۆاخِذُکمْ بِما کسَبَتْ قُلُوبُکمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلیمٌ».(بقره/ 225)
خداوند شما را به خاطر سوگندهاى بیهوده که از روى قصد و نیّت نیست، مۆاخذه نمىکند، لکن شما را به خاطر سوگندهایى مۆاخذه مىکند که از روى قصد و نیّت که کار قلبهاى شما است، مۆاخذه مىکند و خداوند آمرزنده و بردبار است»
در روایتى آمده است که ابو ایوب مىگوید: از امام شنیدم که فرمود: نه در حال راستگویى و نه در حال دروغگویى به خدا سوگند نخورید که خدا مىفرماید: (و لا تجعلوا الله عرضة لأیمانکم) فرمود: وقتى شخصى از شخص دیگرى کمک بخواهد که میان او و کسى را اصلاح کند نگوید که من قسم خوردهام چنین نکنم
خداوند مردم را در مقابل سوگندهایى مۆاخذه مىکند که از روى نیت و اراده که کار قلب است، باشد. چنین سوگندهایى که حالت جدى دارد و گاهى با مراسم خاصى مثلاً در دادگاه و با حضور قاضى انجام مىگیرد، قابل مۆاخذه مىباشد. پس از بیان این مطلب اضافه مىکند که خداوند آمرزنده و بردبار است و اینکه سوگندهاى بیهوده شما را بازخواست نمىکند ناشى از غفران و حلم اوست.
نکته دیگرى که در اینجا باید به آن توجه کرد، این است که گاهى کسى سوگند یاد مىکند که فلان کار خیر را انجام نخواهم داد. مثلا سوگند مىخورد که میان دو نفر که دعوا کردهاند، آشتى نخواهم داد و این به سبب دردسرهایى است که ممکن است براى او پیش آید. در اینگونه موارد هم سوگند او منعقد نمىشود و در آیات و روایات از خوردن چنین سوگندهایى نهى شده است: «وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَیْمانِکمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ»(بقره:224)
خدا را به سبب سوگندهاى خود مانع از آن قرار ندهید که نیکى کنید و پرهیزگارى نمایید و میان مردم اصلاح کنید و خداوند شنوا و داناست.
امام صادق(علیه السلام) درباره سخن خداوند: (ولاتجعلوا الله عرضة لایمانکم...) فرمود: وقتى تو را براى صلح میان دو نفر دعوت کردند، نگو که من قسم خوردهام که چنین نکنم.(1)
همچنین در روایتى آمده است که ابو ایوب مىگوید: از امام(2) شنیدم که فرمود: نه در حال راستگویى و نه در حال دروغگویى به خدا سوگند نخورید که خدا مىفرماید: (و لا تجعلوا الله عرضة لأیمانکم) فرمود: وقتى شخصى از شخص دیگرى کمک بخواهد که میان او و کسى را اصلاح کند نگوید که من قسم خوردهام چنین نکنم.(3)
امام باقر(علیه السلام) درباره آیه (و لا تجعلوا الله عرضة لأیمانکم) فرمود: منظور شخصى است که قسم مىخورد که با برادر دینى خود سخن نگوید و یا چیزى شبیه آن و یا اینکه با مادر خود سخن نگوید.(4)
پى نوشت ها:
1) کافى ج 2 ص 210
2) ظاهرا منظور، امام صادق(علیه السلام ) است.
3) تفسیر عیاشى ج 1 ص 112
4) همان.
بخش قرآن تبیان
منبع : سایت شارع ،مقاله یعقوب جعفری