جایی برای بحثهای داغ سیاسی
روانشناسان متحرك؛ خودشان میگویند از صبح تا شب آنقدر با خلقالله سر و كله میزنند كه تا یك نگاه به مسافر بیندازند ته و توی زندگی طرف را روی دایره میریزند.
بوق و زبان دو عنصر جدانشدنی آنهاست. از بوقهای اعتراضی تا بوقهای تشكر و راه بازكن. قدرت زبان و حرفزدن یك راننده تاكسی هم نشانهای از سابقه و تحلیل اوست.رانندگان تاكسی بسته به طیف و تنوع مسافرانشان و فاصله زمانی مسیر، بحثی را باز میكنند مثلا اگر بیشتر مسافران، كارگر ساده باشند موضوعی مثل كمبود دستمزدها بر مسائلی مثل انتخابات یا موفقیت ورزشكاران در المپیك و پارالمپیك لندن اولویت دارد.
روانشناسان متحرك؛ خودشان میگویند از صبح تا شب آنقدر با خلقالله سر و كله میزنند كه تا یك نگاه به مسافر بیندازند ته و توی زندگی طرف را روی دایره میریزند. تا چند سال قبل سنت تاكسیرانی و سمت راننده تاكسی بودن، سبك زندگی قابلتوجهی در شهرهای بزرگی مثل تهران بود. صنفی كه كار اول و آخرشان، جابهجا كردن مسافر و عوض كردن دنده با پیكان بود، اما چند سال اخیر، به قول خودشان دست زیاد شده است.
خیلیها كه اتومبیل دارند، حالا هر نوعی كه میخواهد باشد، سر راهشان چند مسافری را هم سوار میكنند تا لااقل پول بنزینشان دربیاید.
در حقیقت برای این عده، مسافركشی برایشان شغل درجه چندم است و سبك زندگی تاكسیرانان قدیم و اصیل برایشان اهمیتی ندارد، اما در این روزها باز هم میتوان رانندگان تاكسی اصیلی را دید كه حالا بیشترشان سمند زرد رنگ سوار میشوند، اما این تغییر و تحول، سبك زندگیشان را عوض نكرده. در اینجا نگاهی میكنیم به چند نكته از این سبك زندگی.
شهر، ملك ماست!
رانندگان تاكسی مسیریابان قهاری هستند، كافی است تا مدت زمان یك چراغ قرمز طولانی باشد تا بلافاصله كوچهای موازی با مسیر اصلی را روكنند.
در مسیرهای پرترافیك هم، كوچهپسكوچههای ناشناخته، راهدرروهای حیاتی و برگ برندهشان است. البته بعضی از رانندههای زرنگ ماشینهای دیگر هم پشتسر این مسیریابان قهار، راه میافتند تا از ترافیك فرار كنند، اما اصلا نمیتوانند دفعه بعد این مسیر را تنهایی پیدا كنند.
در مسیرهای پرترافیك هم، كوچهپسكوچههای ناشناخته، راهدرروهای حیاتی و برگ برندهشان است. البته بعضی از رانندههای زرنگ ماشینهای دیگر هم پشتسر این مسیریابان قهار، راه میافتند تا از ترافیك فرار كنند، اما اصلا نمیتوانند دفعه بعد این مسیر را تنهایی پیدا كنند
«رانندگان تاكسی، مالكان خیابانها هستند.» این جمله را نهتنها برخی از خود رانندهها كه خیلی از شهروندها هم قبول دارند. با این استدلال، حق تقدم و حتی تخلف با رانندگان تاكسی است.
علائم راهنمایی و رانندگی تاوقتی به نفعشان باشد قابل احترام است وگرنه تابلوهایی تزئینی برای زیباسازی شهر است.
برخی از آنها این حق را دارند كه خیابان یكطرفهای را ورود ممنوع یا حتی به صورت دنده عقب بروند، چون مسوولان شهری و راهنمایی و رانندگی كه خیابانی را یكطرفه كردهاند، آنطور كه آنها به شریانهای تردد شهر تسلط دارند، مسلط نیستند.
نشست كارشناسان زیر سقف تاكسی
بوق و زبان دو عنصر جدانشدنی آنهاست. از بوقهای اعتراضی تا بوقهای تشكر و راه بازكن. قدرت زبان و حرفزدن یك راننده تاكسی هم نشانهای از سابقه و تحلیل اوست.
رانندگان تاكسی بسته به طیف و تنوع مسافرانشان و فاصله زمانی مسیر، بحثی را باز میكنند مثلا اگر بیشتر مسافران، كارگر ساده باشند موضوعی مثل كمبود دستمزدها بر مسائلی مثل انتخابات یا موفقیت ورزشكاران در المپیك و پارالمپیك لندن اولویت دارد.
حضور دانشجویان در تاكسی، بحث را به سمت مهاجرت و شهریه میكشاند و حضور خانمها هم میتواند بحث همیشه جذاب تفاوت زن و مرد و تفكیك جنسیتی را زیر سقف تاكسی داغ كند. اگر هیچ طیفی هم در تاكسی برتری نداشت، خبرهای رادیو و بخصوص خبرهای اقتصادی، خود به خود موضوع بحث را ایجاد میكند. اگر هم هیچكدام نشد جوابدادن به حرفهای مجری رادیو، آخرین گزینه رانندگان تاكسی است.
موسیقیای هم كه راننده گوش میدهد نشاندهنده تفكرات اوست. ضمنا فكر این كه درباره تغییر آهنگ یا كم و زیادبودن صدای آن نظری بدهید را از سرتان بیرون كنید چون جزو حیطه اختصاصی راننده است و ممكن است در معرض پیاده شدن اجباری از تاكسی قرار بگیرید! رانندگان تاكسی علاوه بر بوق از زبان و دستشان هم برای باز كردن مسیر و ارتباط گرفتن استفاده میكنند.
دست چپشان همیشه از قاب پنجره بیرون است و آمادهاند تا سریع و با فریادهای «برو جلو... بكش كنار... بزن بغل... مخلص آقا رحیم...» سرشان را هم بیرون بیاورند.
رانندهها موقع پیاده شدن مسافران هم به آنها توصیههایی دارند كه مهمترینش این است: «بذار موتور رد شه... بعد در رو وا كن.»
در فضای كلامی آنها، ماشینها به دو دسته تاكسی و غیرتاكسی تقسیم میشود؛ تاكسیها چون همصنفند، حقتقدم دارند و بدون آشنایی قبلی مورد سلام و احوالپرسی قرار میگیرند، اما ماشینهای دیگر، ابوطیاره و قارقاركهای خیابان پركنی هستند كه برای تفریح و ترافیك به خیابان سرازیر شدهاند و هیچ حقی برای تردد ندارند.
این خط، حق منه، سهم منه!
رعایت نوبت و راه ندادن به غریبه از اصول بدیهی و اولیه رانندگان تاكسی و بخصوص دسته خطیهاست. یك خط و بخصوص ایستگاه ابتدایی و پایانی آن، پاتوق ناموسی و جایگاه ابدی ـ ازلی رانندگان است. محلی برای ایستادن در صف نوبت مسافر سواركردن كه حكم رستوران سرپایی را هم دارد.
معمولا هر روز یكی از رانندگان بساط نان و پنیر و چای را در صندوق ماشین برپا میكند تا بقیه رانندگان همصنف، دور هم باشند. اهمیت نوبت، طوری است كه فردی مورد اعتماد را مسئول خط میكنند. او هم در كاغذی جلوی اسامیای كه مسافر سوار میكنند، علامت میزند تا تریپ (هر دور مسافر بردن) روزانه هر نفر مشخص شود.
اگر هم مسافری، خواست تاكسیای را به صورت دربست كرایه كند معمولا تغییری در ترتیب ایجاد نمیشود. خط نگهدار سعی میكند علاوه بر تعامل با رانندهها، مسافران ثابت را هم بشناسد و ضمن این كه متولی وسایل گمشده هم هست.
رعایتنكردن نوبت و مسافرزدن ماشینهای عبوری كه یكجورهایی حكم آتو زدن مسافران را دارد، خط قرمز پررنگ رانندههاست كه ممكن است كار به دعوا و كتككاری هم برسد.
برای یك راننده، بستن آهسته در مهم است، دیگری به حرف زدن با موبایل حساسیت دارد. راننده بعدی، پول خرد ندارد و دیگری از این كه مسافر ناگهان دستور بدهد و بخواهد پیاده شود، متنفر است
رانندههای یك خط، آنقدر پشت هم هستند كه رفیقشان را در هاگیر واگیر دعوا تنها نگذارند. آخر این كه از نظر مسئول خط و رانندگانش، هر كسی بخواهد هر جا برود، باید سوار تاكسیهای آنها بشود. یعنی اگر شما به رانندگان خط شمال ـ جنوب بگویید میخواهم به غرب بروم میگویند بیا سوار شو برو جنوب، از آنجا برو غرب!
منم كه حساس!
توجه به نوشتههای داخل تاكسی برای مسافران حیاتی است و نشان میدهد راننده به چه مسائلی حساس است و به قول معروف روی مخش میرود.
برای یك راننده، بستن آهسته در مهم است، دیگری به حرف زدن با موبایل حساسیت دارد. راننده بعدی، پول خرد ندارد و دیگری از این كه مسافر ناگهان دستور بدهد و بخواهد پیاده شود، متنفر است.
بعضیها هم به نحوه نشستن مسافران حساسند، بخصوص كسی كه پشت سرش مینشیند و زانویش در صندلی راننده فرو میرود، اما اكثر آنها در یك امر اشتراك دارند آن هم این كه در سمت چپ و راننده باز نمیشود. چون این در، دری است كه موقع ایستادن، به سمت خیابان و ماشینها و موتورهای در حال حركت، باز میشود.
تجارب خود را از سوار شدن در تاکسی های شهر برای ما بنویسید.
منبع : احسان ناظمبكایی - جامجم
مقالات مرتبط: