تبیان، دستیار زندگی
برخی اوقات پیش می‌آید که در فیلم‌های هالیوود استثنائاتی پیدا می شوند. گاهی فیلم‌هایی ساخته می‌شوند که به نوعی نشانگر واقعیت کنونی جهان هستند و سازندگان آنها به مسائل سیاسی و اقتصادی کاملا واقف اند اما فی الواقع اثر در راستای نقد نظام سرمایه داری در ایالات
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شنا خلاف جهت رود

نگاهی به فیلم «مسابقات عطش»


برخی اوقات پیش می‌آید که در فیلم‌های هالیوود استثنائاتی پیدا می شوند. گاهی فیلم‌هایی ساخته می‌شوند که به نوعی نشانگر واقعیت کنونی جهان هستند و سازندگان آنها به مسائل سیاسی و اقتصادی کاملا واقف اند اما فی الواقع اثر در راستای نقد نظام سرمایه داری در ایالات متحده آمریکاست.

فیلم «مسابقات عطش»

در این رابطه باید از فیلم "مسابقات عطش" نام برد که با اقتباس از رمانی به همین نام نوشته "سوزان کالینز" ساخته شده است و در زمان اکران موفق شد 680 میلیون دلار فروش کند و با اخبار و حواشی خود دنیا را فتح کند. گری راس" کار گردان فیلم پیش از این به عنوان فیلمنامه نویس شهرت بیشتری داشته تا کارگردان و دو اثر قبلی اش "پلزنتویل" و "سی بیسکویت" فروش چندانی نکرده بودند. او و کمپانی "لاینز گیت" , فروش بالای اثر را مدیون تبلیغات نوجوانانی بودند که در شبکه های اجتماعی "فیس بوک" و "توییتر" پیوسته فیلم را به هم توصیه می کردند و از این رو می توان "مسابقات عطش" را با مجموعه فیلم های "گرگ و میش"مقایسه کرد که طرفداری بی حد و متعصبانه نوجوانان در ارتباطات اینترنتی از آن یک ابر فیلم ساخته است. اما به راستی "مسابقات عطش"فیلمی موثر و جذاب است و با بازی های خوب و دیدنی و جلوه های ویژه ,جا به جا از مخاطب دل می برد(البته با تشکر از تکنولوژی سه بعدی)

"مسابقات عطش" به مجموعه نبردهایی اطلاق می شود که در یک کشور خیالی به نام "پانم" و در زمان آینده رخ می دهد . رسم بر این است که از 12 منطقه ی این سرزمین 24 دختر و پسر انتخاب شوند تا یکدیگر را در شرایطی سخت بکشند و پیروز میدان لقب بگیرند.قهرمان داستان "کتنیس اوردین"به جای خواهر کوچکش پریم داوطلب می شود و از منطقه 12 که محل زندگی اش است, به شهری به نام کاپیتول می رود تا در مسابقات شرکت کند.

منطقه 12 که محل سکونت کتنیس است ,مردمی فقیر و مصیبت زده دارد که مجبورند برای کمترین نیازهای زندگی به سخت ترین کارها روی بیاورند.آنها ناچارند برای تهیه ی غذای روزانه همچون قرون گذشته به شکار بپردازند.در چنین شرایطی در شهر کاپیتول مردم چنان زندگی راحت و مرفهی دارند که فقط در فکر تفریح و خوشگذرانی هستند و روزانه خود را چنان می آرایند که گویا عازم مهمانی مجللی هستند.کارگردان و طراح گریم موفق شده اند با استفاده از رنگ های تند و براق و لباس های نا متعارف به خوبی حس لازم را به بیننده منتقل کنند. این مردم همچون رومیان قدیم به تماشای بازی های گلادیاتور وار می نشینند و روی جان کودکان بی گناه شرط بندی می کنند.در تمام مناطق جنگلی که محل برگزاری مسابقات است دوربین نصب شده تا بینندگان به طور زنده کشت و کشتار شرکت کنندگان را ببینند.شرکت کنندگان تیره روزی که به حکم قرعه انتخاب شده اند و اگر نکشند کشته می شوند .

"مسابقات عطش" به مجموعه نبردهایی اطلاق می شود که در یک کشور خیالی به نام "پانم" و در زمان آینده رخ می دهد . رسم بر این است که از 12 منطقه ی این سرزمین 24 دختر و پسر انتخاب شوند تا یکدیگر را در شرایطی سخت بکشند و پیروز میدان لقب بگیرند.

کشور پانم را می توان استعاره ای آمریکا دانست که استثمار و بهره کشی از کار و زحمت کشورهای جهان سوم را حق خود می داند.به استناد دیالوگ هایی که ریس جمهوری کاپیتول به معاونش "سنکا کرین" می گوید و به یاد او می آورد که مهمترین کارخانه ها و صنایعشان در منطقه های 11 و 12 متمرکز است. بی شک این اشاره مخاطب را به یاد نفت و معادن زغال سنگ و گاز می اندازد .این که رییس جمهوری اعتقاد دارد نباید به آدم های این منطقه حس قهرمانی داد , جایگاه اجتماعی شان را بالا برد و در نهایت ترس از شورش و ناامنی این مناطق او را وادار به پذیرش خواسته مردم می کند, این خود نشانگر طرز تفکر سردم داران نظام آمریکاست. این که "کرین" به عمد مشکلات فراوانی اعم از انفجار,آتش سوزی و حیوانات وحشی را بر سر راه کتنیس قرار می دهد و به عمد قصد اخراج او را از مسابقات دارد خود نشان از شرایط نا برابر و بی عدالتی اجتماعی است.حتی اینکه "هیمیچ آبرناتی"(مربی کتنیس)به او می آموزد تنها فرار کند و خود را پنهان سازد به این دلیل است که او نیز اطمینان ندارد که دخترک موفق شود به جایی برسد. یا قوی تر ها نابودش می کنند یا برگزار کنندگان مسابقه او را حذف می کنند .

تنها کار به ظاهر مثبت عوامل برگزاری "مسابقات عطش" آراستن شرکت کنندگان همچون اسب های شرط بندی است به خصوص برای کتنیس که از منطقه ی فقیر و رده پایین است , لباس های آتشین و زرق و برق بیشتری در نظر می گیرند که این دقیقا بیانگر سیاست ترویج مد , زیور آلات و البسه ای است که آمریکا در جهان سوم به مانند برنامه ای آهسته و پیوسته اجرا می کند وشاید اعتقاد دارند خود به دلیل قدرت فراوانشان نیازی به استفاده از این چیز ها ندارند.همانگونه که ما می توانیم با مقایسه ظاهر پر زرق و برق یک نوجوان آسیایی با سر و وضع ساده نوجوان آمریکایی به فقر فرهنگی جهان سوم که توطئه غرب است پی ببریم.

فیلم «مسابقات عطش»

یکی از مهمترین نشانه های فیلم به تصویر کشیدن رسانه های قدرتمند و نقش پررنگ مجریان تلویزیونی است.اهمیت یک مجری و مفسر میانسال به نام "سزار فلیکرمن",تبلیغات گسترده,حامیان مالی و اشاره به پر طرفدار بودن سریال های واقع نما حتی در آینده چنان در این فیلم به چشم می آید که می توان در یافت آمریکا در سال های درازی که تا آینده در پیش دارد همچنان به ساخت واقع نمایی هایی چون "بت آمریکایی"ادامه خواهد داد ."بت آمریکایی" با داوری موسیقیدانان مشهور و شرکت کنندگانی که عموما از روستاهای آمریکا کشف می شوند و به ضرب بزک به صحنه ی اجرا دست می یابند , می توانند به نوعی نسل قبلی "مسابقات عطش"محسوب شوند.

فیلم نامه در پرداخت برخی مسایل ایراد دارد از جمله چهارچوب روابط و نوع شکل گیری وقایع .برخی کاراکتر ها مثل "سینا" پا در هوا رها می شوند و یا آدم دائم الخمری مثل "هیمیچ" نقش موثری در داستان ندارد.درباره گذشته کتنیس و نوع روابط او با مادرش چندان اطلاعاتی به دست نمی آید . در فیلم به جز لالایی که کتنیس بر سر جنازه "رو" می خواند,موسیقی متن برای چنین اثر حماسی و چشمگیری کافی نیست و جای خالی آن به خوبی حس می شود.اما در کل نقاط قوت از جهات کیفیت تصویر و اکت های خوب بازیگران جوان و کم تجربه ای چون جنیفر لاورنس و جاش هاچرسون بیش از نقاط ضعف است.لاورنس در این فیلم اثبات کرد بازیگر با استعدادی است و می تواند به جز بار دراماتیک, بار اکشن فیلم را هم به خوبی بر عهده گیرد.چنانکه ذکر شد در مجموع بسیاری از مردم و منتقدان به شهرت رسیدن این فیلم نوجوان پسند را با فیلم "گرگ و میش"مقایسه می کنند اما "مسابقات عطش" فیلمی است با مضمون اجتماعی و سیاسی و حرف های هرچند ناقص اما با ارزش که علاوه بر هیجان و ترس و اندوه ,معلوماتی به بیننده خود اهدا می کند نه داستانی هندی وار و مثلث عشقی نخ نمایی که کارگردان به زور آن را جمع می کند!

تماشای "مسابقات گلادیاتوری عطش"مرا به یاد فیلم "سر به زنگاه"اندرو نیکول انداخت که در آن با الهام گرفتن از سوژه ی وال استریت که ایامی که بحث آن داغ بود زوجی رابین هود وار(جاستین تیمبرلیک و آماندا سیفراید) به تقسیم مساوی و عادلانه اموال ثروتمندان در میان عامه مردم می پرداختند."سر به زنگاه" فیلم نامه جسور و به روز و جلوه های ویژه دیدنی ای داشت اما در گلدن گلاب و اسکار به چشم نیامد و کاملا معلوم بود فیلمی با این مفاهیم انتقادی, به مذاق سیاستمداران آمریکایی خوش نیامده است.باید منتظر ماند و دید با "مسابقات عطش"چه خواهند کرد؟البته برای این فیلم راه درازی در پیش روست چرا که قسمت بعدی آن نیز در راه است.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع:سینمای ایران / شادی رستمی